چادر حضرت زهرا
گوشه ی چادر زهراست که عفت دارد
گریه در روضه ی او گوهر و قیمت دارد
جان عالم به فدای تو شود بی بی جان
شیعه بانام تو عمریست که حُرمَت دارد
بیقرار اصفهانی
اذان
شیعه یا فاطمه در سوگ تو ماتم دارد
عالمی در غم تو گریه دمادم دارد
اَشهدُ و اَن علیا ولی الله تویی
فاطمه نام ترا ( اذان ) ما کم دارد
بیقرار اصفهانی
به مناسبت ایام (فاطمیه)
خدمت همسران ذاکران و
شاعران خوب کشورم سلام
برخود لازم دیدم به گونه ای
از خواهران خوبم که همواره
حامی وپشتیبان ذاکران عزیز
هستند قدردانی نمایم از اینکه
صبوری می نمائیدبر شما درود
حضرت زهرادست شمارابگیرد
التماس دعا
همسران ذاکران
آفرین بر همسران ذاکران
مهربانان یاوران ذاکران
خادمان حضرت زهرا ز جان
مزدتان باشد الها در جنان
باعث گرمی بازار حسین
در خط و فرمان شاه عالمین
پا بپای همسران در راه دین
مرحبابرعزمتان صد آفرین
میدهد زهرا مدال افتخار
مهرتان باشدبه عالم ماندگار
آفرین بر همت و بر صبرتان
می دهدمولای مردان اجرتان
(بیقرارا ) وه که زیبا گفته ای
در مقام همسران دُر سفته ای
بیقرار اصفهانی
التماس دعا
ذاکران محترم لطف کنید برای
همسران خود قرائت کنید
جمعه یعنی
جمعه یعنی یک بغل دلواپسی
کی به داد ما تو مولا میرسی
جمعه یعنی ندبه های بیشمار
کی به پایان میرسد این انتظار
جمعه یعنی مهدی صاحب زمان
او که باشد هستی و جان جهان
جمعه یعنی دیدهها باشد به در
تا که آید منجی ما از سفر
جمعه یعنی آتش هجران دوست
او برای دین و قرآن آبروست
جمعه یعنی که گل نرگس کجاست
باغبان لاله ها سمت خداست
جمعه یعنی که گرفتار غمیم
ما دچار آه و اشک نم نمیم
جمعه یعنی اُمتی در انتظار
سهم ما ماتم شده در روزگار
جمعه یعنی که بیا مولا بیا
میرسد از هر طرف بر ما جفا
جمعه یعنی که ستم بر ما شود
حق ما دارد به یغما می رود
جمعه یعنی که عدالت کشته شد
غصه آمد روی غم ها پُشته شد
جمعه یعنی ما همه درمانده ایم
ای شهیدان ما همه شرمندهایم
جمعه یعنی که بیا آقا بیا
جان زهرا مادرت مولا بیا
جمعه یعنی (بیقراری) انتظار
با تو دنیا میشود مهدی بهار
بیقرار اصفهانی
صلوات
بر فاطمه آن بانوی عصمت صلوات
بر نور خدا بانوی رحمت صلوات
باشد مدینه مدفن و قبله مزارش
از دور بر او جای زیارت صلوت
بیقرار اصفهانی
عظمت قرآن مجید
پدری داشت پسر نیک و جوان
بس عزیز و نازنین و مهربان
در کنار ساحلی مشغول کار
بُد ذغالی کارشان فصل بهار
مرد قصه را سواد اصلاً نبود
قاری قرآن همیشه در سجود
آن پسر گفتا پدر را اینچنین
معنی قران ندانی تو یقین
پس چه کار آید ترا ای نازنین
حاصلش گو تا بدانم آفرین
آبکِش دادش پدر در آن دیار
رو زِ دریا ای پسر آبی بیار
هی برفت و هی بیامد بیثمر
خسته شدپاو ازاو دست وکمر
گفت بر بابا که ای جان پدر
خسته گشته کن نگه اینک پسر
این چه باشدحاصلش برمن بگو
چیز منظورت پدر زین گفتگو
گفت بنگر آب کش گشته سپید
این سیاهی از وجود او رهید
من ندانم معنی اش آری پسر
قلب من پاکیزه گردد پر ثمر
رو بخوان قرآن پسر جانم عزیز
قلب تو آئینه گرد بس تمیز
(بیقرارا ) شعر تو عالی بود
جای یک پند دگر خالی بود
تا حکایت بعدی
خدانگهدار
بیقرار اصفهانی
مادر ارباب
مادر ارباب سلامُ علیک
گوهر نایاب سلامُ علیک
زهره تویی ماه تویی فاطمه
بانوی مهتاب سلامُ علیک
بیقرار اصفهانی
مادر ارباب
بانوی مهتاب سلامُ علیک
گوهر نایاب سلامُ علیک
زهره تویی ماه تویی فاطمه
مادر ارباب سلامُ علیک
بیقرار اصفهانی
مادر عباس
عِطر گل یاس سلامُ علیک
بانوی احساس سلامُ علیک
اُم بَنین همسر مولا تویی
مادر عباس سلامُ علیک
بیقرار اصفهانی
هر چه گشتم (شهید سلیمانی)
هر چه گشتم عکسی از میزت نبود
بعد تو این جستجو ها را چه سود
هرچه دیدم جبهه بود جنگ و گریز
یا که در امداد ایران آن عزیز
هر چه گشتم عکسی از ویلا نبود
یا کنار ساحل دریا نبود
هر چه دیدم سنگر و بی سیم او
دشت خاکی پشت پا بر آرزو
هر چه دیدم آتش و خون وشرف
امنیت بر ما و دشمن را هدف
هرچه گشتم جز سفر عکسی نبود
در جهاد و عزم او مکثی نبود
هر چه دیدم هیبت مردانه بود
قاسم ما همتش جانانه بود
هر چه گشتم او خودش تنها نبود
بی شهیدان لحظه ای دنیا نبود
هر چه دیدم معرفت بود و وفا
کوه غیرت مهربانی و صفا
هر چه دیدم سوز و رازش با خدا
اشک او جاری شهادت را صدا
(بیقرارم) شعر من از غم سرود
هر چه گشتم عکسی از میزت نبود
بیقرار اصفهانی
گل یاس عباس
فرزند علی عطر گل یاس ابوالفضل
ارزنده تر از گوهر و الماس ابوالفضل
سردار حسین باشی و عباس دلاور
سلطان وفا ای یم احساس ابوالفضل
بیقرار اصفهانی