┄✦۞✦༻﷽༺✦۞✦┄
❤️#خــاطـــراتشــهــدا
🕊🌹 یڪ بار ڪہ محمد ابراهیم بہ شهرضا آمده بود بہ او گفتم:
« مادر! بیا اینجا یڪ خانہ برایت بخرم و همین جا زندگے ات را سر و سامان بده »
🕊🌹 محمد ابراهیم گفت: « ننه جان! شما غصہ ما را نخورخانہ ے من عقب ماشینم است.»
پرسیدم: « یعنےچہخانہاتعقبماشینت است؟»
🕊🌹گفت: « جدے میگم؛
اگه باور ندارے بیا و ببین » همراهش رفتم. درب صندوق عقب ماشین را باز ڪرد. وسایلمختصرےراتوےصندوق عقبماشینچیدهبود.سہتاڪاسه؛
سہتابشقابسہتاقاشقیڪ سفره پلاستیڪے ڪوچڪ، دو قوطے شیر خشک براے بچہ و یڪ سرے خرده ریز دیگر.
🕊🌹 گفت: « اینهمخانہمےبینےڪہ خیلےهمراحتاست »گفتم:« آخہ اینطورےڪہنمیشه»
گفت:#دنیاراگذاشتہامبراےدنیادارها #خانہهمباشدبراےخانہدارها
✍راوے: مادرشهید
🌷#سردارخیبرشهید
🌷#حاجمحمدابراهیم-همت
🌷 @bigharar_shahadat