🔰 آزادی منفی (Negative freedom) به چه معنا است؟
🔻جریان اصلی لیبرالیسم از لیبرالهای کلاسیک گرفته تا اختیارگرایان معاصر (Libertarians) همگی وفادار به این تلقی از آزادی هستند که آزادی فردی را برترین ارزش اجتماعی دانسته و آن را به فقدان اجبار و عدم مانعتراشی فیزیکی و قانونی در راه انتخابهای فردی تعریف میکند.
🔻در واقع، آزادی منفی عبارت از آن است که فرد در صورتی حقیقتاً آزاد است که بدون مداخله بیرونی (اشخاص یا دولتها) بتواند به دنبال تصمیمات و انتخابهای خود حرکت کند. سرّ «منفی» خواندن این تصور از آزادی آن است که مدافعان آن، آزادی را نه براساس مفاهیم مثبت و ایجابی بلکه براساس مفاهیم سلبی نظیر «فقدان اجبار»، «عدم مداخله بیرونی»، «عدم موانع فیزیکی و قانونی» تعریف میکنند. به همین دلیل است که آیزایا برلین آن را «آزادی از» (freedom from) یعنی رهایی از موانع و اجبار و مداخله بیرونی مینامد.
🔻این تلقی از آزادی نقش عظیمی در شکلدهی مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع لیبرال دموکرات غربی ایفاء کرده است. زیرا از نظر لیبرالها، آزادی «ارزش نهایی» (Ultimate value) و بنیادیترین ارزش اجتماعی است که به بهانة هیچ ارزش دیگری نمیتوان آن را محدود کرد. تنها در صورت تزاحم آزادی فردی با آزادی دیگران میتوان آزادی را محدود ساخت.
🔻واضح است که در پس اعتناء و اهتمام به آزادی منفی، خود شکوفایی فردی (Self - realization) نهفته است. اما تصور خام مدافعان آزادی منفی از خود شکوفایی فردی آن را در حد فقدان موانع بیرونی خلاصه میکند و وجود عناصر درونی و دیگر موانع احتمالی خود شکوفایی را که از جنس اجبار و مداخله بیرونی نیست، نادیده میگیرد.
🔻چارلز تیلور بر آن است که این تلّقی خام از آزادی صرفاً محصول تأملات فردی چند متفکر اولیه لیبرال نیست بلکه عوامل و علل مستقلی نظیر غلبة روح مادهگرایی (ماتریالیسم)، ضدّیت با متافیزیک و سلطة تجربهگرایی و علوم تجربی در بسط و گسترش این تلقی از آزادی سهیم بوده است.
🔻نکته بسیار مهم و اساسی در بحث ما (جانب هنجاری آزادی) آن است که نقشی که مدافعان آزادی منفی برای آزادی در زندگی اجتماعی بشر قائلند ، از باب «ارزش ابزاری» (Instrumental value) دانستن آزادی است نه آنکه آزادی، ارزشی فینفسه و عینی داشته باشد. توضیح آنکه یکی از بحثهای مهم درباره آزادی آن است که اساساً چرا «آزادی» یک ارزش است؟ یعنی حقیقتاً چه چیزی «آزادی» را ارزشمند میکند و آزادی چه کمال و فایدهای را متوجه حیات بشری مینماید؟
🔻بسیاری از لیبرالها در پاسخ به این پرسش به هیچ وجه بر ارزش ذاتی داشتن آزادی و یا اینکه آزادی منجر به تحقق کمالات و یا ارزشهای اخلاقی و انسانی خاصی میشود، اصرار نمیورزند بلکه تنها از این جهت بر ارزش بودن آزادی استدلال میشود که آزادی منفی فرصتی برای هر فرد فراهم میآورد که تلقی خود از زندگی خوب و خودشکوفایی فردی را آنگونه که خود تصور میکند، دنبال نماید. یعنی آزادی منفی صرفاً یک وسیله و ابزار است که دست فرد را برای آنچه میخواهد انجام دهد، باز میگذارد نه آنکه آزادی خود مستبطن ارزشی و کمالی باشد و یا مقدمة کمال و ارزشی اخلاقی و یا ذاتی قرار گیرد.
🔹گفتاری از #دکتر_احمد_واعظی
#آموزش_سیاسی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj
🔰آزادی مثبت حداقلی به چه معنا است؟
🔻برخی منتقدان آزادی منفی بر این نکته مهم تفظّن یافتند که گرچه خود شکوفایی فردی نیازمند رفع موانع است امّا موانع پیشروی آدمی در راه وصول به تمنیّات و غایات و خیرات خویش تنها در «موانع بیرونی» خلاصه نمیشود بلکه گاه «موانع درونی» نظیر جهل، ترس درونی، سوءآگاهی و گاه موانعی از غیر جنس اجبار و مداخله اشخاص و گروهها، نظیر فقر و بیکاری مانع تحقق خود شکوفایی و ارضاء خواستهها و اهداف میگردند.
🔻بنابراین یک انسان زمانی حقیقتاً آزاد است که نه تنها موانع بیرونی سد راه خوشکوفایی فردی نبوده و موجبات عدم تحقق آرمانها و غایات و اهداف فردی وی را فراهم نیاورند بلکه موانع از غیر جنس اجبار، نظیر جهل و فقر و سوءآگاهی نیز برطرف شده باشند.
🔻از اینرو آزادی را نمیتوان صرفاً با مضمونی منفی از قبیل «فقدان اجبار» تعریف کرد بلکه آزاد بودن براساس مضمونی مثبت (positive) که عبارت از فراهم بودن امکانات و شرایط وصول به هدف و غایت است، تعریف میشود که مستلزم نفی موانع درونی و بیرونی، اعم از اجبار فیزیکی و قانونی و موانع از غیر جنس اجبار است، به همین سبب آیزایا برلین آن را «آزادی برای» (Freedom to) اصطلاح میکند که حاکی از فراهم بودن شرایط برای وصول به غایت و هدفی خاص باشد.
🔻آزادی مثبت، آزادی را بر اساس امکان «خودشکوفایی» و «خود تحققبخشی» تصویر میکند و در هر جامعهای که شرایط و مقدمات برای اینکه آحاد جامعه بتوانند به خودشکوفایی فردی برسند، فراهم باشد، آن جامعه و افراد آن برخوردار از آزادی خواهند بود.
🔻در اینجا پرسش مهم و اساسی آن است که آیا تعریف معیّنی از «خودشکوفایی» و «خود تحقق بخشی» وجود دارد؟ آیا غایات و اهداف و خیرات معیّن و خاصی درون مایة خودشکوفایی آدمی را رقم میزند به گونهای که تحقق و عینیّت بخشیدن به غیر این غایات و خیرات «خودشکوفایی» و «خود تحقق بخشی» محسوب نشود؟
🔻آزادی مثبت حداقلی بر اساس این دیدگاه شکل گرفته است که برای انسان و زندگی مطلوب انسانی و خودشکوفایی فردی هیچ فردی هیچ غایت و ارزش و خیرات معین و از پیش مشخص شدهای وجود ندارد بلکه هر کس میتواند با انتخاب فردی خود، غایات و ارزشها و خیرات زندگی خویش را مشخص کند و در جهت تحقق و عینیّت بخشیدن به آنها در زندگی خود حرکت و تلاش کند بنابراین، فرد زمانی آزاد است که موانعی درونی و بیرونی برای وصول وی به خیرات و اهداف و غایاتی که خودش تشخیص داده و معیّن کرده است وجود نداشته باشد.
🔻تلقی حداقلی از آزادی مثبت هیچ توصیه و تجویز خاصی نسبت به خیرات و غایات و ارزشهای انسانی ندارد بلکه تأکید آن بر لزوم فراهم بودن فرصتها، امکانات، شرایط برای عینیّت بخشیدن و تحقق اهداف و غایات و خیرات فردی است. به تعبیر دیگر، تأکید تلقی حداقلی از آزادی مثبت بر «اسباب» است نه بر «اهداف» و از این رو امر تشخیص غایات و اهداف و خیرات را به خود افراد وا مینهد . همچنان که این تلقی بر انسانشناسی فلسفی و جامع خاصی اصرار نمیورزد تا در نتیجة آن به تعیین نظام ارزشی معین و خیرات و غایات خاصی برای انسان مجبور گردد.
🔹گفتاری از #دکتر_احمد_واعظی
#آموزش_سیاسی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj
🔰 آزادی مثبت حداکثری به چه معناست؟
🔻این تلقی از آزادی نیز مانند تلقی مثبت حداقلی تحلیل مدافعین آزادی منفی را ناقص و ناکافی دانسته و بر نقش عوامل دیگر- غیر از اجبار فیزیکی و حقوقی بیرونی- بر آزادی اصرار میورزد و بر آن است که آزادی حقیقی در شرایطی فراهم میآید که کلیه موانع بیرونی و درونی خودشکوفایی فردی برطرف شده باشد،
🔻نقطه اصلی افتراق تلقی حداکثری از آزادی مثبت از آزادی مثبت حداقلی آن است که این تصور از آزادی بر آن است که انسان دارای غایات و خیرات معیّنی است که بدون وصول به آنها شکوفایی و کمال آدمی محقق نمیشود.
🔻بنابراین تصور خاصی از اینکه خودشکوفایی واقعاً چیست، وجود دارد همچنان که انسان دارای خیرات و غایات و ارزشهای معیّنی است که وصول به آنها تحقق بخش زندگی مطلوب انسانی است.
🔻تلقی حداکثری از آزادی مثبت معمولاً از دو ناحیه مورد اعتراض لیبرالها و مدافعان آزادی منفی قرار گرفته است. از نظر آنان این تلقی از آزادی هم «تناقض نمون» (Paradoxical) و هم «خطرناک» است.
🔻وجه تناقض نمون بودن آن است که به منظور صیانت از آزادی- تمهید شرایط خودشکوفایی فردی اعمال فشار و اجبار را موجّه میکند حال آنکه آزادی با اعمال اجبار و فشار ناسازگار است.
🔻وجه خطرناک بودن این تلقی از آزادی آن است که به گروهی از افراد که تصور میکنند خیر واقعی و غایات حقیقی حیات آدمی را میشناسند این اجازه را میدهد که ارزشها و تصورات خویش از زندگی خوب را به اسم آزادی بر دیگران تحمیل کنند.
🔹گفتاری از #دکتر_احمد_واعظی
#آموزش_سیاسی
📣 متن کامل این مقاله را اینجا مطالعه کنید:
https://farsi.khamenei.ir/others-article?id=21478
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj