eitaa logo
بیداری اسلامی
307 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
21 فایل
شادی روح شهدا صلوات🌹🌹🌹🌹 ⭕آیدی کانال https://eitaa.com/joinchat/3927900316Cab673d9545 ♾️مدیر کانال برای تبادل اطلاعات انتقاد و پیشنهاد؛ @hosinkordi کپی حلال
مشاهده در ایتا
دانلود
بی‌قرار شهادت روز قبل از شهادتش باهم بودیم. همان روز در شط علی، یک قایق تدارکاتی از نوع تاسوعا یا عاشورا، میوه و تره‌بار و کنسرو بار کرده بود. من و حاج همت و آقای غلامحسین بشردوست باهم سوار قایق شدیم. به خاطر اینکه تعادل قایق به هم نخورد، گفتند که دو نفر جلو و دو نفر هم در قسمت عقب قایق بنشینند. حاج همت کنار سکان‌دار در پاشنه قایق نشست و آقای بشردوست و من هم در جلوی قایق نشستیم. نزدیک غروب، حرکت کردیم که به سمت جزیره برویم. خیلی صحنه عجیبی بود! غروب هور حالت عجیبی دارد و سرخ می‌شود. در چهره حاج همت که نگاه می‌کردم، باز به من الهام می‌شد که ایشان در حال پرواز است! خیلی غمگین و غصه‌دار بود، این‌که در طلائیه موفق نشده بودند، به دلش خیلی سنگینی می‌کرد. قشنگ می‌شد احساس کرد که آرزوی شهادت دارد؛ یعنی اینکه یگانش ناموفق بوده و شهدایی داده و سختی‌هایی کشیده بود که نمی‌توانست آن‌ها را تحمل کند! من فهمیدم ایشان در فکر شهادت است. در قایق که نشسته بودیم، چند جعبه انار بود، یکی از انارها را برداشتم و به سمت حاج همت انداختم تا ایشان را از آن حالت بیرون بیاورم. گفتم قول بده انار بهشتی به من برگردانی. ایشان خندید، اما چیزی نگفت. رفتیم به جزیره مجنون رسیدیم و تقریباً همان نقطه‌ای که بعداً جاده زدند و جاده به جزیره مجنون می‌رسید، پیاده شدیم. من و آقای بشردوست در کنار سیل بند شرقی جزیره جنوبی، به سنگری که متعلق به قرارگاه حنین بود، رفتیم. آقای عزیز جعفری بنا بود در آن سنگر مستقر باشند. یک نفر با موتور دنبال حاج همت آمده بود. ایشان ترک موتور نشست و به‌طرف خط رفت، یعنی همان‌جایی که می‌خواستند خط را تحویل بگیرند. بچه‌های اطلاعات لشکر ۲۷ رفته بودند و آنجا را دیده بودند، حالا هم می‌خواستند حاج همت را ببرند که خط را به او نشان دهند تا خط حد را تعیین و گردان‌ها را مستقر کنند. هوا تاریک شده بود؛ یعنی وقتی ما به جزیره مجنون رسیدیم، هوا تاریک شده بود و در تاریکی از همدیگر جدا شدیم. حاج همت سوار همان موتور به سمت خط می‌رفته که یک خمپاره کنارشان می‌خورد و آن‌ها را سرنگون می‌کند! چندساعتی آنجا افتاده بودند. چون سر حاج همت جداشده بود، کسی ایشان را به آن حالت نمی‌شناخت و پیکر ایشان قابل‌شناسایی نبود. در نهایت چند نفر از بچه‌های لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) ایشان را شناخته بودند. حاج همت شهید شد و این اتفاق یک ضربه روحی شدیدی نه‌فقط به لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص)، بلکه به همه جبهه و جنگ وارد کرد. انتشار این محتوا با شما کانال بیداری اسلامی 🇮🇷join👇🆔 https://eitaa.com/joinchat/3927900316Cab673d9545