11.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 حاج قاسم سلیمانی: عربهای کشور ما، تاج سر ما هستند.
🔰 بازنشر به مناسبت سالگرد حضور تاریخی سپهبدشهید حاج قاسم سلیمانی در بحران سیل خوزستان
"شهــ گمنام ــیـد"
🍃🌷🕊✨🍃🌷🕊
🕊✨🍃
🌷
✨
ماجرای عجیب شهید🌷
شهید سید حسن ولی بسیار به کبوتر و پرورش آنها علاقه داشت و به آنها عشق می ورزید .
خواهر این شهید بزرگوار میگوید وقتی حسن دو دستش را باز میکرد کبوتران یک به یک روی دستانش می نشستند و وقتی شهید قرار بود به جبهه اعزام گردد این کبوتران تا بالای اتوبوسی که سید حسن با آن روانه میشد رفته و برگشتند ظاهرا فهمیده بودند حسن قرار است شهید شود.🌷
بعد از خبر شهادت سید حسن به
خانواده اش مادرش اصرار کرد دو کبوترش 🕊 را با خود برای تحویل پیکر شهید ببریم و می گفت پسرم خیلی این کبوترها را دوست داشت.
بنابراین خانواده شهید وقتی داشتند برای تحویل پیکر شهید روانه بنیاد شهید شهرستان آمل میشدند دو کبوتر این شهید را هم با خود بردند یک کبوتر سفید و یک کبوتر مشکی…
وقتی آنها به بنیاد شهید رسیدند و موقع تحویل جنازه رسید مادرش دو کبوتر را بر روی سینه شهید قرار داد و کبوتر سفید به محض دیدن پیکر بی جان شهید در دم جان داد و با شهید همراه گشت…
این است معجزات شهدا …🌷
شهدا رو با ذکر صلوات یاد کنید🌷
"شهــ گمنام ــیـد"
📌شهیدی که بر سر مزار شهید سلیمانی آرزوی شهادت کرد
✍«محسن اصلانی» فرزند شهید اصلانی در ویژه برنامه رمضانی «مثل ماه»:پدرم عید امسال تأکید داشتند که باید همه خانواده با هم به سفر کربلا برویم، اما به دلیل اینکه مرز بسته بود نتوانستیم عازم شویم، اما سفرمان را با دیدار از مناطق جنگی، راهیان نور و شلمچه، زیارت حضرت معصومه(س) و شاهچراغ(ع) و زیارت مزار سردار سلیمانی ادامه دادیم و ایشان حتی عکس شهادتش را نیز در همین سفر گرفت.
بر سر مزار شهید سلیمانی بود که ایشان آرزوی شهادت کرد و به من گفت برای من هم از خدا بخواه و دعا کن و آنجا برای خودش شهادت را خواست. او در اوج گمنامی کار کرد و در نهایت، خدا به او عزت داد.نمیگذاریم علم ایشان بر زمین بیفتد و کارهای ایشان نیمهتمام بماند، در همان حرم به امام رضا(ع) گفتم این امانتی بود که خودت دادی و خودت از من گرفتی و از حضرت قول گرفتم که مرا هم با شهادت از این دنیا ببرد، امروز با تمام دلتنگی که داریم اما خوشحالیم از اینکه در نهایت به آرزوی شهادتی که خودش داشت رسید.
"شهــ گمنام ــیـد"
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت یکی از نزدیکان حاج قاسم از صبر و بردباری شهید سلیمانی
🏳 بخشی از ویژهبرنامه رمضانی "دعوت"
"شهــ گمنام ــیـد"
هدایت شده از سلاح پیشرفته| اقتدار🚩
27.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 باب الحوائج
شفاعت جوان به کما رفته توسط حضرت عباس علیه السلام
قسمت بیست و پنجم؛ اعجاز ایمان (قسمت سوم)
تجربهگر: آقای ایمان عبدالمالکی
#زندگی_پس_از_زندگی
@sooye_malakout
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️🎥دخـتر شـهید:مـن نمیـگم شـهادت بـده..ولی مـن الان تو سـنی نبـودم کـه بـی بـابـا بـشـم😔😔😔😔
🌺عشق قیمت نداره🌺
#شهدا_شرمنده_ایم
"شهــ گمنام ــیـد"
✨چند روز بعد از عملیات دیدمش ، هر جا میرفت یه کاغذ و خودکار باهاش بود !
از یکی پرسیدم ، این بچه چشه ؟!
گفت ، توی عملیات گوش هاش آسیب دیده ، آنقدر آر پی چی زده دیگه نمی شنوه ، باید براش بنویسی تا بفهمه !!
👈 گوش هایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شود ،
چشم و گوشمان باز نشد ! ، هیچ !! ، بماند !!!!
شرمنده ی ایثارت هستیم ....
"شهــ گمنام ــیـد"
هدایت شده از سلاح پیشرفته| اقتدار🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غذایی که نماد مقاومت و مقابله به ظلم است چیست؟!
🔹حتما این ویدیو را ببینید
#القدس_لنا
#به_مابپیوندید مادرای ایرانی عکس های ته چین برای سحرامشب یا افطار فردارو برای ما ارسال کنید و داستان برای کودکانتون تعریف کنید 👇
@Adminkhbrfori
#مهم #مهم
📌 شهدای رمضان...
📞 صدایش از پشت تلفن بسیار ضعیف به گوش میرسید. با نگرانی پرسیدم: «علی جان! خوبی؟» پاسخ داد: «خیلی خوبم… خیلی…»
سرفههای وحشتناک، مانع از اتمام جملهاش شد. با نگرانی داد زدم: «علی! تو رو خدا بگو خوبی…» صدایی نمیآمد.
☎️ منتظر ماندم و این انتظار مرا نصفهجان کرد. ناگهان گفت: «مینا جان… گوش کن… من دارم به آرزوم میرسم… بیتابی نکن جان دلم. مراقب خودت و بچهمون باش...» ناگهان از جا پریدم. فکرم کار نمیکرد. گفت، دارم به آرزوم میرسم! باز هم صدایم زد: «مینا جانم؟»
بغضم ترکید و گفتم: «علی…»
گفت: «جان دلم!» هقهق گریهام بلند شد.
گفت: «بیتابی نکن… من وقت زیادی ندارم. منو حلال کن…»
📄 میان حرفش پریدم و گفتم: «تو همیشه سر قولت میموندی علی…»
گفت: «هنوزم هستم… وصیت کردم منو ببرن جمکران...» مثل ابر بهار اشک میریختم.
گفتم: «اما قرار بود با هم...»
هقهق اجازه نمیداد که جملهام را تمام کنم.
صدای علی ضعیف و ضعیفتر میشد.
علی گفت: «با هم میریم. تو هم بیا همراهم باش...» صدایش قطع شد و من هرچه فریاد زدم بیفایده بود. علی رفته بود… علی شهیدم… سرباز آقا امام زمان به سلامت.
"شهــ گمنام ــیـد"