هدایت شده از شهدای کرمان
✍سیره سردار شهید سعدالله فاریابی...
🔹تابستان بود مثل همیشه سعدالله به کرمان رفته بود کار کند زحمت بکشد تا زمستان تحصیل کند.
🔸با تعدادی ازدوستان اتاقی را اجاره کرده بودند صاحب خانه هم آنجا زندگی می کرد و دختری دبیرستانی داشت...
🔹روزی صاحب خانه از سعدالله خواست تا در درس ریاضی به دخترش کمک کند.
🔸سعدالله گفت: من با دختر شما نامحرم هستم ولی چون شما لطف کرده اید به ما اتاق داده اید مشکلی نیست باید ازحجت الاسلام حقیقی امام جماعت مسجد جامع کرمان سوال کنم...
🔹سعدالله موضوع را با آقای حقیقی در میان گذاشته بود او گفته بود اگر مادرش آنجا باشد اشکالی ندارد...
🔸در حالیکه آقای حقیقی با این شرط مجاز دانسته بودند ولی خودش ناراحت بود بعد از چند جلسه راضی نمی شود ادامه دهد.
🔹به دوستانش گفته بود باید منزلمان را عوض کنیم چون امکان دارد به گناه کشیده شویم...
💢کتاب زندگی به سبک شهدا ناصر کاوه برشی از زندگی شهید سعدالله فاریابی...
#شهید_سعدالله_فاریابی
@shahidan_kerman