#پارت_چهارم 🦋
#رمان_عشق_اهل_بیت_علیهمالسلام ♥️
+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+
در جواب دونه دونشون در یک پیام نوشتم.
-سلام من خوبم تو چطوری؟
هیچی سلامتی تو چه خبر؟
بگو...
کار داشتم نتونستم آنلاین بشم.
فعلا.
وقتی تک تک پیا ها رو جواب دادم از پی ویش بیرون اومدم.
که دیدم یک فردی به اسم «مهدی» پیام داده.
رفتم تو پیویش و در جواب سلام، جواب دادم.
-سلام...بفرمایید؟
بعد از چند دقیقه نوشت.
-خوب هستید؟
-مچکرم شما خوبید؟
همون موقع صدای مامانم اومد.
-حسنا..بیا شام.
بلند شدم و رفتم که شام بخورم.
+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+
#پایان_پارت_چهارم ✨
#ادامه_دارد... 📝
#کپی_ممنوع ❌
•{عشق یعنی استخوان و یک پلاک
سالها تنهای تنها زیر خاک💛🌙✨
@bi3imchi}•