eitaa logo
بغض قلم
625 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
266 ویدیو
31 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! 📄روزنوشت 📒داستانک 📕کتابخوانی 🎧کتاب صوتی ✏️داستان‌نویسی 📡جشنواره‌های ادبی 📘 محدثه قاسم‌پور/ نویسنده کتاب‌‌های: _پشت پرچم قرمز _شب آبستن _نمیری دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است. @Adminn_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله کوهستانی (ره) می‌فرمودند: آن قدر حضرت علی اکبر (علیه السلام) شفاعت می‌کند که نوبت به امام حسین (علیه السلام) نمی‌رسد. 🆔 @bibliophil
srt0010092.mp3
4.03M
⁉️چرا اول یاران رفتند بعد بنی‌هاشم؟! 🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری 🆔 @bibliophil
دوست داشتی حسین را دمادم در آغوش بگیری و بوی حسین را با شامه تمامی رگ‌هایت استشمام کنی اما تو بزرگ بودی و حسین بزرگ تر و شرم همیشه مانع می‌شد. مگر که بهانه‌ای پیش ‌می‌آمد. سفری، فراق چند روزه ای، تسلای مصیبتی‌و...تو همیشه به نگاه اکتفا می‌کردی و با چشم‌هایت بر سر و روی حسین بوسه می‌زدی، وقتی علی اکبر آمد، میوه بهانه چیده شده و همه موانع برچیده شد. حسین کوچکت همیشه در آغوش تو بود و تو می‌توانستی تمامی احساسات حسین طلبانه‌ات را نثار او کنی از آن پس هرگاه دلت برای حسین تنگ می‌شد بوسه بر گونه‌های علی اکبر می‌زدی. 📒کتاب آفتاب‌در‌حجاب/ سیدمهدی‌شجاعی 🆔 @bibliophil
دلم آب خوردن از کلمن نارنجی‌های حرم حضرت عباس می‌خواد 😭
باید هم از مشک محافظت کند، هم از جان خویش. حفظ جان برای حفظ آب وَ حفظ آب برای حفظ جانان. اگر عبّاس نماند چه کسی آب را به خیمه ها برساند و اگر آب نماند، عبّاس با چه رویی خودش را به خیمه ها برساند؟! آنچه اکنون در آغوش عبّاس است، فقط یک مشک آب نیست، آبروی عبّاس است،حیثیت عبّاس است. 📒کتاب سقای آب و ادب/ سیدمهدی‌شجاعی/ نشر نیستان 🆔 @bibliophil
بیش از پنجاه تن از جنگاوران سپاه شام و کوفه مدعی کشتن عباس بودند. به خدا نزدیک بود فتنه‌ای رخ دهد که امیر عمربن‌سعد بر سرشان فریاد زد که: خاموش باشید. به خدا قسم کشتن صاحب لوای حسین کاری نیست که از ده کس و بیست کس ساخته باشد. 📒 کتاب ماه به روایت آه/ ابوالفضل زورویی نصرآباد/ نشر نیستان 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
03.Ale.imran.186.mp3
2.65M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت ۱۸۶ | سوره آل‌عمران | لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: ۸min ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 @bibliophil
عباس به آب نگریست. در آب، حسین بود. موج‌ها در حرکت خویش، حسین می‌نگاشتند. صدای موج، حسین بود. به خویش برگشت و در خویش جز حسین ندید و... حسین تشنه بود. آب بنوش عباس! آب خنک و زلال و گوارا با عباس سخن می‌گفت. دست رشید عباس در آب رفت. نوازش آب با دست‌های تشنه و جان تشنه‌تر چه می‌کند. قطره‌های عزیز از کف می‌چکید. آب را بالا آورد تا فضای دهان رسید. نسیم خنک آب چهره‌ی عباس را می‌نواخت. ساقی بنوش، گوارایت باد. باز در موج‌ها ولوله افتاد. حسین، حسین، حسین. 📒کتاب ماه در آب 🆔 @bibliophil
srt0010054.mp3
1.76M
⁉️تاسوعا چه روزی است؟! 🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری 🆔 @bibliophil
srt0010051.mp3
2.21M
⁉️حضرت عباس در کربلا چند ساله بودند؟! 🖤معرفی همسر و فرزندان حضرت عباس 🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری 🆔 @bibliophil
srt0010052.mp3
874.9K
⁉️چرا حضرت عباس لحظه آخر امام حسین رو برادر خواند؟! 🎧 پژوهشگر عاشورا استاد سنگری 🆔 @bibliophil
پدرتان یزید، سه بار در برابر لوای حسین، نشست و برخاست و با اعجاب و تحسین گفت: (یاللعجب! شگفتا غیرت و حمیت و شجاعت حامل این پرچم که حتی اجازه نداده است بر تیر پرچم نیز خدشه‌ وارد شود!) زحر به قیس گفت: پرچم را پس از کشتن حسین با سختی و مشقت از زین اسب عباس بن علی بیرون کشیدیم. عباس لوای حسین را چنان بر زین اسب خود استور کرده بود که حتی پس از قطع دو دست و تیر باران او که باعث فرو افتادنش از اسب شد، لوای حسین تا عصر عاشورا بر زین اسب عباس در اهتزاز بود. 📒کتاب ماه به روایت آه 🆔 @bibliophil
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 امام حسین (علیه السلام) در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمی‌خواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود. روز عاشورا می‌گوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟ هل من ناصر ینصرنی؟» شب صحبت می‌کند تا مبادا خبیثی در بین طیّب‌ها باشد، و روز سخن می‌گوید تا مبادا طیّبی در بین خبیث‌ها مانده باشد. شب غربال می‌کند تا فقط «صالحان» بمانند و روز غربال می‌کند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند. 🆔 @bibliophil
بد جور دلشکسته‌ای و گریه می‌کنی  از اشک چهره شسته‌ای و گریه می‌کنی بگذار تا عبایِ تو را ما تکان دهیم  بر خاک‌ها نشسته‌ای و گریه می‌کنی امشب به صبح امر بفرما طلوع مکن  امشب عجیب خسته‌ای و گریه می‌کنی خونِ جگر برای شما قوت شب شده  با ناله عهد بسته‌ای و گریه می‌کنی زنجیرها که پشتِ تو را زخم کرده‌اند  هر روز بینِ دسته‌ای و گریه می‌کنی هیات تمام شد همه رفتند و تو هنوز  یک گوشه نشسته‌ای و گریه می‌کنی آبی بزن به صورتِ مادر، زِ دست رفت  چون مادرت شکسته‌ای و گریه می‌کنی ✍حسن لطفی 🆔 @bibliophil
مداحی آنلاین - نزار ضرر کنم تو رو خدا حسین - بنی فاطمه.mp3
7.38M
امشب شهادت‌نامه عاشقان امضا نمی‌شود! شب عاشورا ست. یک شب برای نماز، قرآن و مناجاتی که محبوب امام کربلاست. پاسی از شب گذشته که امام نور خیمه را می‌گیرد و از همه‌‌ی یاران می‌خواهد که در تاریکی شب بروند. از بنی‌هاشم و اصحاب.‌ از حبیب، بریر، نافع، عابس، مسلم، زهیر، شوذب. حتی رو می‌کند به عباس که عباسم تو نیز دل در این تاریکی بسپار و برو... چه آتشی به جان عباس می‌نشیند با این حرف امام... یک به یک می‌ایستند و از هزار بار جان دادن برای امام حرف می‌زنند. امشب شهادت‌نامه عاشقانی امضا می‌شود که روی پای حسین افتاده‌اند و التماس کرده‌اند که امام اذن شهادت‌شان را امضا کند. قاسم چه التماسی کرد که امام خبر شهادت‌ش را بدهد و قطره قطره عسل وجودش را پای امام بریزد. امشب شب التماس شهدا به امام شهداست😭 حسین جان، ما را نیز جان ناقابلی هست، بهره قربانی. قسم به چادر خاکی مادرت مرا هم بپذیر 😭 آه مرگ خونین من کجایی؟! 🎧 می‌خوام شهید بشم 🎤 سید مجید بنی فاطمه 🆔 @bibliophil
حالا که پالایش شدند و خالصان در الک کربلا باقی ماندند. مژده امام حسین خواب از چشم یاران ربوده شب شب خلوت است. شب شب مناجات است. شب شب عملیات است. و گریه انقطاع یاران از هر خیمه‌ای چون صدای کندو عسل به گوش می‌رسد. بریر قاری‌القرا کوفه مرگ را به بازی گرفته پیرمرد مو سفید کربلا می‌خندد و سرمست از جان‌فشانی فردا سر به سر یاران می‌گذارد... رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند چون رهند از دست خود دستی زنند چون جهند از نقص خود رقصی کنند 🆔 @bibliophil
مقتل خوندم و چند روز مریضم فصل آخرش بدجور بهم می‌ریزم 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
03.Ale.imran.187.mp3
3.13M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت ۱۸۷ | سوره آل‌عمران | وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ۖ فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: ۱۰min ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 @bibliophil
صدای پیامبر در خنکای نسیم صبح کربلا پیچید. انگار کربلا مکه بود و پیامبر جوان شده بود و از حرا پایین آمده بود و اذان می‌گفت. علی‌اکبر: اشهد‌ان‌علی‌ولی‌الله را با بغض سرود و ساعتی بعد به جرم هم‌نام بودن... یاران به امامت عشق، آخرین نماز صبح‌شان را خواندند. لشگر کوچک امام به صف شد. زهیر در جناح راست حبیب در جناح چپ و پرچم در دست ابالفضل علمدار
آن‌سوی دشت هم بساط نماز صبح برپا بود. نماز در هوا و هوس گندم‌ری. و صفوف برای جنگ با روح نماز مرتب می‌شد. چشم امام که به انبوه لشگر دشمن افتاد، زمزمه کرد: (خداوندا تویی تکیه گاهم در هر سختی، و امیدم در هر گرفتاری. و در گرفتاری‌ها امیدم تنها به توست چه بسیار غم که تاب از دل می‌برد و برای زدودنش راهی نیست. چه غم‌هایی که در آن دوستان رهایمان می‌کنند و دشمن، شماتت می‌کند و من از سر رغبت به تو، و نه دیگران، شکایتش را نزد تو آورده‌ام و تو در آن، برایم گشایش قرار داده‌ای و آن را بر من هموار نمودی. پس تویی ولی هر نعمت و از آن توست همه ی خوبی‌ها و تویی نهایت هر مقصودی.)
امام پشت خیمه‌ها خندق کنده بود و در خندق‌ها هیزم‌های شعله‌ور می‌سوختند تا فقط از یک سو به مبارزه با دشمن بپردازند. سواری در انبوه سلاح نزدیک خیمه‌ها شد و فریاد زد: (ای حسین (علیه‌السّلام) پیش از فرا رسیدن قیامت سوی آتش شتافته‌ای.)‌ امام (علیه‌السّلام) فرمود: (این کیست؟ گویا شمر...) خود او بود که به آتش سزاورتر بود و در این هنگام خون در آوندهای مسلم بن عوسجه جوشید. تیری در کمان گذاشت و به حضرت (علیه‌السّلام) عرض کرد: (این فاسق از دشمنان خداوند و بزرگ ستمگران است اینک خداوند شما را بر او مسلط کرده است [اگر اجازه بفرمایید هم اکنون او را به هلاکت می‌رسانم]) اما امام او را از این کار باز داشتند و فرمودند: (چنین مکن که دوست ندارم من آغازگر جنگ باشم).
امام از پیرمرد موسفید کربلا، خواست که با لشگر دشمن سخن بگوید و حجت تمام کند... بریر سوار بر اسب در خنکای نسیم صبح آرام آرام جلو آمد. ریش سفید کربلا لب به سخن‌گشود: (ای مردم از خدا بترسید اینک خاندان محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به میان شما آمده‌اند و اینان، فرزندان و خاندان و دختران و حرم (نزدیکان) او هستند. آنچه در دل دارید بر زبان آورید و بگویید که می‌خواهید با آنان، چه کنید؟) ولوله در سپاه دشمن افتاد:(می‌خواهیم که آنان را در اختیار امیر عبیدالله بن زیاد بگذاریم تا در باره ایشان، نظر دهد.) بریر غم‌صدایش را فرو‌خورد و مردانه گفت: (آیا راضی نمی‌شوید که ایشان به همان جایی که از آن آمده‌اند باز گردند؟ وای بر شما، ‌ای کوفیان! آیا نامه‌هایی را که برای آنان فرستادید و تعهدهایی را که از جانب خود به ایشان دادید و خدا را بر آن گواه گرفتید، فراموش کرده‌اید، و خدا برای گواهی دادن، کافی است. وای بر شما! خاندان پیامبرتان را دعوت کردید و پنداشتید که جانتان را در راهشان فدا می‌کنید؛ اما چون نزد شما آمدند، آنان را به عبیدالله تسلیم کردید و بین آنان و آب جاری فرات که یهود و نصارا و مجوس از آن می‌نوشند، و سگ‌ها و خوک‌ها در آن می‌غلتند، فاصله انداختید. پس از محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، چه بد رفتاری‌ها که با خاندانش نکردید. شما را چه شده است؟ خداوند، روز قیامت شما را سیراب نکند چه بد مردمانی هستید.) باد یال اسب بریر را نوازش می‌کرد. این صدای شکستن دل پیرمرد کربلا بود. در این هنگام عده‌ای از میان لشکر به او گفتند: (ما نمی‌فهمیم تو چه می‌گویی) بریر با بغض در گلو ادامه داد: (سپاس خدای را که بینش مرا بیش از شما قرار داد. پروردگارا! من از رفتار این قوم بیزارم، تو خود تیرهایی در بین آنها بیفکن که تو را در حالی که از آنان غضبناک باشی ملاقات کنند.)‌ جواب اتمام حجت بریر، تیر بود... بریر دل‌شکسته‌تر از قبل به عقب برگشت. غمگین نباش بریر این قوم که شکم از حرام پر کرد‌ه‌اند، حرف‌های تو را که بوی آسمان می‌دهدنمی‌فهمند، سید‌القرا کوفه برگرد...