#خاطراتی_از_آزادسازی_خرمشهر
🇮🇷«پرچم ایران»🇮🇷
📌حاج موسی می گفت:
ساعتی از آزادسازی خرمشهر می گذشت که وارد خرمشهر شدم.🚶♂
روی سکویی نشستم تاخستگی در کنم.😓
لحظه ای بعد ۴ نفر دیگر هم کنار من نشستند.😕
اسلحه یکی از آنها روی پایم بود و ناراحتم می کرد. 😖
گفتم:« برادر اسلحه رو بردار.» 😫
تا گفتم برادر، هر ۴ نفر که بر خلاف من مسلح بودند، اسلحه ها را جلو من انداختند و بلند گفتند: «دخیل یا خمینی!»😰🙏
شانه ای بالا انداختم، اسلحه ها را برداشتم و آن چهار عراقی را به سمت جایگاه اسرا راهنمایی کردم.😝
خرمشهر آزاد شده بود.🥳
قرار شد پرچم ایران را به نشانه پیروزی روی گنبد مسجد خرمشهر نصب کنیم.🇮🇷
هنوز تک و توک عراقی ها در شهر بودند و هنوز روی شهر آتش بود.🔥
یک روحانی بلند گفت:
کی حاضره این پرچم را ببره بالای گنبد!😎
قبل از همه، الله کرم، که موهایش سفید شده بود و راننده تدارکات بود پیش از همه پیش قدم شد و برای نصب پرچم پیروزی رفت روی گنبد مسجد خرمشهر!..🇮🇷✌️
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
#خاطراتی_از_آزادسازی_خرمشهر
🇮🇷«پرچم ایران»🇮🇷
📌حاج موسی می گفت:
ساعتی از آزادسازی خرمشهر می گذشت که وارد خرمشهر شدم.🚶♂
روی سکویی نشستم تاخستگی در کنم.😓
لحظه ای بعد ۴ نفر دیگر هم کنار من نشستند.😕
اسلحه یکی از آنها روی پایم بود و ناراحتم می کرد. 😖
گفتم:« برادر اسلحه رو بردار.» 😫
تا گفتم برادر، هر ۴ نفر که بر خلاف من مسلح بودند، اسلحه ها را جلو من انداختند و بلند گفتند: «دخیل یا خمینی!»😰🙏
شانه ای بالا انداختم، اسلحه ها را برداشتم و آن چهار عراقی را به سمت جایگاه اسرا راهنمایی کردم.😝
خرمشهر آزاد شده بود.🥳
قرار شد پرچم ایران را به نشانه پیروزی روی گنبد مسجد خرمشهر نصب کنیم.🇮🇷
هنوز تک و توک عراقی ها در شهر بودند و هنوز روی شهر آتش بود.🔥
یک روحانی بلند گفت:
کی حاضره این پرچم را ببره بالای گنبد!😎
قبل از همه، الله کرم، که موهایش سفید شده بود و راننده تدارکات بود پیش از همه پیش قدم شد و برای نصب پرچم پیروزی رفت روی گنبد مسجد خرمشهر!..🇮🇷✌️
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"