بالاخره فهمیدم روحانی رئیسجمهور کدوم ایرانه
همون ایرانی که شخصیتهای لاکچری سریالهای نمایش خانگی توش زندگی میکنن!
🖋 توییت آرمــا⅛
💻 TWTenghelabi
🔹 #من_انقلابی_ام
📌 کانال #بیلبورد 👇🏻👇🏻
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
آهنگرها یک گیره دارند و وقتی می خواهند روی یک تکه کار کنند، آنرا در گیره میگذارند. خدا هم همینطور است؛
اگر بخواهد روی کسی کار بکند، او را در گیره مشکلات می گذارد و بعد روی او کار می کند؛
گرفتاری ها، نشانه عشق خداوند است.
🎤 میرزا اسماعیل دولابی
🖋 طوبــــــــای محبت
💻 TWTenghelabi
🔹 #کشکول
📌 کانال #بیلبورد 👇🏻👇🏻
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
🔴 افتضاح آمریکا در قطعنامه تمدید تحریم تسلیحاتی ایران
۲ رای مثبت
۲ رای منفی
۱۱ رای ممتنع
🔸️ فقط آمریکا و جمهوری دومنیکن به قطعنامه پیشنهادی امریکا رای مثبت دادند.
🔹️ چین و روسیه رای منفی دادند.
🔸️ بقیه اعضا رای ممتنع دادند.
🔹️ در عرف بین الملل، ۱۱ رای ممتنع هم در واقع رای منفی محسوب می شود.
💻 فارس
🔹️ #من_انقلابی_ام
📌کانال #بیلبورد 👇👇
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
🔵 نماینده ایران در واکنش به شکست سنگین آمریکا در شورای امنیت: آنها باید از این افتضاح بیاموزند.
🔹نتیجه رأی درشورای امنيت در مورد تحریم تسلیحاتی ایران، بار دیگر انزوای آمريكا را عيان كرد.
🔹آمريكا بایداز این افتضاح بیاموزد.
🔹تلاش آمريكا برای "بازگرداندن"تحریمها غیرقانونی است و همانطور که امروز شاهد بوديم، توسط جامعه بین المللی رد شد.
🎤 تخت روانچی، نماینده ایران در سازمان ملل
🔵 چین: رأی به قطعنامه آمریکا نشان داد زورگویی شکست خواهد خورد.
🔹پیشنویس قطعنامه آمریکا در خصوص ایران امروز در شورای امنیت رد شد. این نتیجه بار دیگر نشان میدهد که یکجانبهگرایی از هیچ حمایتی برخوردار نیست و زورگویی شکست خواهد خورد.
🔹هر تلاشی برای در اولویت قرار دادن نفع شخصی به منافع عمومی جامعه بینالمللی به بنبست خواهد خورد.
🔹اکثریت قاطع اعضای شورای امنیت بر این باورند که باید از برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ دفاع کرده و آنها را اجرا کرد.
🔹آمریکا که دیگر جزو طرفهای مشارکتکننده در برجام نیست از هیچ حقی برای درخواست از شورای امنیت جهت بازگرداندن خودکار تحریمهای بینالمللی علیه ایران برخوردار نیست. اگر آمریکا بر این اصرار بورزد، تلاشش محکوم به شکست است.
🎤 نماینده چین در سازمان ملل
🔵 روسیه: به قطعنامه آمریکا رأی منفی دادیم؛ اقدام آمریکا نقض قطعنامه ۲۲۳۱ بود.
🔹ما همواره با تلاشها برای تحمیل تحریمهای تسلیحاتی علیه ایران از طریق شورای امنیت سازمان ملل مخالفیم.
🔹پیشنهاد آمریکا نقض آشکار ضمیمه B قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد بود که صراحت دارد تنها روش مشروع برای تجدید نظر در نظام انتقال تسلیحات تصمیم متفقالقول کمیسیون مشترک برجام است.
🎤 نماینده روسیه در سازمان ملل
🔹️ #من_انقلابی_ام
📌کانال #بیلبورد 👇👇
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
🔴 آمریکا در حال دوشیدن سیاسی رژیم های عربی است.
🔹️در آستانه انتخابات #آمریکا باید انتظار داشته باشیم که برخی کشورهای عربی دیگر نیز از توافق صلح با اسرائیل خبر بدهند تا وضعیت ترامپ در این انتخابات بهتر شود.
🔹️ آمریکا در حال دوشیدن سیاسی رژیمهای عربی است همانطور که از حیث مالی و پولی آنان را دوشید.
🔹️اقدام رسانههای عربی در بزرگخواندن چیزی به نام خطر ایران، همهاش فریب برای صلح با اسرائیل است حال آنکه برای تماس محرمانه با ایران تلاش میکنند و آرزو میکنند به جایی برسند که همزمان با ایران و #اسرائیل روابط خوبی داشته باشند.
🔹️اساسا اینکه نقابها کنار رود خوب است [تا چهره واقعی برخی حکام عربی رو شود] باید چهره دروغگوها و خائننان و کسانی که از پشت خنجر میزنند برای مردم روشن شود تا مردم دوست را از دشمن تشخیص دهند.
🎤 سید حسن نصرالله؛ دبیر کل حزب الله
💻 BDON_SANSOR
🔹️ #من_انقلابی_ام
📌کانال #بیلبورد 👇👇
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
✳ دعای هفتم صحیفه سجادیه
💻 نو+جوان
🤫 #اسمشو_نیار
📌کانال #بیلبورد 👇👇
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
سبز که باشی،
دیگر فرقی نمی کند کجای فصل ها ایستاده باشی
بهار باش؛
و ببین زمستان چطور حوالی خانه ات زانو میزند ...☘️
💻 حدیث دل
🔹️ #یاعلی_بگو
📌 کانال #بیلبورد 👇🏻👇🏻
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
جنگ نرم، صحنه رویارویی دروغ های بزرگ
باواقعیت های تردیدناپذیراست…
🎤 حضرتآقا
💻 حدیث دل
🔹 #کشکول
📌 کانال #بیلبورد 👇🏻👇🏻
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
ﺭﻳﺨﺖ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﻗﻄﺮﻩﺍﻱ ﺍﺯ ﻧﺎﺯ ﺩﻭست
ﺟﺰﺀ ﺟﺰﺀ ﻫﺴﺘﻲﺍﻡ
ﺑﻲﺗﺎﺏ ﺍﻭﺳﺖ ...
🖋 ﻣﻮﻻنا
💻 حدیث دل
🔹️ #ویرگول
📌 کانال #بیلبورد 👇🏻👇🏻
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
🔵 ۲۶ مرداد ۶۹ همه خندان نبودند، آزادگان که می آمدند؛ آمده بود و عکس عزیزش را نشان می داد، التماس که او را ندیدین یا اگر خبری دارین بگویید!
🔸️ آن روز خیلی ها آمدند ولی هنوز هم چشم هایی در انتظار است...
💐 ۲۶ مرداد، سیاُمین سالروز بازگشت غرورآفرین آزادگان سرافراز به میهن اسلامی گرامی باد!
🖋 توئیت مُحَمّد نُصوحی
💻 Fars_plus
🔹️ #معبر_عشق
📌کانال #بیلبورد 👇👇
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
مصر با اینکه تمدن عظیمی داشته و رهبر جهان عرب بوده، بعد از صلح و برقراری ارتباط با اسراییل، یکی از ذلیلترین کشورها شد و امروز با ۴۵ میلیون فقیر و ۳ میلیون نفر ساکن قبرستان، هیچ عزت و جایگاهی در جهان عرب و معادلات جهانی ندارد،
امارات که جای خودش را دارد، کشورک کازینویی شیشهای!
🖋"جواد جلالی"
💻 twiita
🔹 #من_انقلابی_ام
📌 کانال #بیلبورد 👇🏻👇🏻
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
✳ دعای هفتم صحیفه سجادیه
💻 نو+جوان
🤫 #اسمشو_نیار
📌کانال #بیلبورد 👇👇
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
بسم الله الرحمن الرحیم
رمان #دمشق_شهر_عشق
قسمت اول
ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمهشب رؤیایی، خانه کوچکمان از همیشه دیدنیتر بود.
روی میز شیشهای اتاق پذیرایی #هفت_سین سادهای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر #ایرانی نبود دلم میخواست حداقل به اینهمه خوشسلیقگیام توجه کند.
باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکیاش را میدیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس میشد.
میدانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمیاش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکیاش همیشه خلع سلاحم میکرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی #خبر خوندی، بسه!»
به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام #ایران نشدید، شاید ما حریف نظام #سوریه شدیم!»
لحن محکم #عربیاش وقتی در لطافت کلمات #فارسی مینشست، شنیدنیتر میشد که برای چند لحظه نیمرخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد.
به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت #العربیه باز بود و ردیف اخبار #سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این میخوای #انقلاب کنی؟»
و نقشهای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«میخوام با دلستر انقلاب کنم!»
نفهمیدم چه میگوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بیمقدمه پرسید :«دلستر میخوری؟» میدانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، #شیطنت کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمیخوام!»
دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت، گفت: «مجبوری بخوری!»
اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه #مبارزه بینتیجه، نجوا کردم: «هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم میرسید!»
با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشهها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد: «نازنین جان! انقلاب با بچهبازی فرق داره!»
خیره نگاهش کردم و او به خوبی میدانست چه میگوید که با لحنی مهربان دلیل آورد:
«ما سال ۸۸ بچهبازی میکردیم! فکر میکنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟»
و من بابت همان چند ماه، مدال #دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد: «ما با همون کارها خیلی به #نظام ضربه زدیم!»
در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت: «آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و #بسیجیها درافتادیم!»
سپس با کف دست روی پیشانیاش کوبید و با حالتی هیجانزده ادامه داد: «از همه مهمتر! این پسر سوریهای #عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!»
و از خاطرات خیالانگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید: «نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق #مبارزه بودم، به دست آوردن یه همچین دختری رؤیا بود!»
در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم: «خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد: «منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!»
تیزی صدایش خماری #عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد: «نازنین! تو یه بار به خاطر #آرمانت قید خونوادهات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم: «من به خاطر تو ترکشون کردم!»
مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد: «زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟»
از طعنه تلخش دلم گرفت و او بیتوجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد: «#چادرت هم بهخاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر #اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»...
ادامه دارد...
🔸️ #رمان
📌کانال #بیلبورد 👇👇
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
بیلبورد
بسم الله الرحمن الرحیم رمان #دمشق_شهر_عشق قسمت اول ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا
بسم الله الرحمن الرحیم
رمان #دمشق_شهر_عشق
قسمت دوم
بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود: «تو از اول با خونوادهات فرق داشتی و بهخاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگیات بودم چه نبودم!»
و من آخرین بار خانوادهام را در محضر و سر سفره #عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای #سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست.
از سکوتم فهمیده بود در #مناظره شکستم داده که با فندک جرقهای زد و تنها یک جمله گفت: «#مبارزه یعنی این!»
دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم.
مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد: «بخور!»
گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شبنشینی #عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد.
در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی #بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده #مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم: «میخوای چیکار کنی؟»
دو شیشه بنزین و #فندک و مردی که با همه زیبایی و #عاشقیاش دلم را میترساند.
خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمیشد در شیشههای دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم: «برا چی اینا رو آوردی تو خونه؟»
بوی تند بنزین روانیام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید: «حالا فهمیدی چرا میگفتم اونروزها بچه بازی میکردیم؟»
فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند: «این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از #تونس و #مصر و #لیبی و #یمن و #بحرین و #سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!»
گونههای روشنش از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را میترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگیاش زمزمه کرد: «من نمیخوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! #بن_علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! #حُسنی_مبارک فقط دو هفته دووم آورد و اونم فرار کرد! از دیروز #ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار #قذافی هم دیگه تمومه!»
و میدانستم برای سرنگونی #بشّار_اسد لحظهشماری میکند و اخبار این روزهای سوریه هواییاش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد: «الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار میکنه! حالا فکر کن ناتو یا #آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!»
از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد: «مبارزه یعنی این! اگه میخوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت میتونه به #ایران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!»
با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانهاش فشار میداد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمیدانستم از من چه میخواهد که صدایش به زیر افتاد و #عاشقانه تمنا کرد: «من میخوام برگردم سوریه...»
یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمیشنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم: «پس من چی؟»
نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده میشد: «قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!»
کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانهای چنگ میزدم که کودکانه پرسیدم: «هنوز که درسمون تموم نشده!»
و نفهمید برای از دست ندادنش التماس میکنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید: «مردم دارن دسته دسته #کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟»
به هوای #عشق سعد از همه بریده بودم و او هم میخواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم: «چرا منو با خودت نمیبری سوریه؟»
نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید: «نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، میتونی تحمل کنی؟»...
ادامه دارد...
🔸️ #رمان
📌کانال #بیلبورد 👇👇
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
همیشه دلتنگی ام را در دریای آغوش تو ریختم،
عجیب این دریا معجزه می کند!
تمام غم را می بلعد
و باز آرامِ آرام است
دریای لاجوردی من،
خدای من ..
💻 @atree_khoda
🔹️ #ویرگول
📌 کانال #بیلبورد 👇🏻👇🏻
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا کند که (در این حال) خود را میبازد؛ خود را گم میکند!
قبل از آنکه عنان اختیار از کف شما ربوده شود خود را بسازید و اصلاح کنید!
🎤 امام خمینی
📚 جهاد اکبر؛ ص۱۰
💻 jomalat_olama
🔹 #کشکول
📌 کانال #بیلبورد 👇🏻👇🏻
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2
حال دل هامان چه سرد و تلخ و بی رنگ است و کور
حضرت باران بیا و خشکسالی را بشور..
🖋 سبحان علی محمدی
💻 ahpa_poem
🔹️ #ویرگول
📌 کانال #بیلبورد 👇🏻👇🏻
🆔 https://eitaa.com/bilbord2
🆔 https://ble.ir/bilbord2