eitaa logo
بی نهایت
69.9هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
792 ویدیو
50 فایل
رویداد مجازی بینهایت (ویژه دهه هشتادیا) : Bn.javanan.org *** ما مسافر سَفَر بی نهایتیم... instagram.com/binahayat_ir t.me/binahayat_ir shad.ir/binahayat_show _____ ارتباط با ما: @binahayat_admin موسسه جوانان آستان قدس رضوی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال مهدی ابراهیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 باران توحید 🎙مهدی ابراهیمی ستاد هواشناسی ملکوت گفته : جبهه‌ای از ابرهای باران‌زا از دیشب وارد کشور شده ، این جبهه یه ماهی پایداره و برای روزهای پیش رو باران‌های شدید همراه با رعد و برق فراوان پیشبینی میشه   میفهمی چ خبره؟ به زبونای مختلف دارن میگن الان وقتشه که جای این‌ور و اون‌ور زدنا دنبال حضرت دوستمون یه وریِ یه وری، موحّد موحّد از خونه نفسمون بیرون بریم و بدون حضور چترها و بارونیا زیر بارشای توحیدی رجب حسابی خیس‌ شیم و وسط ماچای آبدارِحضرت دوستمون سرخِ سرخِ سرخ بشیم   🎞️ به جای‌بیخود‌ساختن باید سوخت() کانال استاد ابراهیمی 👇 https://eitaa.com/joinchat/1740308553Cc8382dc76a 🌧️ ❤️🌧 🌧❤️🌧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مازنـدران خوشگـل خودمونه ها! جنگـل تیـلاکـنار😍 همین‌قدر چشـم‌نواز و رنـگارنگ...! @binahayat_ir
‌ ‌سعید، دربان حاکم، مأمور شده بود که شبانه خانه‌ات را غارت کند؛ به خانه‌ات که رسید، نردبان گذاشت، روی بام خانه رفت توی تاریکی دنبال جای پا می‌گشت که از بام پایین بیاید؛ کسی به اسم صدایش زد صدای مهـربان تو بود؛ گفتی : سعـید! تاریک است، صبر کن برایت چراغ بیاورم! برای ما هم چراغ بیاور تاریک است راه... ✍ کیوان کیانی ‌ ♾ @binahayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌سلام☺🤗 بسته ی بی نهایت به دستم رسید🎁 دوره واقعا عالی بود جوری که باعث شد به این مطالب علاقه ی بسیاری پیدا کنم و کتاب هایی از این دست رو بخرم دست همه ی اونهایی که توی دوره بینهایت کمک کردن درد نکنه تا شروع دوره‌ی پنجم چیزی نمونده؛ ثبت‌نام کردی؟ @binahayat_ir
‌ ‌نگهبان من که باشی، سختی‌ها و بدی‌ها سمتم نمیان...‌˘⌣˘ @binahayat_ir
هزار و يک اسم داری و من از آن همه اسم، «لطیف» را دوست‌تر دارم که یاد ابر و ابریشم و عشق می‌افتم. خوب یادم هست؛ از بهشت که آمدم، تنم از نور بود و پر و بالم از نسیم... بس که لطیف بودم، توی مشت دنیا جا نمی‌شدم. اما زمین تیره بود. کدر بود، سفت بود و سخت. دامنم به سختی‌اش گرفت و دستم به تیرگی‌اش آغشته شد. و من هر روز قطره‌قطره تیره‌تر شدم و ذره‌ذره سخت‌تر. من سنگ شدم و سد و دیوار... دیگر نور از من نمی‌گذرد، دیگر آب از من عبور نمی‌کند، روح در من روان نیست و جان جریان ندارد. حالا تنها یادگاری‌ام از بهشت و از لطافتش، چند قطره اشک است که گوشه‌ی دلم پنهانش کرده‌ام، گریه نمی‌کنم تا تمام نشود... می‌ترسم بعد از آن از چشم‌هایم سنگریزه ببارد. این رسم دنیاست که شیشه‌ها بشکند و دل‌های نازک شرحه‌شرحه شود؟ وقتی تیره‌ایم، وقتی سراپا کدریم، به چشم می‌آییم و دیده می‌شویم، اما لطافت هر چیز که از حد بگذرد ناپدید می‌شود. یا لطیف! کاشکی دوباره مشتی، تنها مشتی از لطافتت را به من می‌بخشیدی... تا می‌چکیدم و می‌وزیدم و ناپدید می‌شدم؛ مثل هوا که ناپدید است، مثل خودت که ناپیدایی... یا لطیف! مشتی، تنها مشتی از لطافتت را به من ببخش... ✍ عرفان نظرآهاری ⁦♾️⁩ @binahayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌همه رفیقـام ‌ ‌یه روز می‌رن و ‌ ‌فـقـط تـویـی که آخر            ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌    ‌مـی‌مـونـی برام... @binahayat_ir
‌ ‌ ‌سـحـر ؛ وقت خوشِ تنـفس در هوای وصـل او... @binahayat_ir
بنشین شبی به خلوت خود، در حضور خویش روشـن کـن آسـمان و زمین را به نـور خـویش! تــوفــان اگــر گــرفــت، تــو کــشــتــی نــوح بــاش رو کن به وقت خشم، چو موسی، به طور خویش گـم‌گـشته‌ی تو، در تو نهـان است و غافلی! در غیبتـش، بکـوش برای ظ‍ـهـور خـوی‍ـش دلخوش به صید ماهی دریا نشو! که تور، گاهـی شـود اسـیر گـره‌های کـور خـویش تـا بگـذری ز دره‌ی صـعـب‌الـعـبـور عـمـر، از خـود پـلـی بسـاز بـرای عبـور خـویش اقـلیم توسـت مـُلـک سـلـیمان! چـرا شـدی قانع به سعی و همّتِ کمتر ز مورِ خویش؟ از گـورِ خـفـتـگـان، به تـغـافـل گـذر نـکـن! داری عبـور می‌کنی از سـنگ گـور خـویش ✍ افـشـیـن عـلا ♾ @binahayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌۲دقیقه نبین چه ریزه، باز کن ببین جواب کلی سواله😄😍 -چقد مهربونی که گوشه‌گوشه‌ی هر روزم، لای شلوغیا و حواس‌پرتیا، ایستگاه‌ گذاشتی که خلوت کنم باهات و شارژ شم🥲 @binahayat_ir
‌تو رو دارم؛ تو که بی‌مانندی... @binahayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عـشـق تـو، مـعـجـزه مـی‌کـنـد! بازنشـر کار دلنشـین دهـه‌هشـتادی‌های هـنرمند جـزیره‌ی بی‌نهایت تقدیم‌تون...؛ که شب تولّد حضرت‌پدر دل‌هامون رنگ عشق بگیره ⁦♡ عـیدتـونو به بوسـیدن دسـت زحـمت‌کش بـابـاها مـبارک‌تر کنید ⁦◠‿◕ ♾ @binahayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام‌علیکم(: پس‌از مدت‌ها انتظار بلاخره‌ بستم‌ به‌ دستم‌ رسید! بی‌نهایت‌ برام‌ یه‌دوره‌ متفاوت‌ بود...دوره‌ای‌ که خیلی‌چیزا رو برام‌ روشن‌ کرد و من‌رو علاقه‌مند کرد تا بیشتر درباره‌ خودم‌ و دنیای اطرافم‌ دقت‌ کنم و علاقه‌مند بشم‌ به‌ خوندن‌ کتاب‌های‌ بی‌نهایت... بی‌صبرانه‌ منتظر دوره‌های‌ تکمیلی‌ هستم التماس‌ دعا توی‌ این‌ شب‌ عزیز یاعلی(: شبیه این پیام، می‌تونه حرف دل تو باشه در آینده‌ی نزدیک😉 دوره‌ی جدید همین‌روزاست که شروع شه! ⁦♾️⁩ @binahayat_ir
از دور، اما از راه قلب‌هایی که دور بودنِ جغرافیایی براشون بی‌معناست، این تبریک امروز زمزمه‌ی ما بود⁦ ⁦✧♡‿♡*。⁩ ⁦♾️⁩ @binahayat_ir
با معـرفی یه میکـروسیسـتم ضـدسـرگـیجه‌‌ی فـوق‌پیـشرفـته چطورید😉 ⁦♾️⁩ @binahayat_ir
خدایا، حال ما را نگیری وقتی یادمان می‌رود یا راه را غلط می‌رویم؛ تحمّل و طاقت ما کم است... از ما در گـذر و بـبخش و بـغـلـمان کن! 📚 مناجات ✍ عباس‌حسین‌نژاد ‌♾️ ⁩@binahayat_ir
‌ ‌ ‌ ‌🎨📋🤝 تصمـیم‌های جدید، خیلی‌وقتا دسته‌جمعی‌ش دلچسب‌تر و نتیجه‌بخش‌تره😉 زدن به هر روزِ هـفـته‌مون، این‌بار قراره با فرار از یه تلـ🪤ـه‌ی بزرگ رقم بخوره... بسم‌اللّٰه بگید! قراره بــا هــم قـ👣ـدم‌های ظاهراً کوچـ🤌ـیک برداریم، به سمت یه مقـصد خیلی بزرگ💪 ♾️ @binahayat_ir
‌ ‌"با عـشـق ممـکن است تـمام محـال‌ها" ، غـمت نـباشه ✨☺️ @binahayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌دوسـت‌ها مـیان و مـی‌رن؛ اون همـیشگی که -دور و برم شـلوغ باشه یا خلوت- هـمیشه دوسـت و دوستـدار و یـارمه، شـمایی مـ‌هـربون! ‌ ♾ @binahayat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌پایین رو نگاه کرد؛ رخت تازه‌ی زمین به تنش می‌درخشید. به اون‌همه سپیدی لبخند زد و به فکر تازه‌ی توی ذهنش! گنجه‌ی لباسشو باز کرد و نگاهش سر خورد روی رنگ‌ها «آبیِ سحری... سیاه شبانگاهی... آبی نیمروزی... اون لباس تازه‌ی هنوز بی‌نامم کجاست پس؟ سبز شفقی... نارنجی غروبی... آها، ایناهاش!» گوش تیز کرد؛ زمینی‌ها با ذوق به هم عکس‌هاشو نشون می‌دادن «ببین‌ آسمون صورتی شده!» پس این‌جوری صداش می‌کردن... نه! این اسم هم خوشگل نبود. باید برای این‌یکی هم خودش یه اسم تازه می‌ذاشت. شاید باید برای اسم این‌یکی از ابرها نظر می‌خواست، یا از نسیم، شاید هم از فرشته‌ها! @binahayat_ir