eitaa logo
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
405 دنبال‌کننده
383 عکس
40 ویدیو
0 فایل
-وقت گرفته شده گردن گرفته نمی شود. -یه نیمه جامعه گریز نامفید. (به دنیای بریده های کتاب آگاتای روانی خوش آمدید.) (درحال تجزیه از خاطرات) کپی؟ لطفاً بازنشر بدید. #Free_palestine https://daigo.ir/secret/9729120162
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر اشتباه نکنم 10 نفر از نیروی مرزبانی به شهادت رسیدن، برای شادی روحشون دعا کنیم و فاتحه بخونیم؟ وسط این طنزها و تحلیل ها و ... یادمون نره.
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
واژه‌ها همان زندان‌هایی هستند که نمی‌توانی رهایشان کنی. بگذار این‌گونه بگویم: واژه‌ها اعتیادآور هستند. واژه‌ها تو را می‌یابند، خود را به تو می‌چسبانند و فرمانده ی ذهن و روح و جان تو می‌شوند. می‌بینی؟ همه چیز را نوشته‌ای. بهار و تابستان و پاییز ، زمستان و سرما، باران و برف و غرش و گریه ی آسمان را نوشته‌ای و عشق نافرجام میان خورشید و ماه را نیز نوشته‌ای. زندان ذهنت را نیز به دست خود با واژگان مزین کردی و با بوم و رنگ نقاشی‌ات، نگاشتی. _ آگاتای سابق، ششم‌آبان‌ماه‌هزاروچهارصدوسه؛
عمیقا دلم برای اون شبایی که سخت بارون می‌اومد و من داشتم born to die رو برای بار n ام گوش می‌کردم، کنارش هم نسکافه و درس بود تنگ شده.
هدایت شده از میخام نماز بخونم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا یا من پولدار شم یا یه دختر آمریکایی از دعا کردن بگه
farhad_-_jomeh.mp3
4.46M
توی قاب خیس این پنجره ها عکسی از جمعه غمگین میبینم چه سیاهه به تنش رخت عزا تو چشاش ابرای سنگین میبینم داره از ابر سیاه خون می چکه جمعه‌ها خون جای بارون می چکه؛ 1:51
من منطق یک‌سری از دوستان توی کتم نمی‌ره. می‌گن بیاید از واژه‌های عربی استفاده نکنیم بعد ببخشید؟ واژه‌های انگلیسی/ فرانسوی و ... بیگانه شمرده نمی‌شن؟ و همچنین برعکس... سرزمین‌ها به هرحال باهم داد و ستد زبان و واژه رو دارن. نمی‌تونیم یه زبان خالص داشته باشیم ولی باید تا جایی که شدنیه تلاش کنیم از واژه های زبان خودمون استفاده کنیم. اما اینشکلی نباشه به خاطر بعضی از زاویه هایی که به هر دلیلی دارم فقط یک زبان رو بیگانه بدونیم...
راست می‌گفتی لانا، گاهی اوقات من خیلی بی خيالم، با خوشحالی ای كه پنهان کردنش سخته ولی باز به نظر میرسه همه ی چیزی که دارم نگرانیه و بقیه مجبورن روی دیگه ی منو ببینن.
هدایت شده از "کمپ ترک اعتیاد لیروکا"
مرا نیز از آینه ی درونم بپرس که واژه هایت، بارکه ی امید را در تمام تاریکی خاکستری اش، رویاندند.
_پرسه در صفحات کاهی خون و قتل ملکه ی جنایت و کارآگاهی که جعبه ی شکلات را به عنوان نماد غرورش انکار می‌کند. کارآگاهی جامعه گریز که برای فرار از اعتیادش، جنایت‌هارا زینت می‌دهد و دیوار قتلگاه گلوله هایش است. و در نهایت؟ صفحه ای از کاغذ که واژگان را خون به تصویر می‌کشد و اشک هارا در جوهر خاکستری ابرهای زندگی، می‌رویاند.