eitaa logo
"بیداری مــردم "
2.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حرم مطهر تو خونه‌ی امیدمونه ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
❌ در محکومیت هتک حرمت ساحت قدسی در فیلم ضد دینی جشنواره کن و اظهارات برخی افراد به پویش تغییر پروفایل بپیوندید ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
بر دشمنان امام رضا علیه السلام لعنت #جشنواره کن ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🌹سردار شهید عباس کریمی🌹 🌹🌹🌹 تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند می‏شد و به قامت می‏ ایستاد. یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟ خندید و گفت: «نه شما بد عادت شده‏ اید؟ من همیشه جلوی تو بلند می‏شوم. امروز خسته‏ ام. به زانو ایستادم». می‏دانستم اگر سالم بود بلند می‏شد و می ‏ایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من گفت: چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است. نمی‏توانم روی پاهایم بایستم. عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت. این اتفاق به من نشان داد که حاج عباس کریمی از بندگان خاص خداوند است. 🌹همسر سردار شهید عباس کریمی🌹 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🌷کوخ نشینان کُرد دمدمای غروب یک مرد کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه کوره راه. من و علی هم با تویوتا داشتیم از منطقه برمی گشتیم به شهر. چشمش که به قیافه ی لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا. پرسید: «کجا می رین؟» مرد کُرد گفت: «کرمانشاه» – رانندگی بلدی؟ – کُرد متعجب گفت: «بله بلدم!» علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.» مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند جلو و ما هم عقب تویوتا، توی سرمای زمستان! 🌷🌷🌷 باد و سرما می پیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامون مچاله شده بودیم. لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟» اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی خنده اش را پنهان نکرد و گفت: «آره می شناسمش، اینا دو – سه تا از اون کوخ نشینانی هستند که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس.... "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی خبر از شهادت پدر! 🔹دیدن این تصاویر به توصیه‌ می‌شود. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درکی از این بهشت ندارند ناکسان چون تار عنکبوت گرفته‌ست قلب‌شان ‌ 🆘 @khbr_fori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دومین همایش بزرگ خواهران شهدای کشور به میزبانی شهرمقدس قم به مناسبت سالروز ولادت حضرت معصومه (س) ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 سخنرانی حاج آقا قرائتی ✍️ موضوع: این حجاب چیه به ما تحمیل شده؟! ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید حاج قاسم سلیمانی در حال بازی محلی با مردم زادگاهش روستای قنات ملک ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکالمات عجیب شهیدباکری قبل ازشهادت ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
هدایت شده از مامان دکترجان
41.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همخوانی سرود سلام فرمانده تاریخ:۱۴۰۱/۰۳/۱ *جلسه قرآن* کار بسیار زیبای مسجد صاحب الزمان(عج)* از ماهشهر کلیپ های خودتون رو برای ما بفرستین تا با اسم خودتون توی کانال قرارش بدیم🌹👇🏻 🗣 @kooowsar سلام فرمـــانده
💌 🌕شهید مدافع‌حرم ♨️مدافع‌حرمی با موهای اتوکشیده 🌻مادر شهید نقل می‌کند: وقتی می‌خواست به مسجد برود، بهترین لباس‌هایش را می‌پوشید. اگر در آن لحظات، کسی محمدرضا را می‌دید که داشت به موهایش اتو می‌کشید و لباس نو می‌پوشید یا کفشش را واکس می‌زد، فکر می‌کرد محمدرضا به مراسم عروسی می‌رود یا جایی دعوت است؛ درحالیکه می‌خواست به مسجد برود، نماز بخواند و برگردد. ❤️حرفش هم این بود که حزب‌اللهی باید شیک و مجلسی باشد. با دو کلمه شیک و مجلسی، همه آن فعالیت‌هایی را که می‌کرد، به طرف مقابلش نشان می‌داد. همیشه می‌گفتم تو می‌خواهی بروی نماز بخوانی و بیایی؛ اتوکشیدن مویت برای چیست؟ برای چی لباست را عوض می‌کنی؟ آخر کفشت نیاز به واکس ندارد! اصلا با دمپایی برو! 🌻می‌گفت من دلم می‌خواهد وقتی به عنوان یک بسیجی وارد مسجد می‌شوم و وقتی از در مسجد بیرون می‌آیم، اگر کسی من را دید،‌ نگوید که حزب‌اللهی‌ها را نگاه کن! همه شلخته‌اند! ببین همه‌شان پیراهن این مدلی دارند و کفششان لخ‌لخ می‌کند. "شهــ گمنام ــیـد"
"بیداری مــردم "
داستان سریالی "ط" ( #داعشی_که_شیعه_شد ) (خون، آتش، دین؛ آنچه نباید می گذشت و اما...) تو حس و حال خ
داستان سریالی "ط" ( ) (خون، آتش، دین؛ آنچه نباید می گذشت و اما...) -خب مادره... عثمان، نمی خواد بچشو ببینه؟ -اولا که عثمان مرد، اسمم علیه، ثانیا اگه شما اون دندون گرامی رو یکم رو جیگر می ذاشتی آروم آروم خودم می رفتم دیدنش، با اتوبوس می فرستم بری و خودمم ببینم خدا چی می خواد. تو این گیر و دار محسن یا اللهی گفت و با یه تک ضرب به در اتاق وارد شد. - خب، این مریض ما رو که خسته نکردید؟ - نه داشتیم حرف می زدیم. - آخونده دیگه، آخوند جماعت وقتی فکشون داغ بشه دیگه سرد نمیشه، باید فوتش کرد. - فعلا که براتون آخوندی نکردم، دارم براتون واستا وقتش برسه... - آخوندیتو نگه دار برای خودت، برای حنانه خانم هم بلیط برای تبریز گرفتم فردا عصر پرواز داره، کارمون باهاشون تموم شده، البته چند روز بود می خواستم بفرستمشون برن که به اصرار خودشون موندن تا جنابعالی رو زیارت کنند. نمی دونستم چطور قراره این همه لطف و عنایتشون رو جبران کنم، از این همه همدلی و لطف محسن نسبت به خودم شرمنده بودم. حرفا که تموم شد اتاق رو خالی کردند و فرصتی پیدا کردم برای فکر کردن، تفکر به آینده ای که پیش رو داشتم... ادامه دارد... نویسنده: ❌انتشار داستان بدون ذکر منبع مورد رضایت نیست. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
پدرم برای همه‌ ما تکیه‌گاهی مطمئن بود و همه، حرفش را بی‌چون و چرا می‌پذیرفتیم، می‌دانستیم که رفتار‌ها و تصمیماتش بر روی منطقی استوار است، بارها برای تشویق و قدردانی، کتاب به ما هدیه می‌داد، حتی جالب اینکه تا زمانی که من و خواهرم چادر نخواسته بودیم، ما را مجبور به چادر به‌سر‌کردن نکرد، بسیاری از مواقع اگر رفتاری ناصحیح می‌دید، موضوعی را تعریف می‌کرد یا کتابی متناسب آن موضوع می‌خرید و به آن فرد هدیه می‌داد. هیچ وقت مستقیماً اشتباهات و خطاها را گوشزد نمی‌کرد، این موضوع در مورد نماز هم برایمان اتفاق افتاد، اگر پدرم می‌دید که در نماز اول وقت قدری سستی می‌کنیم، می‌گفت: «نماز مثل لیمو شیرینه! باید زود ادا شه؛ چون اگر وقتش بگذره، تلخ می‌شه.» همین جمله‌اش ما را راغب می‌کرد که نماز اول وقت بخوانیم اما هیچوقت نمی‌گفت "بلند شوید الان نماز اول وقت بخوانید"، در زمان ناراحتی مدتی را خارج از خانه می‌گذراند تا راه بهتری پیدا کند و وقتی نهایت ناراحتی در او موج می‌زد، قرآن می‌خواند و واقعا آرام می‌شد. 🌷 شهید داوود مرادخانی🌷 "شهــ گمنام ــیـد"
الهی ! از نفس بدم رهایی ام ده از غیر خودم رهایی ام ده بیگانه زآشنا و خویشم گردان یعنی به خودم آشنایم گردان 🌹مناجات شهید سید منوچهر مدق🌹 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*ڪلیپ شبانه*☄️🎻💙 *عجب صبرے خدا دارد*💫 *ڪه پرده برنمےدارد........*🌾 "شهــ گمنام ــیـد"
~🕊 ^'💜'^ بھش‌ گفتم چند وقتیہ ‌ بہ ‌خاطر اعتقاداتم ‌مسخرم ‌میکنن بھم‌ گفـت: برایِ‌اونایی کہ ‌اعتقاداتتون‌ رو‌مسخرھ ‌میکـنن‌؛ دعا کنید خدا بہ ‌عشق‌ "حسین"💚 دچارشون ‌کنھ . . :) ♥️🕊 . . "شهــ گمنام ــیـد"
~🕊 ^'💜'^ ⚘مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود: " رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است." آخرین بار ڪہ از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم چیـه مادر چرا می‌خنـدی؟؟؟ ⚘گفت: مادر! امضای شهادتم رو امروز از امام رضا(ع) گرفتم. بهش گفتم اگه تو بشے من دیگه ڪسی رو ندارم.... مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت: مادر خدا هست... ♥️🕊 . "شهــ گمنام ــیـد"
(عج) 💔 بود که همیشه این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر… 💚 💚 💚 از بس این به زمان (عجل الله تعالی فرجه) داشت😍 به دوست روحانی خود می کند. اگر من دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی… روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید چنین وصیتی کرده است آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟ و آنان اجازه دادند… در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم شهید این بوده است: یا بن الزهرا یا بیا یک نگاهی به من کن💚 یا به دستت مرا در کفن کن💚 وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن.😳 وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی💚 وقتی که می خواستم این را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این را کفن کنم. من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟ با عجله برگشت و دیدم دیدم این کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود.😭 از دیشب نمی دانستم این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم …نشناختم… 🌴 : کتاب روایت مقدس صفحه 96 به نقل از نگارنده کتاب “میر مهر” حجه الاسلام سید مسعود پور آقایی ◽خانواده شهید راضی به دانستن اسم شهیدشون نیستن▫ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"