#تجربه_من ۱۸۰
#فرزندآوری
سلام و خدا قوت به اهالی کانال دوتا کافی نیست😊
بنده از ۱۵ سالگی خواستگار داشتم و خودم اصلا راضی به ازدواج نبودم☺️شرایط مالی پدرم خوب بود و در بهترین مدارس شهرمون درس میخوندم و با نمرات عالی قبول میشدم تا اینکه در سن ۱۷ سالگی با اصرار مادرم ازدواج کردم ... اصلا راضی نبودم و تا چندین ماه فکر میکردم زندگی مشترکمون خاله بازی ست و قراره که خییلی زود تموم بشه اونم به نفع من😏
همیشه فکر میکردم یه روزی برای خودم دکتر یا فیزیکدان و یا حداقل مترجم زبان فرانسوی میشم 😌
با همسرم قبل از ازدواج طی کرده بودم که من حتما درسم را ادامه میدهم و ایشان هم قبول کرده بودند ❤️ اما ۲ ،۳ ماهی از زندگی مشترکمان نگذشته بود که متوجه شدم باردارم😩 و من از درس خوندن فعلا کناره گرفتم و .......
همسرم در شرایط خیییلی سخت مالی قرار داشت و من بارداری سختی رو پشت سر میگذاشتم تا اینکه فرزند اولم در ۶ ماهگی بارداری بدنیا اومد ....
حالا چقدر هزینه برای بیمارستان خصوصی در اون شرایط پرداخت شد به کنار ... که دکترها به زنده ماندن پسرم اصصصلا امید نداشتند، چقققدر نذر و نیاز کردیم چقدر هزینه برای دستگاه های مختلف نوزادان نارس پرداخت کردیم تا اینکه فرزند عزیزتر از جانم را بعد از ۲ ماه در آغوش گرفتم خلاصه با تمام سختی ها، فرزند اولم ۵ ساله شد و دوباره بنده باردار شدم که اینبار نازنین های بنده دوقلو بودند🤗
اما با اشتباه بزرگ دکترها فرزندان دوقلوی من تشخیص داده نشدند و اینبار هم ۷ ماهگی فرزندانم بدنیا آمدند....
باز همان شرایط دستگاه و مشکل ریه که هر دو فرزندم داشتند... و هزینه های هنگفت بیمارستان......
با کمک خدا و نذر و نیاز دوقلوها هم بعد از گذشت ۱ ماه به منزل آمدند و حالا خانواده ما ۵ نفره شده بود😇
راستی یادم رفت، قدم دوقلوها انقدر برکت داشت که ۲ماه قبل از بدنیا آمدنشان ما در بهترین محله ی شهرمان خانه دار شدیم😊 یادش بخیر چه خانه خوبی بود😉
اما من مرتب ترس و دلهره داشتم که آیا میتوانم اینها را بزرگ کنم ؟؟؟ هر دو روی هم ۳ کیلو و ۲۰۰گرم وزن داشتند 😯😯
چیزی از بدنیا آمدن فرزندانم نگذشته بود که از محل کار همسرم ، ماموریت دادند به دورترین نقطه ایران برویم... و ما با ۳فرزند کوچک به روستاهای اطراف ایران سفر کردیم🚕
در آنجا خییلی به خدا نزدیک شده بودم و از نزدیک عنایات ائمه را می دیدم الهی شکر چیزهایی که آنجا بدست آوردم قطعا با هیچ دانشگاه و استاد زمینی کسب نمی کردم. الهی شکر همیشه خدا را بابت الطافش ممنون و شکرگزارم😊
بعد از چند سال به شهر خودمان برگشتیم🚖
با عنایت ائمه اطهار فرزندانم بزرگ شدند و درجات علمی خوبی را کسب کردند که بعد از ۱۱ سال دوباره با اصرار همسرم باردار شدم و اینبار نیز فرزندم زودتر از موعد بدنیا آمد و باز مشکلات ریه و بستری در بیمارستان .......
در حدود ۴ سال فرزند چهارمم مرتبا مشکلات ریوی داشت و بیمارستان بستری بود. خلاصه با تمام سختی ها فرزندم اکنون ۷ ساله است و الحمدالله حالشون خوبه...
از اینکه ۴ فرزند دارم بسیار زیییاد خوشحالم و در فکر پنجمین فرزند هستم☺️🙃
تعجب نکنید که در فکر پنجمین فرزندم هستم، همسرم بنده را مقصر تاخیر در فرزند پنجمم میدونه 😢😢 و واقعا از اینکه زودتر اقدام نکردم پشیمانم 😓😓
ازتون خواهش میکنم تو این شبهای عزیز برام دعا کنید که در راهم موفق باشم
دعا کنید برای منی که به درس و درجه های عالی علمی علاقه داشتم و لحظه ای ازشون جدا نمی شدم ، حداقل بتونم فرزندانم رو امام زمانی تربیت کنم و شرمنده مولا صاحب الزمان عج الله نباشم......
از هر انسان مومنی که نوشته بنده را میخواند خواهرانه التماس میکنم از بدنیا آوردن بچه شیعه کوتاهی نکند که ظهور آقا نزدیک است و قطعا باید بابت این کوتاهی بزرگ جواب بدهد ...
و اینکه سالهایی که ما در مرز ایران بودیم، در شهرهای سنی نشین زندگی میکردیم. متاسفانه انقدر که اونها به مسئله زیاد کردن فرزند پافشاری و عمل میکنند ما بچه شیعه ها بجاش ترس و دلهره داریم که همه دست آورده دشمنان ایران و تشیع است. بخاطر امام زمان عجل الله کمی تغییر کنیم.
التماس دعا
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1