eitaa logo
هیئت بی‌بی رقیه(س) اراک
278 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
این هفته هم گذشت تو اما نیامدی            خورشید خانواده ی زهرا نیامدی از جاده ی همیشه ی چشم انتظارها                ای آخرین مسافردنیا نیامدی صبحی کنار جاده تو را منتظر شدیم                 "آمد غروب،رفت وتوآقا نیامدی" امروزمان که رفت چه خاکی به سر کنیم؟             آقای من ! اگر زد وفردا نیامدی غیبت بهانه ای است که پاکیزه تر شویم            تا روبرویمان نشدی ، تا نیامدی!                                                     
رفته ست با صد شاخه گل خیل گدا امشب اینجا نباش ای دل برو در سامرا امشب حاجاتِ خود را دست-چین کن یک به یک بردار زانو بزن در محضرش با انبیا امشب شد صاحبِ دوّم حسن(ع) زهرایِ مرضیّه(س) سائل بیا! شد موسم ِ نان و نوا امشب گفتیم یابنَ الهادی الأمّه(ع) نگاهی کن با مرحمت بر حالِ ما درمانده ها امشب ای خوشۂ انگورها بیتابِ دستانت ای حُسن ِ نام آور! تویی مشکل گشا امشب ما را به لطفت یا امام عسکری(ع) دریاب مسرورمان کن جانِ مهدی(عج) با دعا امشب صاحب-زمان(عج) در جشن میلاد تو با لبخند؛ یک مجلس جانانه ای کرده به پا امشب با صد هزاران شوق حاضر کرده عیدی را در خیمه گاهش حضرت بابایِ ما امشب شالِ سفیدش روی شانه می برَد دل را بر قامتش خوشتر نشسته این عبا امشب شاعر برایش یازده بیتِ کم آورده تا شادباشی داده باشد بی ریا امشب عیدیِ ما دیدارِ رویش باشد و ایکاش... امضا بفرماید ظهورش را خدا امشب!
تا کی به تمنای تو در راه نشینم هر جمعه بیاید رخ زیبات نبینم کافیست دگر چشم براهی کرمی کن لطفی وبیا،خوش بشود حال حزینم دیریست که من منتظرم تا که بیایی پا را بگذاری ز کرم روی جبینم ای غایت آمال من ومنجی عالم باز آ که تویی بر همگان حجت دینم ظاهر شو دمی حجت ثانی عشر حق در روبروی چشم من ای ماه ترینم از بین حیات و نظری بر رخ ماهت من دیدن روی مهت ای یار،گزینم کنعان دلم منتظر یوسف زهراست با زآ که شود خاک زمین باغ برینم
بی شک زمین و آسمان ،از ما بلاگردان شود گر یاد مهدی غریب، بر قلب ما مهمان شود با یاد آن والا مقام ، از برکت نامش یقین سختی این دورانِ غم،بر عالمین آسان شود اما گرفتاریم و دور، از یاد و نام آن کریم باید که احوال همه،در غیبتش نالان شود در بین امواج بلا ، دور از امام بر حقیم کشتی بدون ناخدا ، ویرانه در طوفان شود راه نجات ما فقط ، دوری ز غیر مهدی است تنها ولیّ شیعیان ، باید که او سلطان شود تنها امام نور اوست،از نار و آتش خسته ایم گمراهی دلهای ما ، با لطف او درمان شود با یک نگاه حیدری ، ظلمت به پایان می رسد قلبِ تمام عاشقان، آکنده از ایمان شود او حق مطلق باشد و غیرش همان طاغوت محض حق آید و طاغوت هم،ویران و سرگردان شود تنها قیام عاشقان ، روز ظهور مهدی است روزی که کاخِ ظالمان، با خاکها یکسان شود دیدم احادیث ظهور ،بشنو ز من این راز را خواندم علمدار حسین،فرمانده ی ایران شود ✍ 👉
🌺🍃 در حال و هوایِ این روزها... 🌺🍃 دلشوره و دلواپسی تقدیرمان شد فصلِ غم انگیزِ خزان تصویرمان شد این عمرِ بی حاصل که با ترفندِ ابلیس صرف ِ بلاتکلیفی و تحقیرمان شد روز ازل «قالوا بلی» را دیر گفتیم تردید! بی شک باعثِ تأخیرمان شد آخر-زمانی بودنِ ما؛ دقّ مان داد جامانده هایِ منتظر؛ تفسیرمان شد گمراهه رفتیم و بد و بیراه گفتیم شیطان نشست و عاشق ِ تقصیرمان شد گفتیم امشب را نمازِ شب بخوانیم در خوابِ غفلت گم شدیم و دیرمان شد ایکاش سبک ِ زندگیمان بندگی بود سوءتفاهم باعثِ تغییرمان شد آنقدر با عصیان صفا کردیم تا که... درد و بلا آخر گریبانگیرمان شد!* *«قال علی(ع): لا یأمَنُ البَیاتَ مَنْ عَمِلَ السَّیئاتِ حضرت علی(ع): آنکه مرتکب گناهانی شده است از بلائی ناگهان و شبگیر نباید ایمن باشد» اصول كافى،ج۲، كتاب ايمان و كفر،حديث ۲۴۲۵ 👉
در هند که کار دشمن آزار شده شیطان به صحابه های خود یار شده مانند شغال می درند از هر سو ای وای که غیرت و شرف خار شده این ظلم جگر سوز ندارد پایان داد از ستمی که گشته بسیار شده در روز قیامت همگی مسئولیم از بابت خون که پخش دیوار شده وقتش شده متحد شده برخیزیم نوبت به لگد کردن اشرار شده این لحظه سکوت ابدا جایز نیست والله قسم که وقت پیکار شده ما بازدن زنان و مردان دیدیم انگار مدینه از دوباره تکرار شده ✍ 👉 🔹
سرسبز شود خاک به لطف قدم تو یک دوره بهار است دم و بازدم تو ای سیزده ماه رجب! روزِ طبیعت خوب است بیایند بهشتِ حرم تو بهتر چه دعایی ست مرا غیرِ گدایی ای احسن احوال گدایِ کرم تو! این سفره ی یک سینِ دلم، سَیّد کونَین! از شش جهتش سر زده سیمای غم تو بر نامه ی اعمال سیاهم شود آیا خطی بزند آخر سالی قلم تو ما و بعلیٍ، بعلیٍ، بعلیٍ ماییم و گناه است و خدا و قسم تو ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پایان سال و وقت حساب و کتاب شد پیشانی ام به محضرتان خیس آب شد هر روز با گناه دلت را شکسته ام بین من و تو این همه عصیان حجاب شد گفتند پای نامۀ ما گریه می کنی حال شما ز دیدن نامه خراب شد با این وجود تا که گره خورد کار من یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد این عمر بی وفا و تو هم دیر کرده ای آوای اَلرحیل به جانم عذاب شد امسال هم گدای شب جمعۀ حرم با یک دعای مادرتان بی حساب شد ما را بخر عزیز دل شاه کربلا جان کسی که صورتش از خون خضاب شد نازم به بانویی که به معراج قتلگاه در پاسخش نوای الیّ خطاب شد گودال فوق عرش و تجلی رب آن در پاره حنجر پسر بوتراب شد عمری ست روضه خواندم و باور نمی کنم زینب چگونه وارد بزم شراب شد
آخرین جمعه هم رسید امسال، خبری از شما نشد آقا چشم ما با شما نشد روشن، دل غمدیده وا نشد آقا روزها رفت و هفته‌ها بگذشت، ماه‌ها در پی هم آمد و رفت سال هم می‌رسد به آخر و باز حاجت ما روا نشد آقا اشتیاق، انتظار، صبر، فراق، چشم ما شد سپید در غم تو روز هجران به سر نیامد باز، نوبت وصل ما نشد آقا جمعه‌ها آمدند از پی هم، با تو گفتیم شرح دردِ فراق زخم این سینه التیام نیافت، درد کهنه دوا نشد آقا گریه کردیم و ناله سردادیم: العجل العجل، بیا مهدی در فراق تو اشک باریدیم دل ز داغت جدا نشد آقا دل به داغ تو مبتلا کردیم، ندبه ندبه تو را صدا کردیم ما برای فرج دعا کردیم، مستجاب این دعا نشد آقا از تو حتی نیامده خبری تا که دلخوش به آن خبر باشیم در افق از شکوه آمدنت گردی آخر به‌پا نشد آقا عالم از ظلم و جور پر شده است، کی تو پا در رکاب خواهی کرد؟ العجل صاحب‌الزمان الغوث، وقت عدل و وفا نشد آقا؟ در خزان فراق پژمردیم، بد شنیدیم و زخم‌ها خوردیم در غمت جان به لب شدیم اما جان فدای شما نشد آقا روز از روضۀ غمت زاریم، شب چو شمع از فراق بیداریم ای بهار حقیقی، آمدنت خبر سال ما نشد آقا در میان زلال بارش اشک دیدن تو عجب صفا دارد شاه خوبانی و تماشایت قسمت این گدا نشد آقا اشتیاق، انتظار، صبر، فراق، جمعه‌ها واژه‌های دلتنگی آخرین جمعه رو به پایان است، خبری از شما نشد آقا... ✍ 👉 🔹
هرجا دلم پر شد زِ غم،گفتم اباالفضل من هر کجا دیدم عَلَم ،گفتم اباالفضل از کودکی با مهر این آقا اجینم هر لحضه و در هر قدم،گفتم اباالفضل من دین خود دارم ز پرهای علامت در هر کجا بیرق زدم ، گفتم اباالفضل باب الحوائج، ساقی عطشان عالم دستم که رد شد از سرم،گفتم اباالفضل هر که ز من پرسیده،این بوده جوابم گفتا خداوند کَرم ، گفتم اباالفضل بخشیده ما را بی حساب و از سر لطف هر جا که دیدم من بَدم،گفتم اباالفضل دیدم گنه کارم ولی هستم پشیمان بر هر گناه ما قلم ، گفتم اباالفضل از درب باب القبله ات در اولین بار با چشم گریان آمدم ، گفتم اباالفضل از رحمت عباس ، دارم آبرویی بهر جلای این دلم،گفتم اباالفضل با بردن نام قمر مهدی میاید نذر ظهورش دم به دم،گفتم اباالفضل 👉
حیدر نسب و فاطمه سیماست رقیه آرام دل عمه و باباست رقیه دلتنگ رخ فاطمه کمتر شود ارباب تا آینهء حضرت زهراست رقیه جز او چه کسی لایق این جملهء زیباست دردانهء یکدانهء مولاست رقیه انگار خداوند به او داده جنان را وقتی که روی شانهء سقاست رقیه یک لحظه اگر نیست روی دوش علمدار بر دوش علی اکبر لیلاست رقیه گر طفل سه ساله است تو کوچک مشمارش آثار بزرگیش هویداست رقیه یک قطره ز دریای حسین است ولیکن در نوع خودش وسعت دریاست رقیه در سوریه تا صبح قیامت همه فخرش همسایگی زینب کبراست رقیه
وقتی که فراتر ز زمان است رقیه از مَنظر من جان جهان است رقیه مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت در جزء نه در سطح کلان است رقیه مانند علی اکبر و مانند اباالفضل در کرببلا یک جریان است رقیه زینب به حسینش همه ی عمر چگونه ست؛ نسبت به اباالفضل همان است رقیه وقتی شده مهمان خرابه به قدم هاش من معتقدم گنج نهان است رقیه مانند حسین بن علی بر تن آدم جسم است اگر سوریه جان است رقیه آنجا که عمو آمده با مشک لب رود عکس وسط آب روان است رقیه من باورم این است که از خلقت عالم مقصود حسین است و بهانه ست رقیه رفته ست علی اکبر و تا لحظه ی آخر ای وای که گوشش به اذان است رقیه در مجلس تنهایی جسم علی اکبر با روضه ی سر مرثیه خوان است رقیه
هزار حیف که خاموش شد صدای حسن چه شد قرائت قرآن چه شد دعای حسن؟ بـه غربتش چـه بگویـم، رسـول اکـرم گفت که ماهیان همه گرینـد در عزای حسن بـه حشـر بـا گـل لبخنـد می‌شـود محشور خوشا کسی که بگرید به غصه های حسن گمـان نبـود نمـک‌ناشناس‌هــا بـه ستـم کنند خنجـر خود را فرو به پای حسن میان طشت عیان شد ز پاره‌های جگر که بود خون جگر سال‌ها غذای حسن تمام عمر دلش بود خون، نبود انصاف که باز زهر هلاهل شود جزای حسن هنـوز بـر بـدنش زخـم‌ تیرهــا پیــداست هنوز شهر مدینـه است کربلای حسن اگر چه از شرر زهر پاره شد جگرش دگر نگشت بریده، سر از قفای حسن کسی که فاطمـه را کشت قاتل حسن است به روز حشر شهادت دهد خدای حسن غـریبِ شهـر مدینه، غـریب رفت بـه خاک غریب‌تر حرم و صحن باصفـای حسن نه مهلتی که توقف کنند در حرمش نه جرأتی که بگرید کسی برای حسن از آن زمان که خـدا خلق کـرد «میثم» را  دل شکستـۀ او بــود آشنـای حسـن
دو ماه زندگی ام خرج روضه های تو بود سلامِ روز و شبم سمت کربلای تو بود دلیل سجده ی ما تربت تو بود فقط دلیل گریه ی ما مجلس عزای تو بود نگاه کن به دلی که تپیده با غم تو دلی که در همه حالات مبتلای تو بود شبی برای گدایان خود دعا کردی خدا هر آنچه به ما داد از دعای تو بود نوشته اند که جبریل هم دلش می خواست به جای این همه منصب، فقط گدای تو بود تویی که نور خداوند در تو جلوه نمود تویی همان که خداوند خونبهای تو بود چگونه سمت خداوند پر زدی که زمین سه روز بعدِ تو، دنبال رد پای تو بود میان گودیِ گودال سجده می کردی زمین کرببلا محو ربنای تو بود
مژده بده ساقیا! مژده که نور آمده از دمِ جان پرورش، عرش به شور آمده بود به وقت سحر ، نور چو قرصِ قمر آینه ی ذاتِ حق شعر و شعور آمده شادی و شور و شعَف نغمه کنان می رسد بر دلِ ما عاشقان عشق و سرور آمده نور فشان شد زمین از رخِ زیبای او جلوه ی نورِ خدا پا به ظهور آمده ساقیِ کوثر فتد قرعه به نامِ حسن آنکه به دستش بوَد جامِ طهور آمده باز تو دعوت شدی سفره ی اکرامِ او دستِ نوازش گرش بهرِ امور آمده بخشش و احسانِ او بر همگان روشن است جمله عنایت کند هر که حضور آمده سبز شود باغِ دین شوقِ ولای حسن مرهمِ غمهای ما سنگِ صبور آمده بهرِ تولای او با دل و جان چاکریم مژده بده ساقیا! مژده که نور آمده! 🌹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح و مرثیه‌یِ امام حسن مجتبی علیه‌السلام سالروز تخریب بقیع حسرتِ جنّت شده عطرِ همین گرد و غبار این حسن یعنی علیِ دیگری با ذوالفقار گرد و خاکِ صحنِ او داده به عالم آبرو آسمان با بردنِ نامش گرفته اعتبار هر چه باشد او ولیعهدِ علی شیرِخداست برقِ چشمش حیدری و چاره‌یِ خَصمش فرار ریشه‌هایِ فتنه‌یِ سرخِ جمل را او زده بی‌قراریِ علی را مثلِ مادر شد قرار آسمان با دیدنِ فرزندِ حیدر نعره زد لا فتی الّا علی لا سیفِ اِلّا ذوالفقار او که در کوچه عصایِ دستِ زهرا بوده است او که از مَحرم ندیده خیر در این روزگار بر دل و جانش اگر آتش هلائِل می‌زند می‌شود با روضه‌یِ گودالِ خون ابرِ بهار از غمِ سلطانِ بی‌غسل و کفن چشمِ حسن... می‌شود گریان میانِ ندبه‌یِ دوریِ یار
قدس‌سره 🔹انفاس مسیحایی🔹 مثل شیرینی روحانی یک رؤیا بود سال‌هایی که در آن روح خدا با ما بود یاد باد آن شکرین فرصت ایام وصال که به کوتاهی یک خاطرۀ زیبا بود وقت آیینه به تسبیح جمالش خوش بود حال پروانه ز کار نگهش شیدا بود کس ندانست که با او ز نهان‌خانۀ اُنس چه حکایات لطیف و چه هدایت‌ها بود عارفی بود که در فصل بلند نگهش باب نورانی برهان تماشا وا بود همۀ آینه‌ها را به تشهّد واداشت نور اسماء و صفاتی که در او پیدا بود هر چه از دامن خوش‌بوی کرامات افشاند همه انفاس مسیحایی روح‌افزا بود شرح اسرار سبک‌روحی او داشت نسیم کاین‌چنین در چمن لاله و گل غوغا بود پرده از راز شهیدان سحر بر گیرید تا ببینند که با او چه کرامت‌ها بود 📝 سلام 👉
. جامانده‌یِ کاروانِ و روضه‌یِ حضرتِ رقیّه سلام اللّه علیها جامانده‌اَم از قافله اِی جانِ رقیّه شد نوکرتان دست به دامانِ رقیّه رزقم نشد امسال وصالِ حرمِ تو حالم شده چون روضه‌یِ ویرانِ رقیّه رفتند رفیقان و شدم نوحه‌سرایِ.... دلتنگیِ دلهایِ پریشانِ رقیّه از قافله جا مانده و جانانه رسیده تازه شده زخمِ دلِ سوزانِ رقیّه او کرب‌و‌بلایی شده قبل از همه در شام باشد سندَم دنده و دندانِ رقیّه با صورتِ نیلی و پَر وُ پهلویِ خونی افتاد به پایِ سر و پایانِ رقیّه...‌. آغازِ غمی تازه و یک روضه‌یِ تلخ است در ندبه بسوزید مُریدانِ رقیّه ..______________________
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح حضرت علی علیه السلام ولایت بصیرت انقلابی با هیچ‌کس جز مرتضی کاری نداریم ما جز امیرالمؤمنین  یاری نداریم ما شیعیانِ حیدرِ کرّار هستیم عزّت گرفتیم از علی خواری نداریم کوریِ وهّابی علی را دوست داریم شیریم و بهرِ موش آزاری نداریم ... اَمّا اگر دشمن به قصدِ جنگ آید اُلگو به جز خطِّ علمداری نداریم ما با ولایت تا شهادت عهد بستیم ما با کسی جز رهبری کاری نداریم سیّدعلی فرمان دهد جان می‌سپاریم ما ایده‌ای جز مَشیِ عمّاری نداریم ما تا ظهور یار یارِ انقلابیم در کاخ‌هایِ فتنه دیواری نداریم
بوی فراق می دهد این گریه های من ماتم گرفته شال سیاه عزای من شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام آقا ببخش، درگذر از این خطای من با زعفران شهر خراسان نمی شود!؟ رنگی دهی امام زمان برحنای من از بس که پای طشت طلا گریه کرده ام چیزی نمانده مثل شما از صدای من با نوحه های این دهه ی آخر صفر شب ها چقدر سینه زدی پا به پای من! ای خوش حساب، مزد مرا زودتر بده بعد از دو ماه گریه چه شد کربلای من؟ سر زنده ام به عشق حسن، خضر گریه ام این چشم خیس، چشمه ی آب بقای من من غصه ی بهشت خدا را نمی خورم جایی گرفته حضرت زهرا برای من 💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚
🔹قافله‌سالار🔹 از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟ با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند... از چاه بپرسید، همان چاه مقدس! با ماه، همان ماه شب تار چه کردند؟ اصلاً بگذارید خود آب بگوید با چشم و دل و دست علمدار چه کردند؟ اصلا بگذارید، که خورشید بگوید خورشید! بگو با سرِ سردار چه کردند؟ نیزار گواه است که با خوبترین‌ها این قوم خطا رفتۀ تاتار چه کردند؟ بیعت‌شکنان، نقشه کشیدند و دوباره با ذریۀ حیدر کرار چه کردند؟ ای قامتِ افراشته در سجدۀ بسیار لب‌های عطش با تب بسیار چه کردند؟ نیلوفر پژمردۀ شب‌های خرابه! با بغض تو ای ابر سبکبار چه کردند؟ در ماتم شمع و گل و پروانه و بلبل ای اشک به یاد آر، به یاد آر چه کردند در طاقت من نیست که دیگر بنویسم با قافله و قافله‌سالار چه کردند
علیه‌السلام علیهاالسلام 🔹آخرین نگاه🔹 پیش از غروب بود، که آب از سرم گذشت آهی کشیدم و نفس آخرم گذشت من التماس ماندن و او شوق وصل بود چون اشک از برابر چشم ترم گذشت پنجاه و چار سال به او چشم دوختم فرصت نشد که خوب به او بنگرم، گذشت... یک آن تمام خاطره‌هایی که داشتیم با آن نگاه آخرش از خاطرم گذشت دلشوره داشتم که پس از او چه می‌شود؟ او رفت و باد از طرف معجرم گذشت آتش گرفت خیمۀ قلبم، چه آتشی! کار از به باد رفتن خاکسترم گذشت دیدم بریدن نفس قتلگاه را دیدم که روی خاک... نشد باورم، گذشت... تا بود، آب در دل خیمه تکان نخورد تا رفت، آب از سر اهل حرم گذشت
علیه‌السلام 🔹سربلند🔹 بر نیزۀ شقاوت این فتنه‌زادها گیسوی توست، سلسله‌جنبان بادها... بر نیزه می‌برند سرت را كه بعد از این سرسبز و سربلند بماند به‌یادها خورشید، با تلاوت لب‌های تشنه‌ات خوانده‌ست بر طلوع سرت، «اِن یكاد»ها هر روز، دشمنان تو، بی‌آبروترند تا زنده‌اند زینب و زین‌العبادها... تا هست بی‌وفایی و تا هست نقض عهد هر كوفه لعنتی‌ست به ابن‌ زیادها!...
دل هست مبتلای تو یا صاحب الزمان دارد به سر هوای تو یاصاحب الزمان تاجمعه ها به خاطر تو ندبه میکنم سر مستم از دعای تو یا صاحب الزمان لطفی کن از کرم که بیفتد نگاه من یک دم به جای پای تو یا صاحب الزمان چشمم به راه مانده و گوشم به کعبه است تا بشنوم صدای تو یا صاحب الزمان میثم فدای عشق علی شد قبول کن من هم شوم فدای تو یا صاحب الزمان تو پادشاه هر دو سرایی که گشته اند شاه و گدا، گدای تو یا صاحب الزمان باشد دعای حضرت زهرا به روز و شب عجل فرج برای تو یا صاحب الزمان عاصي بگو که عالم امکان برای وصل دارد کجا بهای تو یا صاحب الزمان 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیهاالسلام 🔹از آن ساعت...🔹 از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم، چه‌ها کردم گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بردم ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم به یادم مانده آن روزی که می‌جستم تو را اما تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه‌ها کردم تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم به‌سان شمع، آبم کرد بانگ آب‌آب تو اگرچه تشنه بودم چشمه‌های چشم وا کردم میان خیمه‌های سوخته همچون دلم آن شب نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم.. ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم