انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
Body electric
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
Is it by mistake or design ?
That I feel so alone every friday night
Can you make it feel like home,
Then I tell you you're mine .
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
من در میان سردرگمی هایم، در میان زندان ذهنم که با وژاگان آمیخته شده است، کشته خواهم شد.
واژگان، می دانم روزی به دست آنها خواهم مرد.
در میان کلمات، در بین صفحات کتابها، وسط داستان زندگی ها، به زودی خواهم مرد.
_ آگاتای سابق
تنها چیزی که به صورت پایدار توی تاریخ دوستان غربی مشاهده میشه، فقط جنایته، جنایت، جنایت، جنایت.
Don't make me sad don't make me cry sometimes (always) practice is not enough and the math gets too hard I don't know why
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
حتی موضوع پیش پا افتاده ای مثل پختن تخم مرغ مستلزم آن است که حواست جمع باشید و متوجه گذشت زمان باشی
شادمانی نسبتاً شرارت بار")
_ مردان رقصان
هدایت شده از obsessed with song lyric' s
میگه خوبم اما اهنگای لانا و اولیویا رو گوش میده
«به نام خدا»
برای دریافت این تقدیمی، این پیام رو در کانالهای فاخرتون بازنشر میدید.
☆یه واژه به صورت کاملاً دلخواه انتخاب میکنید اون رو به همراه نام شخص نامدار موردعلاقهتون میفرستید که بنده دو عکس به این شکل و یک جمله بهتون تقدیم کنم.
☆ اگر نتونستم چیزی از شخص مورد علاقه ی شما پیدا کنم یک جمله که فکر کنم شبیه شماست رو بهتون میدم.
☆نشونیهاتون رو در اینجا بفرستید و واژه ی تقدیمی رو ضمن نامهتون برام توی صندوق بندازید.
☆لطفاً قبل از بازنشر بررسی کنید که ظرفیت تموم نشده باشه.
امضاء؛ آگاتای سابق
ظرفیت تمومه ممنونم.
همه را در زندگی گونهای درد چشانده شده است؛ کسی عزیزش آسیب دیده است، کسی خودش آسیب دیده است، کسی عزیزش رفته است.
اما علی را چه میگویی که زهرایش، غریبانه چشمانش را از جهان بست و رفت؟
زهرایش رفت و کسی نمیدانست و نمیداند و نخواهند دانست که کجاست و از علی قول گرفت که کسی هم نداند.
زهرا رفت و علی تا به مسجد برود، بارها زمین خورد و کسی ندید.
زهرا رفت و علی گفت:« گریه میکنم و بدون تو، میترسم که زیاد زنده بمانم».
_آگاتایسابق، پانزدهمآذرهزاروچهارصدوسه؛