هدایت شده از زندگی به عنوان یه خرگوش کوچولو
میخوام به عنوان شب یلدا و کریسمس تقدیمی بدم😭✨
این پیام فور کنید توی دیلیاتون و رنگ مورد علاقتون رو اگه خواستین بگید منم بهتون یه استایل میدم
ممبراهم میتونن شرکت کنن
توی پیویم"🎄" ارسال کنید تا به شماهم استایل بدممشییسثقس
(توجه کنید که شاید به رنگتون توجه نکردم و یه استایل با انتخاب خودم بهتون دادم هیهیها)
(عضو کاناام اگه خواستین باشین🥲)
مرسییی از همتون🫂✨
-@AnnyJoon
-@Annyyy
هدایت شده از ¬سپیدار
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
کِی میشود که آنکه روح و جانش را مینویسد، مدتها نوشتن را رها کند؟ پاییز که میشود، آدمی که نوشتن ر
در آغاز این پاییزِ سرد، از پاییز خواستم که نارنجی و قرمز زیبایی اش را در سراسرِ رنجِ رگهایم، بخروشاند.
و شد، اما این مهرگان، نارنجی و قرمزِ خشم و زرد آزرده رنگ تمام غصه هایش را روی شانههای نحیف تر از گذشته ی من خالی کرد و حالا، در آتش سرمای زمستان میسوزد و یک سال عزیز را به انتظار دیداری دوباره خواهد نشست.
باری گفتم که پاییز را دوست ندارم؛ اما حالا که در ژرف سرمای برگهای این خزان دلغریب میپیمایم، میبینم در میان تمامی سرمای سختش، پرتوهای آفتاب پر فروغ، موهای خرماییام را همراهی کردند و بارکه ی امید، در آینه ی شکسته ی درونم پرسه زد.
باشد که این شب پایانی خجسته باد و سرمای زمستان، گرمای وجودمان را شعله ور کند.
از آخرین روز پاییز آزردهرنگ؛ سیاُمآذرماههزاروچهارصدوسه
آگاتای سابق؛
پینوشت: پاییز عزیز ۱۴۰۳، جدی خوشحالم داری نفسهای واپسینت رو میکشی.
به امید زمستون بهتر.
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
در آغاز این پاییزِ سرد، از پاییز خواستم که نارنجی و قرمز زیبایی اش را در سراسرِ رنجِ رگهایم، بخروشا
این روزهای سرد دلگیر را که زمستان نامیدهاند را با اندوهی امیدوار آغاز نمودهام.
با لبخندی به درازای یک برف زیاد، وَ به پهنای این زمین خاکی.
نگاهم را در پس آفتاب سوزان در این سرمای سخت دلانگیز به انتظار طلوعی امید دِه و غروبی آرام، نگاه داشته ام.
بلکه امیدمان را نا امید نکند و انحنای دیدگانمان از لبخندهای گرمی در واهیِ این زمستان سفیدپوش سبزگون شود.
آگاتایسابق، دومین روز از این روزهای سرد دلگیر؛
خیلی آزاردهنده س که نمره هات خوب باشه ولی به خاطر اون نمره ی بد قضاوت شی.