من بلد نیستم بهاندازهی شما عاشق باشم؛
حتی میان اینهمه کار و کتاب و درس و ارتباط
و خیابان و صدا و رنگ و بو و خیال و واقعیت،
گاهی حقیقیترین چیزهای جهان را هم یادم
میرود... اما در این حدش را دیگر بلدم که
حرفهای شما را همینطور سرسری خواندن
و رد شدن، بیبروبرگرد، باخت است...
شما مادرید؛ هوای بچههای بلد را دارید، هوای
بچههای نابلد را بیشتر... پس یک خواهش؛
خواندن و فـکر کردن و یادآوری کردن با من،
فکر کردن به دغدغههای کوچک و بزرگ با من،
زیاد زمزمهکردنِ کلـماتِ دعاهای شما با من،
آمین گفتن برای این دعاها با شما...
تغییر دادنِ این دغدغهها با شما...
قبول؟
#یادگاری_یاس
♾ @binahayat_ir
راهگشا!.pdf
471.3K
خیلیوقتا "مهم"ها، برعکس تصورمون،
اصلا چیزای پیچیده و عجیبی نیستن؛
مثل همین کار کلیدیِ ساده!
میمونه دوتا شرطش؛
- حواسمون باشه چی داریم میگیم!
نشه که فقط لبامون حرکت کنه و ذهنمون تو فکر و خیال خودش سِیر کنه!
- درست بعد از نماز، قبل از تغییر وضع دادن، تو همون حالتِ نماز، شروع کنیم به انجامش؛ سعی کنیم وسطش با حرفی یا کاری، قطعش نکنیم...
اینجوری درستوحسابیتره (:
#یادگاری_یاس ِ کمی متفاوت...
♾ @binahayat_ir
هـر جوری که حساب میکنم،
از هر زاویهای که نگاه میکنم،
هر دغدغهای را که وسط میگذارم،
باز به این میرسم که همین است،
هـمـهاش هـمـین است!
(اصلا مـادرها همـیشه درست میگویـند!
فقط بعضی از ما بچهها، تا خودمان نرسیم
به آن نقطهای که باید، نمیفهمیم.
بچهایم دیگر... باید ببخشیدمان...)
یعنی که هر غم و دلهرهای، هر آشفتگی و
آزردگی و ترسی، هـر حال بدی را که تصور
میکنم، تمامِ تمامش از همین است که
همهچیز را به او نسـپردهام... خیال کردهام
به عهدهی خودم است... فکر کردهام کارهای
هستم! وگرنه که آدم وقتی به مهـربانترین
و تـواناترین تکیه کند که باید خیالش راحتِ
راحت شود دیگر...
همهاش همین است؛ و کلـمات شما،
مثل همـیشه، نسـیمِ نرم و نـوازشـگرِ
آرامـشاند برای آسـمانِ گاه ابری و گاه
طـوفانیِ دل من؛ که ابـرها کـنار بروند،
که آفـتابِ اطمـینان به سرتاسرش بتابد...
#یادگاری_یاس
♾ @binahayat_ir
به دستِ خستهی تو، دستِ بستهام نرسید؛
نشد که مثل همیشه، کنار هم باشیم...
شکستهاست دلم...مثل پهلویت؛ آری
شکستهایم که آیینهدارِ هم باشیم...
♾ @binahayat_ir
«گاهی وقت ها به پشت سرم که می نگرم درمی یابم اگر خدا را از زندگی ام فاکتور بگیرم ،زندگی تبدیل به پرانتز هایی پوچ و بی ارزش می شود. درحقیقت می شود گذران عمر؛ فقط باید بگذرد تا به پایان برسد. اما اگر خدا را در جای جای زندگی ام ضرب کنم و خودم را وجودم را بی وجود او نیست بدانم همچون عددی کوچکی می شوم که مدام به توان می رسد ،رشد می کند و بالا می رود. در واقع تابعی می شوم اکیدا صعودی که مرز و محدوده ای برای رسیدن به باری تعالی ندارد. تابعی که بُردش را بینهایت برگزید تا بالا رود و به بینهایت عالم هستی برسد.»
تقدیم به شما بینهایتی های عزیز .
ممنونم از تمام زحماتی که میکشید ❤️
شما دید مارو به خدا و جهان عوض کردید
باعث شدید خیلی چیز ها رو بهتر و درست تر درک کنیم. من حال خوب الانم رو مدیون شما هستم چون بینهایت به من کمکم کرد انتخاب رشته درستی داشته باشم و چیزی رو انتخاب کنم که فقط برای دنیا و چشم مردم نباشه😉
#از_تو
♾ @binahayat_ir
4_6028425494054048685.mp3
11.03M
✨اگه در خلق یه اثر هنری فقط برات رضایت یه نفر ☝️ مهم بود ، "هایلایت رضایت مشتری" های دنیات هم فول میشه!
⚠️دنبال کاشتن بذر تاثیر توی جآن آدمها باش
نه در احساسات گذراشون...
سومین قسمت #هنر_توحیدی
♾ @binahayat_ir
بی نهایت
شبیه وقتایی که با بچه ها دورهمی میریم بیرون و این داستانا ، و بعدش برمیگردیم و یهو میگیم وای! هیچی
سلام از پسِ ۵-۶ روز غیبت و دلتنگی!
خطوطِ ابتدایی این پست رو بعنوان دلیلِ غیبتِ چندروزه مون پذیرا باشید تا امشب براتون با دست پُر بیایم...😉
خب...
رسیدیم به یکی از غولهای مرحله آخر و خطری تو راه سلوک☠
گفتیم مسیر وصال، دست انداز زیاد داره و طی کردنش کار هرکسی نیست،
یکی از همین دست اندازا، اینه که فکر کنی کسی نیست ازش واسه رد شدن از دست انداز کمک بگیری😵💫
چیشد؟ خیلی دست اندازا رو ریختیم تو جاده ها؟😐😁
خودتون بخونید تا بفهمید...🤪
#لغتنامه_سلوکی
♾ @binahayat_ir