🔴 #عشق_چمرانی
💠 دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: « غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی #ایراد میگرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟ غاده با #تعجّب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که مصطفی #کچل نیست، تو اشتباه میکنی. دوستش فکر میکرد غاده #دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده. آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به #مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا میخندی؟ و غاده چشمهایش از خنده به #اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو #کچلی؟ من نمیدانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای #صدر همیشه به مصطفی میگفت: شما چه کار کردید که #غاده شما را ندید؟
🌷 @bigharar_shahadat
بسم رب الشهدا
لرزش دستانم خط میزند به طلوع افکارم و چه زود غروب میکند خاطرات روزهایی که سنگرهای #عشق بوی #ایمان و شهادت میداد.
هر چه بیشتر فکر میکنم،بیشتر گم میشوم در سیل افکارم.
مگر میشود #شهادت را در چند خط معنا کرد،مگر میشود گذشتن از جان را با چند سطر احیا کرد.
دلم تنگ و چشمانم قطره های #اشک را مهمان پلک هایم میکند.
قلمم توان وصف خاطرات را ندارد.
خون شهدا را نمیتوان با قلم های آبی به تصویر کشید.
زمان،زبانه میزند و خاکستر خاطرات جنگ را با خود میبرد و آنقدر دور میکند تا الفبای زندگی دستش از دامان پاک #شهیدان برای همیشه کوتاه شده باشد.
شهادت را نه در جنگ
در مبارزه می دهند…!!!
ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم،غافل از آنکه #شهادت را جز به اهل درد نمی دهند.
🌷 @bigharar_shahadat
رزق اگر باشد شهادت
شام با تهران یکی است
بی تفاوت ها فقط شرمنده تر خواهند شد ...
#شهید #محسن_فخری_زاده ❤️🍃
خبر شهادتت، #عقده شد بر دل ، #بغض شد بر گلو و چشم هایمان به حرمت سال ها خدمتت به این مرز و بوم ، #اشک ِقدر دانی بارید
داغ شهیدان #شهریاری و #احمدی_روشن تازه شد و دلمان باز هم پرکشید به کهنه جمعه ای که ترور حاج قاسم تنمان را لرزاند. دست قلم شده و انگشتر سردار #روضه_انگشت و انگشتر را برایمان زنده کرد
کاش پای میز #مذاکره شکسته بود.کاش، اصلا مذاکره ای نبود که قاتلانِ شیک پوشِ پشت میز،امضا بزنند پای مجوز ترور سربازان این خاک
لعنت به مذاکره و مذاکره طلبانی که بخواهند خون شما را پایمال کنند
درود بر #دانشمندان_هسته ای که وجودشان ، نفس های دشمن را به شماره می اندازد
#شهادتت_مبارک_پدر_هستهای
🕊به مناسبت شهادت #شهید #محسن_فخری_زاده
#گرافیست_الشهدا #شهید_هسته_ای #دانشمند_ارشد #استاد_فیزیک_هستهای #ترور
@bigharar_shahadat
با #اشکِ روضه، منتَقِمش را صِدا بِزَن !
شایَد به حُرمَتِ غَمِ عُظمی #ظهور کرد
اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج😭😭😭
#فاطمیه
🏴 @bigharar_shahadat
᯽🌼᯽🌼᯽🌼᯽🌼᯽🌼᯽
•«بِنَفسِی انتَ مِن نَازِحٍ مَا نَزَحَ عَنَّا»•
یه جایی توی ندبه هست که میگیم:
✨تـو همان دوری هستی که از ما دور نیستــ😞✋
همین جمله از شدت استیصال و تناقض و ابهام، #اشك آدمو درمیآره...
🍃لازم نیست انسان در پی این باشد
که به خدمت ولی عصر عج تشرف
پـــــیدا ڪند..
بلکه شاید خواندن #دورکعت نماز
پس از تــوسل به ائمه (ع) بهتر از
تـــــشرف باشد.🍃
✨ #آیتاللهبهـــجت(ره)
#اللھمعجݪالولیڪاݪفࢪج
💠حال و هوایِ نمازهایِ آخر
📿آقاسجاد نمازهایش را با #توجه و دقت بسیار میخواند. هرچه زمان بیشتر میگذشت نمازهایش❣ عاشقانهتر میشد. هیچ عجلهای برای تمام کردن نمازش نداشت. حتی در ضیق وقت!
📿همیشه در مسیر رشد بود. مثلا اوایل، خود را مقید به نماز #غفیله کرده بود. کمکم نمازهای نافلهی دیگر. تا جایی که تمامی نمازهای نافله را میخواند. اهل نافلهی #شب بود. حتی در سختترین ماموریتها.
📿یک مدتی بود که میدیدم در نمازهای شبش #گریه میکند و حالات خوشی دارد. کمکم این حال خوشش به نمازهای یومیه هم رسید. بعضی اوقات در نمازهای واجب و یومیهاش هم #اشک میریخت.😭
🕊بوی #رفتنش میآمد... اما نمیخواستم رفتنش را #باور کنم، درست مثل کسی که خودش را بهخواب زده باشد...!
📚 ساقیان حرم
#شهید_سجاد_طاهرنیا🌷
#شهید_مدافع_حرم
@bighrar_shahadat
دست نوشته #شهید_محرم_ترک، اولین شهید مدافع حرم:
🔺امروز از ساعت چهار عصر به یکباره دلم گرفت، به یاد دخترم فاطمه و همسرم که امروز تقریبا هشتاد روز است که آنها را ندیده ام افتادم.
🔺عکسها و فیلمهایی که از فاطمه داشتم را نگاه میکردم و در دلم به یاد حضرت رقیه(س) افتادم و این که چه کشید این خانم سه ساله ...
🔺در همین حال بودم که یکباره تلفن به صدا درآمد، با صدای تلفن حدس زدم حتما همسرم هست که تماس گرفته!
🔺حدسم درست بود ولی بدون این که صحبتی کند گوشی را به دخترم داد دیدم که گریه امانش نمیدهدگفتم چی شده خانم طلا، باباجانی؟ دختر بابا چی شده چرا گریه میکنی؟!
🔺گفت: بابایی دلم برات سوخته کی میایی، من دوسِت دارم، بیا بابایی دیدم حال فاطمه خیلی بد بود شروع کردم به نوازشِ فاطمه خواستم حواسش را پرت کنم، گفتم: برای بابایی شعر می خونی؟
🔺در حالی که فاطمه متوجه نشود آرام #اشک می ریختم، اشکم برای سه ساله امام حسین بود برای وقتی که بهانه بابا را گرفت و سر پدر را برایش آوردند...
#شهید_محرم_ترک🌷
هدیه روح مطهر شان صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ