eitaa logo
بیلبورد
45 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
605 ویدیو
3 فایل
"بيلبورد" رسانه و ابزاری است كه ماموريتی برای اطلاع رسانی دارد... ✨ "اسلام پرچمدار کتابخوانی است" امام خامنه ای (مدظله العالی) ✨ 📌ارتباط با ادمین، تبادل و تبلیغات 👇🏻👇🏻 @z_seyed
مشاهده در ایتا
دانلود
بالاخره فهمیدم روحانی رئیس‌جمهور کدوم ایرانه همون ایرانی که شخصیت‌های لاکچری سریال‌های نمایش خانگی توش زندگی میکنن! 🖋 توییت آرمــا⅛⁦⁦ 💻 TWTenghelabi 🔹 📌 کانال 👇🏻👇🏻 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
آهنگرها یک گیره دارند و وقتی می خواهند روی یک تکه کار کنند، آنرا در گیره میگذارند. خدا هم همینطور است؛ اگر بخواهد روی کسی کار بکند، او را در گیره مشکلات می گذارد و بعد روی او کار می کند؛ گرفتاری ها، نشانه عشق خداوند است. 🎤 میرزا اسماعیل دولابی 🖋 طوبــــــــای محبت 💻 TWTenghelabi 🔹 📌 کانال 👇🏻👇🏻 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
🗓 شنبه ۲۵ مرداد ماه ۱۳۹۹ ۲۵ ذیحجه ۱۴۴۱ ۱۵ آگوست ۲۰۲۰ 📸 طبیعت زیبا در آبشار خفر، سمیرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 افتضاح آمریکا در قطعنامه تمدید تحریم تسلیحاتی ایران ۲ رای مثبت ۲ رای منفی ۱۱ رای ممتنع 🔸️ فقط آمریکا و جمهوری دومنیکن به قطعنامه پیشنهادی امریکا رای مثبت دادند. 🔹️ چین و روسیه رای منفی دادند. 🔸️ بقیه اعضا رای ممتنع دادند. 🔹️ در عرف بین الملل، ۱۱ رای ممتنع هم در واقع رای منفی محسوب می شود. 💻 فارس 🔹️ 📌کانال 👇👇 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
🔵 نماینده ایران در واکنش به شکست سنگین آمریکا در شورای امنیت: آنها باید از این افتضاح بیاموزند. 🔹نتیجه رأی درشورای امنيت در مورد تحریم تسلیحاتی ایران، بار دیگر انزوای آمريكا را عيان كرد. 🔹آمريكا بایداز این افتضاح بیاموزد. 🔹تلاش آمريكا برای "بازگرداندن"تحریم‌ها غیرقانونی است و همانطور که امروز شاهد بوديم، توسط جامعه بین المللی رد شد. 🎤 تخت روانچی، نماینده ایران در سازمان ملل 🔵 چین: رأی به قطعنامه آمریکا نشان داد زورگویی شکست خواهد خورد. 🔹پیش‌نویس قطعنامه آمریکا در خصوص ایران امروز در شورای امنیت رد شد. این نتیجه بار دیگر نشان می‌دهد که یکجانبه‌گرایی از هیچ حمایتی برخوردار نیست و زورگویی شکست خواهد خورد. 🔹هر تلاشی برای در اولویت قرار دادن نفع شخصی به منافع عمومی جامعه بین‌المللی به بن‌بست خواهد خورد. 🔹اکثریت قاطع اعضای شورای امنیت بر این باورند که باید از برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ دفاع کرده و آنها را اجرا کرد. 🔹آمریکا که دیگر جزو طرف‌های مشارکت‌کننده در برجام نیست از هیچ حقی برای درخواست از شورای امنیت جهت بازگرداندن خودکار تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران برخوردار نیست. اگر آمریکا بر این اصرار بورزد، تلاشش محکوم به شکست است. 🎤 نماینده چین در سازمان ملل 🔵 روسیه: به قطعنامه آمریکا رأی منفی دادیم؛ اقدام آمریکا نقض قطعنامه ۲۲۳۱ بود. 🔹ما همواره با تلاش‌ها برای تحمیل تحریم‌های تسلیحاتی علیه ایران از طریق شورای امنیت سازمان ملل مخالفیم. 🔹پیشنهاد آمریکا نقض آشکار ضمیمه B قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد بود که صراحت دارد تنها روش مشروع برای تجدید نظر در نظام انتقال تسلیحات تصمیم متفق‌القول کمیسیون مشترک برجام است. 🎤 نماینده روسیه در سازمان ملل 🔹️ 📌کانال 👇👇 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
🔴 آمریکا در حال دوشیدن سیاسی رژیم های عربی است. 🔹️در آستانه انتخابات باید انتظار داشته باشیم که برخی کشورهای عربی دیگر نیز از توافق صلح با اسرائیل خبر بدهند تا وضعیت ترامپ در این انتخابات بهتر شود. 🔹️ آمریکا در حال دوشیدن سیاسی رژیم‌های عربی است همانطور که از حیث مالی و پولی آنان را دوشید. 🔹️اقدام رسانه‌های عربی در بزرگ‌خواندن چیزی به نام خطر ایران، همه‌اش فریب برای صلح با اسرائیل است حال آنکه برای تماس محرمانه با ایران تلاش می‌کنند و آرزو می‌کنند به جایی برسند که همزمان با ایران و روابط خوبی داشته باشند. 🔹️اساسا اینکه نقاب‌ها کنار رود خوب است [تا چهره واقعی برخی حکام عربی رو شود] باید چهره دروغگوها و خائننان و کسانی که از پشت خنجر می‌زنند برای مردم روشن شود تا مردم دوست را از دشمن تشخیص دهند. 🎤 سید حسن نصرالله‌؛ دبیر کل حزب الله 💻 BDON_SANSOR 🔹️ 📌کانال 👇👇 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
دعای هفتم صحیفه سجادیه 💻 نو+جوان 🤫 📌کانال 👇👇 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
سبز که باشی، دیگر فرقی نمی کند کجای فصل ها ایستاده باشی بهار باش؛ و ببین زمستان چطور حوالی خانه ات زانو می‌زند ...☘️ 💻 حدیث دل 🔹️ 📌 کانال 👇🏻👇🏻 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
جنگ نرم، صحنه رویارویی دروغ های بزرگ باواقعیت های تردیدناپذیراست… 🎤 حضرت‌آقا 💻 حدیث دل 🔹 📌 کانال 👇🏻👇🏻 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
🗓 یکشنبه ۲۶ مرداد ماه ۱۳۹۹ ۲۶ ذیحجه ۱۴۴۱ ۱۶ آگوست ۲۰۲۰ 📸 طبیعت زیبا در آبشار دره عشق، اردل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﺭﻳﺨﺖ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﻄﺮﻩﺍﻱ ﺍﺯ ﻧﺎﺯ ﺩﻭست ﺟﺰﺀ ﺟﺰﺀ ﻫﺴﺘﻲﺍﻡ ﺑﻲﺗﺎﺏ ﺍﻭﺳﺖ ... 🖋 ﻣﻮﻻنا 💻 حدیث دل 🔹️ 📌 کانال 👇🏻👇🏻 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
🔵 ۲۶ مرداد ۶۹ همه خندان نبودند، آزادگان که می آمدند؛ آمده بود و عکس عزیزش را نشان می داد، التماس که او را ندیدین یا اگر خبری دارین بگویید! 🔸️ آن روز خیلی ها آمدند ولی هنوز هم چشم هایی در انتظار است... 💐 ۲۶ مرداد، سی‌اُمین سالروز بازگشت غرورآفرین آزادگان سرافراز به میهن اسلامی گرامی باد! 🖋 توئیت مُحَمّد نُصوحی 💻 Fars_plus 🔹️ 📌کانال 👇👇 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
‏مصر با اینکه تمدن عظیمی داشته و رهبر جهان عرب بوده، بعد از صلح و برقراری ارتباط با اسراییل، یکی از ذلیل‌ترین کشورها شد و امروز با ۴۵ میلیون فقیر و ۳ میلیون نفر ساکن قبرستان، هیچ عزت و جایگاهی در جهان عرب و معادلات جهانی ندارد، امارات که جای خودش را دارد، کشورک کازینویی شیشه‌ای! 🖋"جواد جلالی" 💻 twiita 🔹 📌 کانال 👇🏻👇🏻 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
دعای هفتم صحیفه سجادیه 💻 نو+جوان 🤫 📌کانال 👇👇 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
سلام به همه همراهان ✋✋ شبتون به خیر و خداقوت ان شالله از امشب جدید رو شروع می کنیم. 🙂 با ما همراه باشید...
🔸️ 🖋 فاطمه ولی نژاد 💻 رمان مذهبی
بسم الله الرحمن الرحیم رمان قسمت اول ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمه‌شب رؤیایی، خانه کوچک‌مان از همیشه دیدنی‌تر بود. روی میز شیشه‌ای اتاق پذیرایی ساده‌ای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر نبود دلم می‌خواست حداقل به اینهمه خوش‌سلیقگی‌ام توجه کند. باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی‌اش را می‌دیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس می‌شد. می‌دانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی‌اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی‌اش همیشه خلع سلاحم می‌کرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی خوندی، بسه!» به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام نشدید، شاید ما حریف نظام شدیم!» لحن محکم وقتی در لطافت کلمات می‌نشست، شنیدنی‌تر می‌شد که برای چند لحظه نیم‌رخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت باز بود و ردیف اخبار که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این می‌خوای کنی؟» و نقشه‌ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«می‌خوام با دلستر انقلاب کنم!» نفهمیدم چه می‌گوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی‌مقدمه پرسید :«دلستر می‌خوری؟» می‌دانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمی‌خوام!» دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه می‌رفت، گفت: «مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه بی‌نتیجه، نجوا کردم: «هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم می‌رسید!» با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه‌ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد: «نازنین جان! انقلاب با بچه‌بازی فرق داره!» خیره نگاهش کردم و او به خوبی می‌دانست چه می‌گوید که با لحنی مهربان دلیل آورد: «ما سال ۸۸ بچه‌بازی می‌کردیم! فکر می‌کنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد: «ما با همون کارها خیلی به ضربه زدیم!» در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت: «آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاس‌ها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و درافتادیم!» سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد: «از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیال‌انگیز آن روز‌ها چشمانش درخشید و به رویم خندید: «نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی می‌شدم! برا من که عاشق بودم، به دست آوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم: «خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد: «منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» تیزی صدایش خماری را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد: «نازنین! تو یه بار به خاطر قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم: «من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد: «زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد: « هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»... ادامه دارد... 🔸️ 📌کانال 👇👇 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
بیلبورد
بسم الله الرحمن الرحیم رمان #دمشق_شهر_عشق قسمت اول ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا
بسم الله الرحمن الرحیم رمان قسمت دوم به‌قدری جدی شده بود که نمی‌فهمید چه فشاری به مچ دستم وارد می‌کند و با همان جدیت به جانم افتاده بود: «تو از اول با خونواده‌ات فرق داشتی و به‌خاطر همین تفاوت در نهایت ترک‌شون می‌کردی! چه من تو زندگی‌ات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانواده‌ام را در محضر و سر سفره با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای ، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در شکستم داده که با فندک جرقه‌ای زد و تنها یک جمله گفت: « یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی می‌زد که ترسیدم. مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد: «بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک می‌لرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب‌نشینی ندارم که خودش دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم: «می‌خوای چی‌کار کنی؟» دو شیشه بنزین و و مردی که با همه زیبایی و دلم را می‌ترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمی‌شد در شیشه‌های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم: «برا چی اینا رو آوردی تو خونه؟» بوی تند بنزین روانی‌ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی می‌کرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید: «حالا فهمیدی چرا می‌گفتم اون‌روزها بچه بازی می‌کردیم؟» فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سال‌ها انتظار برای چنین روزی برمی‌آمد، رجز خواند: «این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از و و و و و ، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!» گونه‌های روشنش از هیجان گل انداخته و این حرف‌ها بیشتر دلم را می‌ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی‌اش زمزمه کرد: «من نمی‌خوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! فقط دو هفته دووم آورد و اونم فرار کرد! از دیروز با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار هم دیگه تمومه!» و می‌دانستم برای سرنگونی لحظه‌شماری می‌کند و اخبار این روزهای سوریه هوایی‌اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد: «الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار می‌کنه! حالا فکر کن ناتو یا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!» از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر می‌شد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد: «مبارزه یعنی این! اگه می‌خوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت می‌تونه به ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!» با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه‌اش فشار می‌داد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمی‌دانستم از من چه می‌خواهد که صدایش به زیر افتاد و تمنا کرد: «من می‌خوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمی‌شنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم: «پس من چی؟» نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می‌شد: «قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه‌ای چنگ می‌زدم که کودکانه پرسیدم: «هنوز که درس‌مون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس می‌کنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید: «مردم دارن دسته دسته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟» به‌ هوای سعد از همه بریده بودم و او هم می‌خواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم: «چرا منو با خودت نمی‌بری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید: «نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، می‌تونی تحمل کنی؟»... ادامه دارد... 🔸️ 📌کانال 👇👇 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
🗓 دوشنبه ۲۷ مرداد ماه ۱۳۹۹ ۲۷ ذیحجه ۱۴۴۱ ۱۷ آگوست ۲۰۲۰ 📸 طبیعت زیبا در آبشار سنگان، امامزاده داود علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همیشه دلتنگی ام را در دریای آغوش تو ریختم، عجیب این دریا معجزه می کند! تمام غم را می بلعد و باز آرامِ آرام است دریای لاجوردی من، خدای من .. 💻 @atree_khoda 🔹️ 📌 کانال 👇🏻👇🏻 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد جامعه به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا کند که (در این حال) خود را می‌بازد؛ خود را گم می‌کند! قبل از آنکه عنان اختیار از کف شما ربوده شود خود را بسازید و اصلاح کنید! 🎤 امام خمینی 📚 جهاد اکبر؛ ص۱۰ 💻 jomalat_olama 🔹 📌 کانال 👇🏻👇🏻 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2
حال دل هامان چه سرد و تلخ و بی رنگ است و کور حضرت باران بیا و خشکسالی را بشور.. 🖋 سبحان علی محمدی 💻 ahpa_poem 🔹️ 📌 کانال 👇🏻👇🏻 🆔 https://eitaa.com/bilbord2 🆔 https://ble.ir/bilbord2