eitaa logo
کانال سردار شهید علی حاجبی
179 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
76 فایل
سلام ضمن خوش آمد گویی خدمت عزیزان منتظر راهنمایی و همکاری شما هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
عملیاتی که در آن، اردن را دور زد! ● جزو اولین نفرات گروه پیشتازی بود که قبل از عملیات خیبر مخفیانه به عمق دشمن رفت و با دیگر همرزمانش توانست مراکز حساس نظامی رژیم بعث را به تصرف دربیاورد و کنترل منطقه را در دست بگیرد. شب چهارشنبه سوم اسفندماه سال ۱۳۶۲ که زمان شروع عملیات خیبر بود، در همان دقایق ابتدایی خبری را با بی‌سیم به قرارگاه مخابره کرد: «پل مجنون تصرف شد». پلی که در عمق ۶۰ کیلومتری دشمن بود و بعدها به افتخار این فرمانده رشید اسلام، نامش را «پل حمید» گذاشتند. ● تصرف این پل در عملیات خیبر موجب شد دشمن نتواند نیروهای موجود در جزیره را فراری دهد یا حتی نیروی کمکی برای آن‌ها بفرستد. در نتیجه تمام نیروهای بعثی کشته یا اسیر شدند. در همان ساعت ابتدایی عملیات خیبر، ۹۰۰ نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند. در میان اسرا، یک سرتیپ عراقی حضور داشت. او از حضور نیروهای ایرانی در آن منطقه حیران و متعجب بود و با نگاهی نگران به سخنان حمید باکری گوش داد که می‌گفت: ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ! ﺍﮔﺮ ﻗﺼﺪ ﻓﺮﺍﺭ ﯾﺎ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻫﻤﻪ‌ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﮔﺒﺎﺭ ﻣﯽﺑﻨﺪﯾﻢ! سرتیپ عراقی دیگر طاقت نیاورد و خطاب به فرمانده ایرانی گفت: شما چگونه به اینجا آمدید؟! حمید باکری هم خیلی جدی جوابش را داد: ما اردن را دور زدیم و از طرف بصره آمدیم! سرتیپ عراقی نگاهی به روبرو انداخت و متعجبانه باز پرسید: پس آن نیروهایی که از روبرو می‌آیند از کجا آمده‌‌اند؟ آقا حمید با دست به زمین زد و گفت: از زمین روییده‌اند! 🕊 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
✍ _همیشه در خفا کار می‌کرد، اینطور نبودکه همه متوجه شوند چه کارهایی می‌کند .. تا آنجا که بعضی از اقوام تا بعد از شهادتش بی‌خبر از فعالیت‌های جهادی دانیال بودند! و معنی واقعی شهادت هم همین بود، بی‌ریا و خالص بودن! و اخلاق دانیال تجلی این دو چیز بود.. هر چند این جایگاه هیچگاه دور و دست نیافتنی نبوده و نیست!! 🗓 ...🌷🕊 https://eitaa.com/bidaravelayat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 سعی‌ کن‌ یه‌ جوری‌ زندگی‌ کنی‌ که‌ خدا‌ عاشقت‌ بشه‌‌ ، اگه‌ خدا‌‌ عاشقت‌ بشه‌ خوب‌ تورو‌ خریداری‌ میکنه.. "شهید محسن حججی" علیه‌السلام ╭🏴 ╰
⊰•🕊🍃•⊱ جوان بیست و پنج ساله‌ای که شوق پرواز در او باعث شد که بعد از دوبار تغییر رشته در دانشگاه، مسیر زندگی خود را به سوی آسمانها تغییر بدهد و به سمت آموزش خلبانی هواپیمای فوق سبک برود و در کنار آن انواع حرفه های دیگر از جمله خلبانی پاراگلایدر و سقوط آزاد را نیز فرا بگیرد. مادر شهید می‌گوید :یکی از روز‌های ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۴ مسعود پس از خوردن سحری به پارکینگ رفت و تا افطار مشغول تمیز کردن آن شد. پارکینگ مثل سمساری بود، مسعود تمام وسایل‌ها را از پارکینگ به انباری پشت‌بام منتقل کرد. تنها با زبان روزه چندین مرتبه این پنج طبقه را طی کرد. حتی برگ‌های درختان حیاط را تمیز کرده بود و شیشه‌های پارکینگ را پاک کرده بود تا جای قطرات آب روی آن نمانده باشد. با وجود خستگی بسیار، آن شب نیز مسجد ارگ مسعود ترک نشد.زمانی‌که مسعود به شهادت رسید، جمعیت بسیاری آمده بود. برادرم نگران بود. به یاد آوردم، مسعود پارکینگ را تمیز کرده بود. به برادرم گفتم، «مسعود می‌دانست شهید می‌شود. خودش پارکینگ را آماده کرده است. فقط یک جارو زده و فرش‌ها را در پارکینگ پهن کنید.» در کم‌تر از یک ربع همه جمعیت در پارکینگ نشسته بودند. این شهید بزرگوار در شامگاه روز بیست یکم آبان 94 پس از عملیات آزادسازی شهر العیس در حومه حلب سوریه به همراه شهیدان احمد اعطایی، محمد رضا دهقان امیری و سید مصطفی موسوی، غریبانه به شهادت می رسد. 🕊 🕊 ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱