اصلا لای کتابای اگاتا کریستی رو که باز می،کنم بوی انگلستان و قتل و اسکاتلندیارد میشنوم.
لای کتابای کانن دویل رو باز میکنم بوی آزمایشگاه شیمی و خون و پیپ میاد.
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
آسمان را ببین که چگونه میخندد! هنوز تنهاست اما جور فراق، دیوانه اش کرده. هنوز با مهربانی، چه بخندد و چه بغُّرَد، گریه اش را در زمین میگستراند؛ زمینی که به خورشید، چشم دوخته است.
اما سوال اینجاست، آیا آسمان خوشحال است؟ زمین چه؟ خوشحال است؟ آیا تو خوشحالی؟
نه! بگذار بگویم؛ آسمان، دیوانه ای عاشق است، زمین، تنهایی غافل است، تو نیز درونت خاکستری شده و در میان پوچی و دیوانگی پرسه میزنی که شاید روزی، دیگر کسی نباشد تا در آینه، چهره ای شرمگین و شکسته را تحمل کند.
_آگاتای سابق؛ هجدهمآبانهزاروچهارصدوسه
هدایت شده از انجمن عر زنندگان =)
اهم اهم (صافیدن صدا*)
خب از اونجا که دارم تلاش میکنم انجمن عرزنندگان رو دوباره راه اندازی کنم، تصمیم گرفتم با یه تقدیمی شروع طوفانی داشته باشم(زر نزن)
طبیعتاً در ابتدا باید این پیام را در چنل خود فوریده و لینک را اینجا ارسالیده کنید. 🌝
بعد پایین همین پیام یه عدد از ۹ تا ۱۱۱ انتخابیده تا اینجانب اون صفحه از کتاب شعر «وجود» از فاضل نظری عزیز رو تقدیمتان نُمایم.
علاوه بر اون یک جمله که احساس میکنم نیاز دارین بشنوین رو بهتون میگم؛)
در نهایت هم با یک کلمه چنلتونو توصیف میکنم.
مثل همیشه ممبرا هم میتونن شرکت کنن؛ شات از اکانتتون و عدد مورد نظرتون رو اینجا ارسالیده تا همه موارد بالا رو تقدیمتون کنم. ✨
باتشکر از تجوهِ شوما؛ کایلی از انجمن عرزنندگان=)
هدایت شده از سلاطین دهه هشتاد و نود
اینو یادت باشه . دختری که از خنگیش میخندی اونقدر باهوشه که میدونه چجوری بخندونت.