02.Baqara.219.mp3
2.46M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۲۱۹ | سوره بقره | يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ ۖ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا ۗ وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۱۲min
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
حسین سرت را به سینهاش میفشارد و در گوشت زمزمه میکند «صبور باش عزیزدلم!»
چه آرامشی دارد سینه برادر.
چه اطمینانی جاری میکند. انگار در آیینه سینهاش میبینی که از ازل، خدا برای تو تنهایی را رقم زده است تا تماماً به او تعلق پیدا کنی، تا دست از همه بشویی، تا یکهشناسِ او بشوی.
همه تکیهگاههای تو باید فرو بریزد، همه پیوندهای تو باید بریده شود، همه تعلقات تو باید گشوده شود؛ تا فقط به او تکیه کنی، فقط به ریسمان حضور او چنگ بزنی و این دل بی نظیرت را فقط جایگاه او کنی.
تا عهدی را که با همه کودکیات بستهای، با همه بزرگیات پایش بایستی:
پدر گفت «بگو یک!» و تو تازه زبان باز کرده بودی و پدر به تو اعداد را می آموخت.
کودکانه و شیرین گفتی «یک!» و پدر گفت: «بگو دو!» نگفتی. پدر تکرار کرد: «بگو دو دخترم.» نگفتی. و در پی سومین بار، چشمهای معصومت را به پدر دوختی و گفتی «بابا، زبانی که به یک گشوده شد، چگونه میتواند با دو دمسازی کند؟!»
بناست تو بمانی و همان یک؛ همان یک جاودانه و ماندگار...
📒کتاب آفتاب در حجاب
✍🏻 سیّدمهدی شجاعی
#یازینب
#بغض_قلم
🆔 @bibliophil
چهارشنبه این هفته سهتا برنامه خوب در حوزههنری تهران به صورت رایگان برگزار میشه. فرصت داشتید شرکتکنید.
🔸کلاس داستان حماسی ۲
🔸نقد کتاب
🔸جشنواره داستانک ده
🆔 @bibliophil
بغض قلم
🖌 سبکشناسی داستان کوتاه ایرانی 📒 قسمت دوازدهم/ داستان مدرنایرانی دوره طلایی رئالیسم در ایران د
خیلی وقت درس نگفتیم.
هیچ کس هم انگار اینا رو نمیخونه!😭
🖌 سبکشناسی داستان کوتاه ایرانی
📒 قسمت سیزدهم/ ویژگیهای داستانمدرن
مهمترین ویژگی داستان مدرن توجه به دنیای تاریک و مبهم ذهن به جای توجه رئالیستها و ناتورالیستها به بیرون است.
داستان مدرن در دورانی روی کار آمد که نظریه خودآگاه و ناخودآگاه فروید مطرح شد.
نویسنده مدرن به جای پرداختن صرف به لباس و ویژگیهای ظاهری شخصیت باید مثل یک روانکاو به واقعیتهای ناپیدا ضمیر ناخودآگاه آن توجه کند.
داستان مدرن به جای کشکمش بیرونی بیشتر به کشمکش درونی شخصیت میپردازد.
این تعارض و کشمکش بین سه قسمت نظریه روانکاوی یعنی نهاد، خود و فراخود است.
نهاد که در ضمیرناخوآگاه قراردارد، اصل لذت است و نظام اخلاقی آن را محدود نمیکند. نهاد بخش اهریمنی روان آدمی است.
خود بخش متعادل روان است.
فراخود در زبان عامیانه وجدان و دائما به دنبال خنثی کردن تحرکات غریزی نهاد است. بخش فرشتهگونه روان آدمی است.
کنش داستان بین بخش اهریمنی و فرشتهگون روان است. و تعارض بین این دو کنش داستان را شکل میدهد. در بعضی داستانهای مدرن خود ناتوان است و توانایی تعادل ایجاد کردن بین فراخود و نهاد را ندارد. در نتیجه تصویر داستان مدرن از انسان موجودی افسرده و تک افتاده است که نمیتواند از بند تناقضهای درونی خویش رهایی یابد.
📒کتابداستانکوتاهدرایران/حسینپاینده
#ادامهدارد
🆔 @bibliophil
02.Baqara.220.mp3
2.2M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۲۲۰ | سوره بقره | فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۗ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَىٰ ۖ قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ ۖ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۱۱min
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
🖌 سبکشناسی داستان کوتاه ایرانی
📒 قسمت چهاردهم/ شیوه روایت در داستانمدرن
نویسنده داستان مدرن به جای روایت تحولات بیرونی، تحولات روحی روانی شخصیت اصلی داستان را رصد میکند و به نمایش میگذارد.
مدرنیست تقویم خطی زمان را بهم میزند و با تکنیک سیال ذهن و تک گویی درونی روایت را به کلاف در هم پیچیدهای تبدیل میکند. راوی که معمولا شخصیت اصلی است در زمان به عقب و جلو می رود.
شخصیت اصلی داستان مدرن توانایی نظم دادن به زمان ندارد برای همین خاطرات را پس و پیش تعریف میکند.
نویسنده داستان مدرن از راوی سوم شخص و دانای کل محدود و نامحدود استفاده نمیکند چون روای همه چیزدان از همه چیز خبر دارد. و نویسنده مدرن درباره واقعیت همهچیز تردید دارد. چون دوره مدرن دوره زیر سوال بردن همه چیزهای قطعی است.
📒کتاب داستانکوتاهدرایران/ حسینپاینده
#ادامهدارد
🆔 @bibliophil
02.Baqara.221.mp3
2.18M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۲۲۱ | سوره بقره | وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ ۗ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا ۚ وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ ۗ أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ ۖ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۱۱min
#قرآن
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 @bibliophil
بهنامخدا
(نانو نمک هر آش)
روایت بازدید هفت نویسنده از ستاد نانو
امسال اولین سالی است که روز پرستار کمی حال و روز پرستارها را میفهمم. برای من که از هفت روز هفته، هشت روزش را خانه نبودم، سختترین بخش نگهداری از بیمار، خانه ماندن است. قاطی بوی الکل، پختن سوپ و آش خبر میرسد که بانویفرهنگ برنامهای تدارک دیده که نویسندگان بخش روایت از ستاد نانو بازدید کنند. تدابیر لازم را روی گاز ردیف میکنم. اندازه همان روز و روز بازدید غذا آماده میکنم. آنقدر غرق در افکار غیبت چند ساعته و نبودن کنار بیمار و اتفاقهایی که در این چند ساعت میافتد، هستم که ریزترین بخش تاثیرگذار غذا را فراموش میکنم؛ نمک، مادهی ریزی که ظرفیتهای بسیاری دارد. کمی زیاد و کم شدنش حالگیری اساسی در هنر آشپزی ایجاد میکند و اگر هم بهجا استفاده نشود طعم مطلوب را نخواهد گذاشت. خلاصه که نمک یادم رفت، بیمارم را با همین غذای بینمک به خدا میسپارم و از خانه بعد از چند ماه بیرون میزنم.
فرصت کمی دارم و با مترو نمیرسم تا جایی که میخواهم بیخیال رفتن بشوم ولی دلم یک بیرون رفتن از خود میخواهد.
گذشتن از اتوبان کرج_تهران هم این ساعت صبح بیشباهت به راه رفتن توی پارکینگ نیست. اینجاست که دوستدارم تا رسیدم به ستاد نانو پیشنهاد بدهم، ساخت ماشینهای پرنده را در دستور کار خودشان قراردهند.
با کمی تاخیر میرسم و در بدو ورود نگرانی را در چهره اساتید برگزار کننده میبینم. نیم ساعتی از قرار گذشته و فقط به تعداد انگشتان یک دست دور هم جمع شدهایم.
سرپایی چند لقمه صبحانه خوردم، وقتی وارد نمایشگاه میشویم اولین محصولی که به چشمم میآید ۳۰ تا بسته پذیرایی چیده شده روی میز کنفرانس است و دلم میخواهد اول از همه بنشینیم و به جای دوستانی که نیامدهاند هم صبحانه بخوریم.
ولی هیچ وقت دنیا بر مراد دل ما پیش نمیرود و آقای نمازی مسئول ستاد نانو معرفی محصولات نمایشگاه را شروع میکند.
اول از همه نانو را تعریف میکند و با همین تعریف یک خطی معلوم میشود که نانو میتواند خودش را نمک هر آشی بکند. نانو برخلاف تصور فروشندگان مترو یک ماده نیست که به چیزی افزوده شود و جوراب و دستمال آشپزخانهاش را سه تا صد تومان واگن به واگن بفروشند. نانو یک مقیاس بسیار ریز از اتم مواد است. زمانی که مواد در این مقیاس ریز میزه قرار میگیرند؛ مقاومت بیشتری پیدا میکنند. دقیقترش اینکه نانو از کلمهی یونانی نانس به معنی کوتوله گرفته شده و به دستکاری ماده که حداقل یک بُعد آن از ۱ تا ۱۰۰ نانومتر (۹-۱۰) باشد گفته میشود.
همین کوتولههای ریزه میزه دنیای علم را دگرگون کردهاند. حالا تعداد ما نویسندگان طالب علم و پیشرفت هم به هفت نفر رسیده و لحظهای یاد هفت کوتوله میافتم.
جسارت به اساتید نباشد ما هفتنفر هم که به ظاهر کمتر از پیشبینیها برای بازدید آمدهایم قراراست تغییرات اساسی در دنیای ناداستان بانویفرهنگ ایجاد کنیم.
نانو و ما هفتنفر همان مصداق بارز فلفل نبین چه ریزه هستیم و از این ارتباط نانو با خودمان خندهام میگیرد.
محصولات روی طبقهها چیده شدهاند، کنار هر کدام که میایستیم، آقای نمازی چند جملهای درباره آن توضیح میدهد.
سوالهای بچهها کنار داروهای شیمیدرمانی که برای بیماران سرطانی ساخته شده نشان میدهد که آنها هم مثل من عزیز بیماری دارند و شگفتزده از دارویی هستند که عوارض شیمی درمانی و ریزش مو را کاهش داده است. داروهای شیمیدرمانی شبیه یک سم سلولهای سالم و سرطانی را از بین میبرند ولی سینادوکسوزم و پادنیکس و داروهایی که با فناوری نانو ساخته شده به صورت هوشمند سلول سرطانی را شناسایی کرده و فقط آن را از بین میبرند، همین باعث کاهش عوارض این روش پزشکی شده است.
همین جاست که از دستگاه ساخته شده دانشمندان ایرانی برای تشخیص سرطان هم صحبت میشود که به وسیله همین نانو ریزه میزه کار تشخیص را دقیقتر و راحت کرده است.
فقط میماند دغدغه تجاریسازی و راحت رسیدن دارو به دست بیمار. از کنار هر محصول که میگذریم، همین سوال تکراری پرسیده میشود؛ پس چرا توی بازار نیست؟!
و آقای نمازی از داستانهایی که پشت هر محصول پنهان شده و مسیر پر کشمکش هر کدام سخن میگوید. جایی که ما نویسندهها باید از آن بنویسیم. از مسیر پر سنگلاخ پیشرفت که با وجود هزاران تحریم، شکست و ناامیدی گذراندهایم تا امروز در نانو پنجم دنیا باشیم.
از پزشکی که بخش بزرگی از فناوری نانو است بگذریم وارد مصالح ساختمانی، سبک شدن و ضد حریق شدن بتنها، بالا رفتن مقاومت شیرآلات و عایق شدن شیشهها در ورود و خروج دما میشویم.
نانوی کوتوله اگر زودتر به کار گرفته میشد با ضد حریق شدن اسکلت ساختمان میتوانست جلوی ریختن پلاسکو را بگیرد یا با ماده جلوگیری از لیزخوردن روی کاشی و سرامیک میتوانست از شکستن استخوان سالمندان در سرویسهای بهداشتی جلوگیری کند.
نانو حتی به بیصدا کردن لولههای فاضلاب ساختمان هم توجه کرده بود.
پوششهای نانو در رنگها و چسبها هم دنیای بزرگی داشت، از ضدخوردگی و مقاوم شدن تا آنتیباکتریال کردن محصولات توی آن پیدا میشد.
ظروف یکبار مصرف، سفرهها و مشماهای زیست تخریبپذیر که برخلاف اسمش جلوی تخریب محیط زیست را با تجزیهشدن خودشان میگیرند، هم از محصولات جالب نمایشگاه بود. جلوتر کیسههایی طراحی شده بود که در زمان بستهبندی خیار جلوی فساد آن را میگرفت. نانو حتی به خراب نشدن خیار هم فکر کرده بود، فکر کنم کسی که این کیسهها را ساخته مادرش مثل مادر من خیلی روی بستهبندی خیار توی یخچال حساس بوده.
خودرو سازی هم از ظرفیتهای نانو بیبهره نمانده بود هم در مقاومتر شدن چراغ و قطعات خودرو هم در بخشی که به نظرم از همه جالبتر بود؛ آب گریز کردن شیشههایخودرو. یعنی با این شیشهها توی جاده چالوس هر ۵ دقیقه مجبور نیستی لونگ بگیری روی شیشه بخار گرفته، ولی حیف که خودروسازهای داخلی به چیزی که فکر نمیکنند کیفیت است.
آخرین محصول نمایشگاه که من عاشقش شدم، اجاق گاز چربیگریزی بود که متاسفانه دیگر تولید نمیشد و گوشه نمایشگاه خاک میخورد، اگر تولید میشد اولین نفر برای راحت شدن از شر پاک کردن چربیها آن را میخریدم، شاید هم خودم سرمایهگذارش میشدم.
نانو مثل نمک هر آش خودش را قاطی همهچیز کرده بود؛ پزشکی، مراقبت از پوست، ساختمان، صنعت نفت، خودورسازی، لوازمآشپزخانه، نساجی، پارچه، نظامی و...
۳۰۰ نوع محصول ریز و درشت که با پی بردن به ظرفیت همین کوتولههای ریزه میزه به محصولاتی صادراتی و تجاری با درآمدی ۳۰ هزار میلیاردی برای ایران تبدیل شده بود.
بازدید که تمام شد؛ بلاخره نشستیم دور میزهایی که بساط میانوعده روی آن چیده شده بود و هر لحظه منتظر بودم آقای نمازی از تفاوت این کیک و نسکافهها با نمونههای مشابه بگوید که مثلا این کیکها دارای مکملهای غذایی است و این نسکافهها خواب را از سر آدم نمیپراند.
خودشان توقع آدم را بالا میبرند، کار به معرفی کتابهایی رسید که هر کدام داستانی از پیشرفتهای ایران را روایت میکردند و ستاد نانو هم با برگزاری جشنواره روایت پیشرفت به دنبال معرفی و افزایش این کتابها بود.
در کنار همهی این محصولات نانو به من یک یادآوری اساسی کرد که باید به ظرفیتهای ریزه میزه وجودم نگاه کنم و برای پیشرفت حتی از ذرات ریز وجودم هم غافل نشوم مثل همان نمک ریزی که یادم رفت توی غذا بریزم.
از نمایشگاه که بیرون آمدم چشمهای با بصیرتی پیدا کرده بودم به طوری که نوشته روی ذرت مکزیکی دم در مترو را خواندم ذرات مکزیکی.
🆔 @bibliophil