eitaa logo
کانال سردار شهید علی حاجبی
182 دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
77 فایل
سلام ضمن خوش آمد گویی خدمت عزیزان منتظر راهنمایی و همکاری شما هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
حلال‌جمیع‌مشکلات‌است‌حسیـــــن شوینده‌لوح‌سیئات‌است‌حسیـــــن ای‌شیعــه‌تـــــراچه‌غــم‌زطـــــوفان‌بلا جایی‌که‌سفینة‌النجاة‌است‌حسین ‌
🌱دڪتر‌ به‌ او‌ گفت :‌ به‌ اندازه‌ یک‌ دَم‌ و بازدم‌ با‌ مُردن‌ فاصله‌ داشتی . . . ! مصطفـٰے جواب‌ داده‌ بود : شما بہ اندازه یڪ دم‌ و بازدم‌ مۍبینید اونـے ڪھ باید شھادت‌ را مۍداد ، یڪ ڪوه‌ گناه‌ دیده ؛
بسم رب الشهداء والصدیقین سلام علیکم ❤💚❤‏ایام شهادت سرلشکر خلبان عباس بابایی‏❤💚❤ 💢💥عباس بابایی، سال ‌١٣٢٩ در شهرستان قزوین متولد شد. دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت؛ و در سال ‌١٣٤٨ به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت؛ و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی، برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد. توصیف یک آمریکایی از روحیات عباس بابایی در سال ‌١٣٤٩، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده می‌بایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می‌شد. آمریکایی‌ها در ظاهر هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می‌کردند؛ اما واقعیت چیز دیگری بود. چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می‌داد؛ و از بی‌بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی‌ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می‌شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی‌تفاوت است. از رفتار او بر می‌آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی است؛ و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پایبند است. همچنین اشاره کرده که او به گوشه‌ای می‌رود و با خودش حرف می‌زند؛ که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است. 👋💐👋نماز عباس بابایی و احترام ژنرال آمریکایی👋💐👋 🔶️خود عباس ماجرای فارغ‌التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود؛ اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود؛ تکلیفم روشن نبود؛ و به من گواهینامه نمی‌دادند؛ تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود؛ احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم.  پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر می‌کرد. او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال‌های ژنرال برمی‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت؛ زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است؛ و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود؛ با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم؛ وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم؛ کاش در اینجا نبودم؛ و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد.  گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست؛ همین جا نماز را می‌خوانم.  ان‌شاءالله تا نمازم تمام شود؛ او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم؛ و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم؛ و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم؛ هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم؛ و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم؛ از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم؛ و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود؛ من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم؛ و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست؛ این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است.  با چهره‌ای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد.  سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست؛ و دستش را به سوی من دراز کرد؛ و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم؛ و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم؛ به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود؛👋 دو رکعت نماز شکر خواندم.»🤲💚🤲
🍃🌹🍃 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 🌴🇮🇷🌴🇮🇶🌴🇮🇷🌴🇮🇶🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در محضر شهدا احساس مسؤولیت خواب را حرام میکند سردار شهید نور علی شوشتری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحمان به یادت شاد همبازی کودکان ، شهید به یادش صلواتی نثار کنیم ... ✍️ میثم ایرانی
26.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فصل درخشان ◽️ این قسمت : زیبارویان 🔸 گفتگو با مادر شهید علیرضا گله‌دونی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفیقی خوبه ؛ که بویِ دنیا نده ... رفیقِ شفیق ما باشید چه در دنیا و چه در عقبی 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷
🌷از سال ۱۳۹۵ به همکاری با جهاد سازندگی پرداخت و از سال ۱۳۶۳ ، پنج بار به عنوان بسیجی داوطلب به جبهه اعزام شد و سرانجام در سال ۱۳۶۶ از ناحیه صورت به شدت مجروح شد. بر روی صورت او ۲۵ بار حراجی انجام شد اما باز هم صورت او به گونه ای بود که حتی مردم در خیابان از او فرار می کردند و نگاه های سنگین مردم سبب شد که او به مدت ۲۹ سال خانه نشین باشد. او بعد از مجروحیت به دلیل نداشتن بینی به سختی نفس میکشید و چون حنجره نداشت با استفاده از نی تغذیه می کرد. 🌷سرانجام ، جانباز ۷۰ درصد جنگ تحمیلی پس از ۲۹ سال دست و پنجه نرم کردن با جراحتهای ناشی از مجروحیت در ۱۴ مرداد ماه ۱۳۹۵ در سن ۷۸ سالگی به فیض شهادت نائل شد و به یاران شهیدش پیوشت.   "شهید جانباز حاج رجب محمدزاده" 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🌷این جوان سن زیادی نداشت، اما با سن کمش توانست تاثیر شگرفی داشته باشد، وی به حرمت حضرت معصومه (س) فامیلی قمی را برای خودش انتخاب کرد. مجاهدانی که از عراق، سوریه و لبنان در مراسم امروز آمده‌اند نشانه ریشه دواندن محبت این شهید در قلب‌های مجاهدین منطقه و عالم است. ✍راوی شهید حاج قاسم سلیمانی "شهید مرتضی حسین پور" 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
🔰اگر تمایل دارید از سوریه بیشتر بدانید به صفحه تخصصی جمهوری عربی سوریه به فارسی بپیوندید. 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷