eitaa logo
"بیداری مــردم "
2.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا هیچوقت دیر نمیکنه... مطمئن باش... "شهــ گمنام ــیـد"
‍🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸 🌸🌼🌺🌼🌸 🌸🌼🌺 🌸 📨 🟣شهید مدافع‌حرم 💠عذرخواهی از یک جوان 🎙راوے: دوست شهید پیــــرمــــردی👨‍🦳 در مراسم شهادتِ حاج‌سعید، خیلــــی بی‌تابــــی می‌کــــرد پرسیدم ببخشیـــد پدرجــــان👋 شما چه‌کاره‌ی آقای طاهری هستی؟ گفتش کاره‌ای نیستم😊 ولی چندوقت پیش، آقاسعیــــد اومده بود دَم درِ خانه‌ی ما، در زده بود🚪 دیدم این آقاست به من گفت پسرت خونه است؟ گفتم بله گفتش میشــه صــداش کنیـــد⁉️ با خودم گفتم: این دیگه چی میخواد در‌ِ خونه‌ی ما🧐 بچه‌ام با حزب‌اللهی‌ها سروکار نــداره📿 بچه‌ی ما که ژیگولیــــه🤹 به پسرم گفتم: بابا برو دم در! یکی کارِت داره⛱ پسرم که اومد پایین، دوتایی‌شون پریدن تو بغل هم🫂 قبل از خداحافظی، یه هدیه هم داد به پسرم و رفت🎁 به پسرم گفتم: بابا ایشونو می‌شناختی؟ گفت: نَه بابا ولی چند روز پیــــش🌤 داشتم تو خیابون راه می‌رفتم ایشون با ماشینــــش عبور کرد🚗 آبِ زیرِ تایرِ ماشینش🌊 ریخــــت روی شلــــوار من👖 من یه دادی زدم و ناسزایی گفتم🤭 ماشینه ایستاد و ایشون اومد پایین!👣 وای بابا باورت نمیشه ولی نیم‌ساعت داشت از من عذرخواهی می‌کرد و می‌گفت: پسرم منو ببخش💔 پسرم من حواسم نبود! دیگه نگفت من یک چشم ندارم🧏‍♂ اصلا نصف اینور نمی‌بینم! بعد از عذرخواهی گفت: پسرم! میشه نشانی خونه‌تون رو بهم بدی🗺 با ترس و لرز دادم!😨 الان هم اومده بود در خونه🏡 برام یه شلوار جین هدیه آورده بود😘 "شهــ گمنام ــیـد"
📌ماجرای شعری که حاج قاسم پشت سنگرش نوشته بود، چه بود؟ ✍محمدعلی ایران‌نژاد، از همرزمان شهید سلیمانی: در والفجر ۸ پشت سنگر فرماندهی حاج قاسم، شعری نوشته بود: من چه غم دارم که عالم، آتش است سوختن گر خواهد او، بر ما خوش است کاش جان بسیار بود، آتش مدام کان درو می‌سوخت با شوق تمام عشق با دشوار ورزیدن خوش است چون خلیل از شعله، گل چیدن خوش است. این شعر را قبل از عملیات والفجر ۸ حاج قاسم نوشته بود. در آن عملیات، اولین فرماندهی که از ما شهید شد، احمد امینی فرمانده گردان ۴۱۰ لشکر ثارالله از رفسنجان بود. وقتی حاج قاسم از شهادت امینی باخبر شد، بسیار بی‌تابی می‌کرد، اما روحیه خود را حفظ می‌کرد و با خواندن این شعر آرام می‌گرفت. حاج قاسم صبح قبل از روشن شدن هوا خودش به استقبال فرمانده شهیدش رفت و در میدان بود و حتی تا پایان عملیات، آن سمت اروندرود فرماندهی می‌کرد. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
ما نیاز به نیرویی داشتیم که تو سنگر بنشینه و تفنگی دست بگیره و هر ۲٠ دقیقه یه بار، تیراندازی کنه تا داعشیا بدونن که اینجا هنوز نیرو هست. تو این راه قبل از اومدن نیروهای ما چند تا شهید عراقی داده بودیم. می گفت: من یه اسلحه رو طوری طراحی کردم که خودش هر بیست دقیقه یه بار تیر اندازی می کرد، این کار چند فایده داشت. اول اینکه دیگر نیروهایمان شهید نمی شدند بعد اینکه ما به راحتی می تونستیم مقر دشمن رو شناسایی کنیم. شهید مصطفی عارفی 🌸 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
هدایت شده از تبلیغات
✋سلام سید مرتضی پورعلی هستم طلبه و دکتری دانشگاه متخصص حوزه شادی و نشاط 🔺از شما دعوت میکنم به کانال ده هزار نفری مشاوره زنده در موضوعات ✅خانواده ✅سبک زندگی ✅فرزند پروری ✅همسر داری و.....بپیوندید از هر کجای ایران عزیز که هستید با افتخار رو لینک زیر کلیک کنید و با لبخند وارد شوید😊 👇 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2961113132Ccce4fd0170
✍سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی برادران و خواهران عزیز ایرانی من! نیروهای مسلّح خود را که امروز ولیّ‌فقیه فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید و نیروهای مسلح می‌بایست همانند دفاع از خانه‌ی خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت همان‌گونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح می‌بایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد. 📚وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایتی از طرح حفاظتی حاج قاسم برای انتقال نیرو در عملیات والفجر هشت ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
چشم به راهت مانده ایم هر روز و شب نا بیایی از سفر ای مونس دل های ما روزتون مهدوی🌸 @sooye_malakout
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. بسم الله الرحمن الرحیم قربة الی الله دلھا گرفته است و صداها بغض دارد... 💔 نگاهمان ڪن! تا آرام شود دلھایمان ... تا فرونشیند بغض هایمان "شهــ گمنام ــیـد"
"بیداری مــردم "
داستان سریالی "ط" ( #داعشی_که_شیعه_شد ) (خون، آتش، دین؛ آنچه نباید می گذشت و اما...) ماه رمضان اون
داستان سریالی "ط" ( ) (خون، آتش، دین؛ آنچه نباید می گذشت و اما...) نماز رو خوندم و قرص های مسکن رو بدون آب خوردم و دراز کشیدم با صدای ابوسعید چشم هامو باز کردم و نگاهی به ساعت انداختم، ساعت 7 رو نشون می داد. - سلام، با دردات چطوری؟ گذاشتن بخوابی؟ - سلام قربان، دردم درد چندتا شکستگی استخوان نیست که ایکاش ده برابر اینها بود ولی روحم درد نمی کشید. - درد روح اگه به خاطر خدا باشه که خوبه. به خودم حرکتی دادم و سعی کردم بشینم - راحت باش، اومدم بگم که یه ماشین قراره ببردت الانبار، به بهانه معاینه بیشتر شکستگی هات، راننده توضیحات لازم رو بهت میگه امنیت اینجا اجازه نمی ده خیلی چیزا رو گفت، میگم بیان کمکت و ببرنت تو ماشین. اینو گفت و برگشت تا بره نزدیک در که رسید ایستاد و برگشت به سمتم، لبخندی زد - بهت یه خبر خوشی هم بدم تا روحیه بگیری. -چه خبری؟ - اطلاعاتی که از طریق تو به دستم رسید خوب به درد خورد و درست زدیم به هدف. -چطور مگه؟ - همینقدر بگم که اراضی وسیعی را بدون جنگ و خونریزی و فقط با استفاده از غفلت اینها جبهه مقاونت تونستن بگیرن و قاسم سلیمانی پیام فتح و پیروزی بده. از خوشحالی داشتم بال در می آوردم ، اینکه مقداری تونسته بودم جبران خرابی های گذشتمو بکنم، اتفاقاتی که برام افتاده بود و بلاهایی که سرم اومده بود دیگه تلخ و آزار دهنده نبود، این ها علامت بود برای من. خدا بلا را در جام طلا به مومنش می ده و نعمت رو در جام سیاه به دشمنش. دوست داشتم جرعه های بلای ایمانم رو می چشیدم. ادامه دارد... نویسنده: ❌انتشار داستان بدون ذکر منبع مورد رضایت نیست. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا هیچوقت دیر نمیکنه... مطمئن باش... "شهــ گمنام ــیـد"
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی.... 💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠 ⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜ ⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🔻شب های قبل از ماموریت پدر ، محمد مهدی به درون کوله پشتی نظامی پدر می رفت که ایشان به ماموریت نرود یا این که او را هم به دنبال خود ببرد . ❣ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
💐شهید ابراهیم هادی با افراد مختلفی رفاقت میکرد. اگر میدید رگه های انسانیت در وجود آن فرد هست ادامه میداد اگه نه ارتباطش راقطع میکرد. ویژگی های مثبت افراد را می دید. اگر باشخصی دوست می شد و دیگران اعتراض میکردند نقاط مثبت رفتاری شخص مقابل را مطرح می کرد و نقاط ضعف او را مطرح نمیکرد. ابراهیم به دستور اهل بیت عمل می کرد که می فرمایند: مردم را به سوی خدا دعوت کنید با وسیله ایی غیر از زبان راوی:دکتر سید محسن میری 🌸کتاب سلام بر ابراهیم ۲🌸 "شهــ گمنام ــیـد"
📌ماجرای شعری که حاج قاسم پشت سنگرش نوشته بود، چه بود؟ ✍محمدعلی ایران‌نژاد، از همرزمان شهید سلیمانی: در والفجر ۸ پشت سنگر فرماندهی حاج قاسم، شعری نوشته بود: من چه غم دارم که عالم، آتش است سوختن گر خواهد او، بر ما خوش است کاش جان بسیار بود، آتش مدام کان درو می‌سوخت با شوق تمام عشق با دشوار ورزیدن خوش است چون خلیل از شعله، گل چیدن خوش است. این شعر را قبل از عملیات والفجر ۸ حاج قاسم نوشته بود. در آن عملیات، اولین فرماندهی که از ما شهید شد، احمد امینی فرمانده گردان ۴۱۰ لشکر ثارالله از رفسنجان بود. وقتی حاج قاسم از شهادت امینی باخبر شد، بسیار بی‌تابی می‌کرد، اما روحیه خود را حفظ می‌کرد و با خواندن این شعر آرام می‌گرفت. حاج قاسم صبح قبل از روشن شدن هوا خودش به استقبال فرمانده شهیدش رفت و در میدان بود و حتی تا پایان عملیات، آن سمت اروندرود فرماندهی می‌کرد. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
ماجرای این دو شهید هم نام کنار هم از این قرار است که سال ۵۹ محمود مراد اسکندری در جنگ تحمیلی عراق وایران شهید میشود و ۷ سال بعد برادر زاده اش که هم نام عموی شهیدش بود بدنیا میاید وسال ۹۴ در سوریه شهید مدافع حرم میشود شادی روح هر دو شهید صلوات ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
قسمتی از وصیتنامه شهید « حسینعلی ترکی هرچگانی » فقط توجه شما به خدا باشد با برادران خوش رفتاري كنيد كه اخلاق حسنه از صفات نيك بشريت است. در هر جرياني قرار گرفتند[ توجه نکنید و به طرف آن جریان نروید] فقط توجه شما به خدا باشد. و كاري را انجام دهيد كه خدا راضي شود نه هيچ كس ديگر. مي گويند كه بايد سواد بياموزيم و در اين مورد تاكيد مي كنند، آيا از خود هيچ پرسيده ايد كه چرا سواد بياموزيم؟ [ و ] یا [چرا ] علمهاي مختلف [ را ] فرا مي گيرند؟! آيا هيچ پرسيده ايد كه چرا؟!! اما تصور مي كنم [ بدون این سوادهای ظاهری هم می‌شود عالیترین و بهترین انسان شد، مثل ] همان شخصي [ پیامبر «ص» ] كه بدون فرا گرفتن سواد و دنبال علم رفتن هاي اين چناني تمام صفات اخلاق و خصلت و معاني ذات پروردگار را شناخت و انسان الگو براي ما و فرد لايق وحي براي خدا گرديد و بناي يك دين حق [ را گذاشت ] و بزرگترين روشها و پديده [ های حکمت و تربیت ] انساني را [ برای ] بشريت به ارمغان آورد. و نيك بدانيد كه انسان به سواد آموزي و علم هاي گوناگون فراگيري نمي تواند [ به مراتب عالیه انسانی برسد ] فقط در راه الله و بندگي خدا [ می‌تواند ] به مرتبه عالي برسد. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
CQACAgQAAx0CXOXJfgACC8NidNuDBrPv3aWkjBa_uj7ixvN0ygACmAkAAjHhuVBf4lml8q1k4iQE.mp3
8.4M
بشنوید ...💔 زیارت عاشورا با صدای سردارِ دلها، حاج قاسم سلیمانی❤️ "شهــ گمنام ــیـد"
"بیداری مــردم "
داستان سریالی "ط" ( #داعشی_که_شیعه_شد ) (خون، آتش، دین؛ آنچه نباید می گذشت و اما...) نماز رو خوند
داستان سریالی "ط ( ) (خون، آتش، دین؛ آنچه نباید می گذشت و اما...) دو نفر زیر بغلمو گرفتن و سوار ماشینم کردند... از دیدن راننده یکه خوردم... همون راننده ای بود که زیر دستم مسئول حمل مهمات بود! یعنی منظور سعید از راننده همین پیرمرد بود؟ باید اعتماد می کردم، چون که به نظم و دقت در برنامه بچه های علی ایمان آورده بودم. ماشین راه افتاد مدام از توی آینه عقب نگاهم می کرد و آسمونو نگاه می کرد و زیر لب شکر می گفت -برای چی شکر می کنی؟ لبخندی زد و با حرارت شروع کرد حرف زدن - مگه میشه شکر خدا رو نگم، خدایی که دل ها رو نرم می کنه و نورانی می کنه. از تودر تو بودن و پیچیدگی رابطه ستون پنجم داعش با نیروهایش بهت زده شده بودم، ایمان به خدا و بندگان صالح خدا قدرتی به انسان می ده که طرف مقابل با بودجه های نجومی و پشتیبانی قدرت های بزرگ دنیا نمی تونند جلوی اینها بایستد، آخه کی فکر می کنه این پیرمرد ساده روستایی یکی از مهره های سپاه قدس باشه درون قلب داعش - حالا قرار کجا بریم؟ - مامورم ببرمت پشت همون تپه ای که از اونجا آوردنت قرارگاه. - ولی مقصد غیر از اونجاست - بیمارستانم می ری شیخ، عجله نکن اینو گفت و از آینه دیدم زد و خندید - بعدش؟ - بعدشم خدا بزرگه - قراره کجا برم؟ - کجاشو نمی دونم ولی اینو می دونم که پشت تپه قراره تو رو به یک خودرو دیگه تحویل بدم و ماموریتم تمام. - چطور راضی شدی به داعش خدمت کنی؟ - من خدمتکاره خدام و نوکر هیچ کس نمی شم -ولی الان داری اونجا بهشون کمک می کنی - من هیچ کمکی به اینها نکردم، فقط خدا بصیرتشونو بسته و نمی تونن دوست و از دشمن سوا کنند. عجیب بود، خیلی عجیب بود، تو این همه مدتی که یکی از فرمانده های رده پایین داعش بودم اصلا به کسی شک نکرده بودم چه برسه به این پیرمرد ساده روستایی. یا داعشی ها کارشونو درست بلد نبودند، یا این پیرمرد و چه بسا امثال این کارشون زیادی درست بود. تو همین حس و حال بودم که با کم شدن سرعت ماشین نگاهم به مقابل افتاد و دلم با پایین اومدن علامت stop پایین ریخت. به ایست بازرسی رسیده بودیم استرس شدیدی سراغم اومد... ادامه دارد... نویسنده: ❌انتشار داستان بدون ذکر منبع مورد رضایت نیست. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
همیشه با دو سه نفر میرفت گلزار شهدا قدم به قدم که میرفت جلو ، دلتنگ تر از قبل میشد ، دلتنگ شهادت ، دلتنگ رفقای شهیدش.... کنار قبور می ایستاد و رازهای مگویش را به یارانش میگفت. جنس نجواهای فرمانده را نشنیده هم میشد فهمید. نجواهایی از جنس دلتنگی ، جاماندگی و دلواپسی .حاجی بین قبر ها راه میرفت مینشست و خلوت میکرد بعد رو میکرد به ما و میگفت:《قرآن همراهتون هست؟》 اگر بود که سوره حشر را میخواند و اگر هم نبود از توی موبایل برایش می آوردیم این عادت حاجی بود باید سوره حشر را سر مزار شهدا حتما میخواند.. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | ببخشید شخصیت مهمی روی پامه... ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حاج قاسم! لحظهٔ انفجار چجوری بود؟! ‌ ✍حاج مهدی رسولی ‌ "شهــ گمنام ــیـد"