✨ناگهان دیدم که پایم آن سوی آفاق بود
✨جایتان خالی! جهان سرشار از اشراق بود
✨دیدم آدم را خجالت میچکید از چهرهاش
✨اشکهای او ولی از هرم نامی، داغ بود
✨دست ابراهیم میلرزید! حیرت میوزید!
✨ساره هم آن روزها آبستن اسحاق بود
✨یک افق نزدیکتر رفتم "و واعدنا" شکفت
✨خون دل میخورد موسی و پی میثاق بود
✨پرسوجو کردم ز عیسی؛ زاهدی در شام گفت:
✨با حواریون به سیر انفس و آفاق بود
✨پیش از این ها مردی اما در رکوعی بیریا
✨آسمان را گرم خاتمبخشی و انفاق بود...
|>> ۱۳ࢪجب🌱° #مولودڪعبھ