در کردستان به باغ انگوری رسیدیم و دو تاحبه انگور از آن را خوردیم. بعد از آن حسین بسیار ناراحت شد و گفت: اجازه صاحب باغ را چه کنم؟
در آن روز یک صد تومانی را به آن شاخه انگور با نخ گره زدیم و زیر آن برای صاحب باغ نوشتیم:
دو حبه از انگورها را خوردیم، راضی باش.
#شهیدحاج_حسین_خرازی
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
وقتی فرمانده را مکبر میبینم
بیشتر دلتنگ مردان بی ادعا میشوم
این همان فرماندهای است که میگفت:
"کار اگر برای خداست، گفتن برای چه؟"
و ما همچنان
در پیِ نام و نشان....
#شهیدحاج_حسین_خرازی
#نمازسفارشیارانآسمانی
کانال شهید سردار حاج علی حاجبی
https://eitaa.com/bidaravelayat1
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
وقتی فرمانده را مکبر میبینم
بیشتر دلتنگ مردان بی ادعا میشوم
این همان فرماندهای است که میگفت:
"کار اگر برای خداست، گفتن برای چه؟"
و ما همچنان
در پیِ نام و نشان....
#شهیدحاج_حسین_خرازی
#نمازسفارشیارانآسمانی
کانال شهید سردار حاج علی حاجبی
https://eitaa.com/bidaravelayat1