✨﷽✨
🌴🌷#یک_داستان_یک_پند 🌷🌴
🌴🌷 ✍در پای منبر عالمی بزرگ، مردم زیادی مینشستند. روزی متوجه شد جوانی مدتیست که در پای منبر او حاضر نمیشود. عالم سراغ او را گرفت.
گفتند: آن جوان دیگر از خانه بیرون نمیآید و مشغول عبادت است. عالم پیش او رفت، پرسید:
🌴🌷 ای جوان! چرا درب خانه بر روی خود بستهای و عبادت میکنی؟!
جوان گفت: برای نزدیک شدن به خدا باید درب بر روی خود بست و خانهنشین شد.
🌴🌷عالم گفت: هرگاه دیدی به مردم نزدیکتر میشوی و در میان مردم و برای مشکلات آنان همت میکنی، بدان به خدا نزدیک شدهای، و تو که درب بر روی خود بستهای و از مردم گریزان هستی بدان از خدا دورتر میشوی.
🌴🌷و چه زیبا مولای متقیان حضرت علی (ع) در نهج البلاغه فرمودند: «كُن فِی النَّاس فَلا تَكُن مَعَهُم» در میان مردم باش، اما مانند آنان مباش. (یعنی دلت با خدا باشد و جسمات در بین مردم)
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷
#یک_داستان_یک_پند
✍️مالک دینار عارف بزرگی بود که در بصره زندگی میکرد. روزی از او پرسیدند: کدام قسمت نماز را بیشتر دوست داری؟! گفت: بپرسید کدام قسمت را دوست ندارم؟ گفت: اگر "إیَّاکَ نَعبُد وَ إیَّاکَ نَستَعینَ" آیه قرآن نبود، هرگز آن را نمیخواندم.
💥چون وقتی میگویم: خدایا! تنها تو را میپرستم در حالی که خود را میپرستم و میگویم: تنها از تو یاری میخواهم، در حالی که صورتم و نیّتم سمت همه کس میچرخد مگر خدا، از خود ننگ وشرمام میآید. میخواهم از نفاقی که در دل دارم بمیرم ولی این آیه را نخوانم.
🌘مالک، شبها نمیخوابید و همیشه در عبادت بود و روز در کار و قبل از ظهر اندکی خواب چشمانش را میگرفت. او شبها بیدار بود و مشغول راز و نیاز!
🥀شبی خسته بود و خواب عجیبی چشمان او را گرفت. به دخترش گفت: بیدار شو! مگذار من بخوابم. پرسید: پدر چرا؟ گفت: میدانم اگر بخوابم او به قدری مهربان هست که دلش نمیآید برای نماز شب بیدارم کند و میخواهد یک شب در عمرم بخوابم. ولی من اگر بخوابم و سحرگاهان رخسارش نبینم یقین دارم با طلوع آفتاب، آفتاب عمر من هم غروب میکند و میمیرم.
🌏مالک چهل سال گوشت بر لب نزد. روزی مجبور شد قدری گوشت گوسفند بخرد، در بین راه آن را بو کشید و با خود گفت: ای نفس من! همین اندازه تو را کفایت کند، گوشت به درویشی داد و دوباره با خود گفت: ای نفس! اندکی بیشتر صبر کن به زودی نعمتهای زیادی به تو خواهد رسید، و صبح از دنیا رفت.
📖برگرفته از کتاب: تذکرة الأولیاء عطار نیشابوری
@bidaravelayat1
💎🌹💎