هر شب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۱۶۲)
به یاد (شیخ احمد کافی)
الهام گرفته از سخنرانی
(حجتالاسلام دکتر فراهینی)
در حسینیه آزادگان
##################
یادم آمد از خطیبی پر توان
عاشق مهدی امام انس و جان
شیخ(احمد)نام و(کافی)شهرت است
مرد ایمان و عمل آن حق پرست
در سخنرانی اصیل و بی نظیر
در زمان خود نمونه بس شهیر
صبح جمعه ندبه هایش برقرار
مثل او کمتر بدیده روزگار
ذکر او در هر کجا یاابن الحسن
در خط و فرمان شاه عالمین
گریه های بی امانش در دعا
بانگ الغوث ال امانش بی ریا
حیف مسئولین به یادش نیستند
بانی غفلت ندانم کیستند
صوت زیبایش هنوز آید به گوش
بهر ترویج سخن هایش بکوش
بر چنین اسطوره ها اکنون نیاز
جایشان خالی در این سوز و گداز
بر ( فراهینی ) دکتر آفرین
چون به شعرم داده الگویی چنین
( بیقرارم ) من مرید کافی ام
با چنین شعری یقینا وافی ام
بیقرار اصفهانی
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۱۶۳
معجزه امام رضا
سفر اربعین کربلا
##################
مومنی گفتا که بودم در حرم
خدمت مولا رضا شاه کرم
من خودم دیدم جوانی با شتاب
آمد و بنمود بر مولا خطاب
داد می زد گریه میکرد بی حساب
دل از این کرده همی گشته کباب
او همی گفتا امام مهربان
اربعین در راه و عازم کاروان
دوستانم قصد رفتن کرده اند
دور هم جمع و تدارک دیده اند
دست من خالی و من جا مانده ام
کن کرم بهر خدا وا مانده ام
جان زهرا مادرت دستم بگیر
کربلا مولا مرا کرده اسیر
ضجه میزد آن جوان قلبم شکست
مهر او در قلبم من آمد نشست
گفتم او را گریه بس کن ای پسر
گوش کن تا که ترا گویم خبر
خرج راهت میدهم گریه مکن
هدیه ای باشد ترا مویه مکن
شور و شادی آن پسر را شد عیان
سجده شکری نمود آن نوجوان
گفت و ممنون از شما کردی کرم
ناامید بودم اسیر درد و غم
گفتمش این هدیه از مولا رضاست
اوبه هردردی جوان مشکل گشاست
کربلا رفتی مرا یادی نما
گو ( فلانی ) هم به قربان شما
یا امام هشتمین نیکو نهاد
حاجت ما کن روا جان جواد
( بیقرارم ) قسمتم کن کربلا
بعد از آن آیم به دیدار شما
بیقرار اصفهانی
به خاطر اربعین تکراری
13.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(اربعین)
نوای گرم جناب ممیز عادل
تهران بزرگ
ای ( دوست) ۱۰۴
##############
منم ساحل دلم دریاست ای دوست
دلم طوفانی و غوغاست ای دوست
عجب عشقی به جانم ریشه دارد
دلم مجنون این صحراست ای دوست
شده غم مونسم مهدی کجایی
کنون زندان من دنیاست ای دوست
منم عاشق خدایا چاره ای کن
که دل سرگشته وشیداست ای دوست
غریب و بی کسم مولا کجائی
در این دنیا دلم تنهاست ای دوست
تو صبرم را رُبودی ناشکیبم
دلم با غصه و غمهاست ای دوست
چه شبها تا سحر بیدار ماندم
شبم بی تو شب یلداست ای دوست
بیا دستم بگیر ای مونس جان
که بی تو بی بها دنیاست ای دوست
غم و دردم فزون شد (بیقرارم)
منم موج و دلم دریاست ای دوست
پرویز بیابانی (بیقراراصفهانی)
May 11
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت مدح شماره ۱۶۴)
کاروان اربعین
###################
کاروان رفتی و ما جا مانده ایم
ما پریشان خاطر و شرمنده ایم
میروی بی ما چرا در کربلا
گو به مولا کن نظر درمانده ایم
کن عطا بر ما برات نینوا
جان زهرا مادرت تا زنده ایم
دست ما خالی و قسمت ازچه نیست
بگذر از ما گر سیه پرونده ایم
جرم ما مجنون شدن در کوی توست
ما که درس عاشقی را خوانده ایم
(بیقراریم ) و جدا از کاروان
ما پریشان خاطر و شرمنده ایم
پرویز بیابانی (بیقرار. اصفهانی)
هدایت شده از پرویز بیابانی
قدم قدم با رفقا
دلم میخاد
منم بیام سمت حرم
تا که بشم
مهمون تو
قربون تو شاه کرم
حسین حسین حسین حسین
شهید کربلا حسین ۲
قدم قدم
با عاشقان بریم نجف
تا کربلا
عقده دل وا بکنیم تا برسیم
به نینوا
حسین حسین حسین حسین
شهید کربلا حسین ۲
حسین حسین صِدام بِزَن
تا که بیام به کربلا
ترا به جون مادرت
منم بشم حاجت روا
حسین حسین حسین حسین
شهید کربلا حسین ۲
ببین که بیقرارِتم
سینه زنم توروضه ها
همیشه پای کارتِم
ببین که غم گسارتِم
حسین حسین حسین حسین
شهید کربلا حسین ۲
بیقرار اصفهانی