eitaa logo
هیئت بی‌بی رقیه(س) اراک
273 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
96 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام علی آن شیر خدا شاه عرب الفتی داشته با این دل شب شب ز اسرار علی آگاه است دل شب محرم سرالله است شب شنیده‌ست مناجات علی جوشش چشمۀ عشق ازلی اشکباری که چو شمع بیزار می‌فشاند زر و می‌گرید زار دردمندی که چو لب بگشاید در و دیوار به زنهار آید کلماتی چو دُر آویزۀ گوش مسجد کوفه هنوزش مدهوش فجر تا سینۀ آفاق شکافت چشم بیدار علی خفته نیافت روزه‌داری که به مهر اسحار بشکند نان جوین در افطار ناشناسی که به تاریکی شب می‌برد شام یتیمان عرب پادشاهی که به شب برقع‌پوش می‌کشد بار گدایان بر دوش تا نشد پردگی آن سِرِّ جلی نشد افشا که علی بود علی شاه‌بازی که به بال و پرِ واز می‌کند در ابدیت پرواز شه‌سواری که به برق شمشیر در دل شب بشکافد دل شیر عشق‌بازی که هم آغوش خطر خفت در خوابگه پیغمبر آن دم صبح قیامت‌تأثیر حلقه در شد از او دامنگیر دست در دامن مولا زد در که علی بگذر و از ما مگذر شال شه واشد و دامن به گرو زینبش دست به دامن که مرو شال می‌بست و ندایی مبهم که کمربند شهادت محکم پیشوایی که ز شوق دیدار می‌کند قاتل خود را بیدار ماه محراب عبودیت حق سر به محراب عبادت منشق می‌زند پس لب او کاسۀ شیر می‌کند چشم اشارت به اسیر چه اسیری که همان قاتل اوست تو خدایی مگر ای دشمن دوست در جهانی همه شور و همه شر ها عَلیٌ بَشرٌ کَیفَ بَشَر شبروان مست ولای تو علی جان عالم به فدای تو علی
علیه‌السلام علی آن شیر خدا شاه عرب الفتی داشته با این دل شب شب ز اسرار علی آگاه است دل شب محرم سرالله است شب شنیده‌ست مناجات علی جوشش چشمۀ عشق ازلی اشکباری که چو شمع بیزار می‌فشاند زر و می‌گرید زار دردمندی که چو لب بگشاید در و دیوار به زنهار آید کلماتی چو دُر آویزۀ گوش مسجد کوفه هنوزش مدهوش فجر تا سینۀ آفاق شکافت چشم بیدار علی خفته نیافت روزه‌داری که به مهر اسحار بشکند نان جوین در افطار ناشناسی که به تاریکی شب می‌برد شام یتیمان عرب پادشاهی که به شب برقع‌پوش می‌کشد بار گدایان بر دوش تا نشد پردگی آن سِرِّ جلی نشد افشا که علی بود علی شاه‌بازی که به بال و پرِ واز می‌کند در ابدیت پرواز شه‌سواری که به برق شمشیر در دل شب بشکافد دل شیر عشق‌بازی که هم آغوش خطر خفت در خوابگه پیغمبر آن دم صبح قیامت‌تأثیر حلقه در شد از او دامنگیر دست در دامن مولا زد در که علی بگذر و از ما مگذر شال شه واشد و دامن به گرو زینبش دست به دامن که مرو شال می‌بست و ندایی مبهم که کمربند شهادت محکم پیشوایی که ز شوق دیدار می‌کند قاتل خود را بیدار ماه محراب عبودیت حق سر به محراب عبادت منشق می‌زند پس لب او کاسۀ شیر می‌کند چشم اشارت به اسیر چه اسیری که همان قاتل اوست تو خدایی مگر ای دشمن دوست در جهانی همه شور و همه شر ها عَلیٌ بَشرٌ کَیفَ بَشَر شبروان مست ولای تو علی جان عالم به فدای تو علی