رفیق ابن رفیق...
ابوهاشم جعفری میگوید:
میخواستم بـه مدینه بروم. دوستانم سه نامه به من دادند تا به امام جواد بدهم.
خدمت امام جواد علیهالسلام که رسیدم، میخواستم نامهها را تحویل بدهم.
یادم رفته بود که نام نویسـندۀ نامه را روی آنها بنویسم. آنها نیز نام خودشان را ننوشته بودند.
سرگردان و نگران مانده بودم.
امام نگاهی به من کرد و فرمود:
آنها را به من بده.
یکی از نامهها را دادم.
فرمود: این نامۀ ریان بن شبیب است.
دومــی را دادم.
فرمود: ایـن نامـۀ محمـد بـن حمـزه اسـت.
سومی را دادم.
فرمـود: ایـن نامـۀ فلانی اسـت.
مـن مـات و مبهـوت مانـده بـودم. امـام نگاهـی بـه مـن کـرد و لبخنـدی زد...
♾️ @binahayat_ir
یا همش نگران تُپُق زدن وسط ارائههای مدرسه و دانشگاهن؟
و خدانکنه سوتی بدن...
تا مدتها خودشونو بابتش سرزنش میکنن؟
بی نهایت
یا همش نگران تُپُق زدن وسط ارائههای مدرسه و دانشگاهن؟ و خدانکنه سوتی بدن... تا مدتها خودشونو با
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اختصاصی
🎥 دیوِ هفت سرِ دلشوره!
اگه تو هم مدام نگرانِ نظر آدما در مورد خودتی، از دعوتکردن و دعوتشدن اصلاً خوشت نمیاد، وقتی میخوای نظرتو بگی دلشوره میگیری و موقع حضور تو جمع، تپش قلب دست از سرت برنمیداره و از چار ستون بدنت عرق سرازیر میشه، وقتشه بیای بشینی پای #خودمتراپی که خیلی باحوصله، سرهای این دیوِ هفتسرِ «اضطراب اجتماعی» رو قطع کنیم با هم؛ البته دیوِ پلاستیکی!
♾ @binahayat_ir
ولی دقت کردی بیشتر وقتا، آخرش میشه
همون که مامان میگه؟ 😬😅
#مرور_دوره
♾ @binahayat_ir