eitaa logo
استاد دکتر غلامرضا مدبر عزیزی
202 دنبال‌کننده
27 عکس
20 ویدیو
9 فایل
در محضر #عارف_بالله #استاد_اخلاق #مفسّر_قرآن_کریم مرحوم استاد دکتر «غلامرضا مدبر عزیزی» رحمة الله علیه @saleh1320 ___________ لینک #تلگرام https://t.me/BinesheModabber صفحه اینستاگرام: modabberazizi_ir ___________
مشاهده در ایتا
دانلود
seir & solok (gonaah zaban; lie)3.mp3
1.59M
____ ﷽ 🔉🔉 سوم || ؟ || || || || || 🔸|| || 🔸|| || « استاد دکتر غلامرضا » ۹۵ ____________________ _ لینک کانال در ایتا و تلگرام👇 @BinesheModabber
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
eir & solok ( gonaah zaban; lie) 4.mp3
904.7K
____ ﷽ 🔉🔉 #بخش چهارم || #از_کجا_شروع_کنیم ؟ || || #راه_خودسازی || || #گناهان_زبان || 🔸|| #دروغ || 🔹|| #دور_شدن_فرشتگان_خدمتکار || « استاد دکتر غلامرضا #مدبرعزیزی » #استاد_اخلاق #حوزه_علمیه #سال_۹۵ _____________________ #بینش_مدبر _ لینک کانال در ایتا و تلگرام👇 @BinesheModabber
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم || || || || 🔸در مورد کارهای‌شان در خانه، ایشان اجازه نمی‌داد کسی کارشان را انجام دهد، کارهای‌شان را خودشان انجام می‌دادند. 🔸 حتی در خانه‌ی ما اگر تشنه می‌شدند، ایشان به بچه‌ای نمی‌گفتند برو برای من آب بیاور، به هیچ عنوان؛ 🔸 با ما که خیلی می‌کردند می‌گفتند «شما تشنه نیستید؟» 🔸اینکه می‌گفتند شما تشنه نیستید، دیگر من متوجه می‌شدم که برای ایشان آب بیاورم. 🔸ولی به هیچ‌ عنوان حاضر نبودند در کارها به کسی فرمان بدهند. ____________ خاطره یکی از نزدیکان حضرت استاد ارسال خاطرات: @saleh1320 @bineshemodabber
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معرفی مختصر حضرت استاد مدبر عزیزی.pdf
146.6K
____ ﷽ مختصری از « حضرت استاد غلامرضا مدبر عزیزی » _________________ _ لینک کانال در ایتا و تلگرام👇 @BinesheModabber
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جهت نشر آثار حضرت استاد مدبر عزیزی به آدرس: ‏‎modabberazizi_ir‎‏ ‏
بسم الله الرحمن الرحیم || || || و || 🔸آخرین خاطره‌ای که من از ایشان دارم این است که شب قبل عمل، محضرشان بودیم، 🔸خاطرم نیست که سر چه بحثی صحبت به اینجا رسید که گفتند آن داستان پروفسور بولون را که بارها برای تو گفته‌ام..، 🔸گفتم که اگر هم فرمودید در خاطرم نیست دوباره بگویید. 🔸این ماجرا را تعریف کردند که مرحوم حضرت آیت الله میلانی که مرجع بزرگ در مشهد بودند نیازمند عمل جراحی شده بودند و این آقای پروفسور بولون که جراح بلژیکی هست، ایشان جراح و استاد پروازی بیمارستان امام رضا بوده است. 🔸پروفسور بولون عمل را انجام می‌دهد و منتها قید می‌کند که در آن ریکاوری که بعد عمل هست حتما بگویید که من بیایم بالای سر ایشان (آیت الله میلانی). 🔸آنجا حالتی است که بیمار که از بیهوشی خارج می‌شود، معمولا حرف‌های نامفهوم و بعضی وقت‌ها هذیان‌ها و یا یک چیزهایی بر زبان می‌آورد که به قول بعضی‌ها ما فی الضمیرش را آنجا روشن می‌کند. 🔸در مورد حضرت آیت الله میلانی ایشان که بالای سرش می‌رود می‌بیند که فرازهای بلند‌ عرفانی دعای ابوحمزه ثمالی حضرت امام سجاد را زمزمه می‌کند، و می‌پرسد ایشان چه می‌گوید؟ ترجمه می‌کنند و خیلی تحت تاثیر قرار می‌گیرد. 🔸بعد که ایشان در بخش بوده و به هوش می‌آید خدمت ایشان می‌رسد و می‌گوید که بر من اسلام عرضه کن. 🔸 می‌گویند چگونه، داستان چیست؟ 🔸 عرض می‌کند که «من چند سال پیش پاپ را عمل کردم و در این موقع من دیدم که ایشان یک دو بیتی‌های مبتذلی بر زبان دارد و شما اولین شخصی هستید که من دیدم آنچه که می‌گویید واقعا در ذات شما اثر گذاشته و این هر چه هست حقیقت است» و مسلمان شد و می‌گوید تمامی حجت من در مسلمانی همین آیت الله میلانی است، و اسمش را گذاشت عبدالله که قبرش هم در خواجه ربیع مشهد است. 🔸این مطلب را ایشان شب قبل عمل به من فرمودند، این گذشت تا اینکه در ذهن من‌ این مطلب بود و ایشان را بردیم اتاق عمل و من همراهشان رفتم تا آنجاییکه می‌شد. 🔸در این سی سالی که من فرزند ایشان هستم هرگز ایشان را اینقدر آرام و بشّاش و خوشحال و نورانی ندیده بودم. 🔸وقتی که‌ ایشان را بیرون آوردند من حواسم به این موضوع بود، رفتم بالای سرشان و احساس کردم که الآن حتما هوشیاری نیست و اصلا متوجه نمی‌شوند ولی دیدم آرام لب‌ها تکان می‌خورد، نزدیک‌تر که شدم ایشان چشم‌های‌شان را باز کردند و‌ خیلی خوشحال، آن ذکر این بود که می‌گفتند الحمدلله الحمدلله الحمدلله، همینطور مثل همان الحمدلله‌هایی که ذکر ایشان بود، و آرام از گوشه چشمان‌شان اشک‌ می‌آمد. 🔸بعد هم که آوردیم ایشان را در اتاق، ایشان خیلی خیلی بشّاش بود، خیلی خوشحال. 🔸 عرض کردم چطور بود بابا؟ فرمودند: عالی، خیلی خوب باباجان، الحمدلله الحمدلله. 🔸گفتم بیهوشی چطور بود؟ 🔸گفتند «خیلی جالب بود خیلی جالب بود» که‌ آنجا مطالبی را هم دیده بودند که قرار بود بعد بگویند که خب فرصت نشد. این آخرین خاطره‌ی من از ایشان، بشاش‌ترین چهره‌ی ایشان و این ذکر الحمدلله. ____________________ فرزند حضرت استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد دکتر غلامرضا مدبر عزیزی
بسم الله الرحمن الرحیم || || 🔸کتاب تالیف استاد دکتر غلامرضا مدبر عزیزی در بهار ۱۳۸۶ توسط انتشارات سخن‌گستر به چاپ رسیده است. 🔸این کتاب در سال ۱۳۸۷ از طرف نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه‌ها به کتابخانه‌های دانشگاه‌های سراسر کشور ارسال شده است. 🔸جناب آقای گلشنی (از دوستان صمیمی و قدیمی حضرت استاد) درباره‌ی استاد مدبر عزیزی و چاپ این کتاب می‌فرمایند: ایشان تنها کسی هست که در بین تمام نویسندگان اسلامی _ نویسندگان مسلمان و اسلام شناس _ عرفان را برای ملاصدرا مشخص کرده؛ همه ملاصدرا را بعنوان فیلسوف می‌شناسند، ولی ایشان می‌گوید عرفان ملاصدرا چیز دیگری است. || توضیح کتاب || 🔸در کتاب حاضر مؤلف تلاش نموده شخصیت " صدرالمتألهین" را از منظر عرفان معرفی نماید. کتاب شامل پنج بخش است که در بخش اول به زندگی، اندیشه و آثار صدرالمتألهین پرداخته شده‌است؛ در بخش دوم و سوم عرفان صدرالمتألهین مورد بررسی قرار گرفته‌است و در بخش چهارم و پنجم برداشت‌های عرفانی صدرالمتألهین از آیات قرآن و قرابت و همدلی فلسفه و عرفان بیان شده‌است. 🔸 در بخشی از مقدمه‌ی کتاب عرفان صدرالمتالهین، حضرت استاد مدبر عزیزی می‌فرمایند: « در فرهنگ ما صدرالمتالهین بیشتر در صبغه و جلوه‌ی فلسفی خود معرفی شده است و به حق هم جنبه غالب در شخصیت و اندیشه او فیلسوف بودن است اما در جای جای اندیشه و آثار و رفتار او، رگه‌های طلایی عرفانی منوّر به نور علم و استدلال و منطبق با شریعت مقدس اسلام موج می‌زند. این بنده‌ی ناچیز خداوند در این نوشته کوشیده است این نابغه بزرگ را که به حق از افتخارات فرهنگ و تمدن اسلامی است، از این منظر معرفی نماید و در معرض تماشای مشتاقان قرار دهد.» ___________ بینش استاد مدبر @BinesheModabber لینک کانال در ایتا و تلگرام اینستاگرام: modabberazizi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸 به نظر نگارنده،‌ عرفان مثبت که نشأت گرفته از تعالیم ناب انبیاء است حاق و حقیقت دین و دینداری و هدف از خلقت انسان و تنها وظیفه‌ی او در دنیاست. « حضرت استاد دکتر غلامرضا مدبر عزیزی » 📙 عرفان صدرالمتألهین، (در مقدمه کتاب) ___________________ بینش استاد مدبر @BinesheModabber
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم || || || || 🔸دو سه سال قبل از فوت‌شان یک روز بنده یک کتابی را به ایشان داده بودم و به ایشان گفتم مطالبش را تایید می‌فرمایید؟ این یک مدتی دست ایشان بود تا اینکه یک شب در مسجد میرزا بعد از نماز که تمام شد ایشان این کتاب را آورده بودند و از داخل ماشین‌شان که در کوچه کنار مسجد پارک بود آن را به من دادند؛ 🔸کتاب را که گرفتم به ایشان گفتم آقای دکتر شما واقعا چیزی هم دیدید بعینه، نه مثل خواب و ...، 🔸بعد ایشان گفتند مطلبی هست که به شما می‌گویم ولی پیش خودتان بماند؛ 🔸 گفتند عنایاتی بوده است. 🔸 گفتم اینکه نشد!، عنایاتی بوده، خب باید باشد، شما بگویید چه عنایاتی؟ 🔸 بعد ایشان دیگر اصرار کردند و قبول نمی‌کردند. 🔸گفتم آقای دکتر به حق چهل، پنجاه سال دوستی و رفاقتی که داریم و شما را به اسم جلاله قسم می‌دهم، اگر چیزی بوده که دستگیری از شما کرده به من بگویید. 🔸 بعد گفتند یکی را برایت می‌گویم. 🔸معلوم می‌شود وقتی می‌گویند یکی را می‌گویم یعنی فقط یکی نبوده بلکه بیشتر بوده. 🔸 ایشان گفتند این سالی که من مشرف شدم حج تمتع _ نمی‌دانم دکتر مدبر گفتند در عرفات یا جای دیگر _ که من بیرون بودم یک دفعه متوجه شدم که گم شده‌ام، اضطراب عجیبی به من دست داد، ناراحت بودم و می‌گفتم حالا چطور چادر را پیدا کنم، همینطور نگاه می‌کردم که دیدم دو تا عرب که چهره‌های خیلی نورانی و قد رشیدی داشتند، لباس سفیدی هم داشتند، به من نزدیک شدند، بعد که‌ نزدیک من ایستادند، به من نگاه می‌کردند و من به آنها گفتم که گم شدم، بعد یکی از آن دو دستش را روی شانه من گذاشت و گفت «شما گم نمی‌شوید»، بعد می‌خواستم تشکر کنم که دیدم خبری نیست، و در یک لحظه دیدم دم در چادرم هستم، آن وقت فهمیدم چه خبر بوده است. 🔸 گفتم آقای دکتر شما از این جمله که گفتند «شما گم نمی‌شوید» چه استنباطی دارید؟ 🔸گفتند من فکر می‌کنم این راهی که انتخاب کردم، این مسیری که ۳۰، ۴۰ سال دنبالش هستم منظور بوده است. __________ خاطره‌ی یکی از دوستان حضرت استاد @BinesheModabber لینک در ایتا و تلگرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم || || || || 🔸یکی از نکاتی که خیلی ایشان را ممتاز می‌کرد این بود که من خاطرم هست یک وقتی خدمت ایشان رسیدیم و گفتم که یک جلسه‌ی خصوصی در رابطه با معارف اسلامی، در رابطه با اخلاق، در رابطه با عرفان، برای ما بگذارید. 🔸 ایشان فرمودند که خب جلسه باید کفی داشته باشد، حداقل یک پنج، شش، نفری باشند تا در حقیقت کلام را بشود منعقد کرد و بشود به آن یک جلسه گفت. 🔸 من هم رفتم تعدادی از دوستانی که واقعا می‌دانستم در این مسایل علاقمند هستند، با آنها صحبت کردم، و خدمت ایشان رفتیم. 🔸 در آنجا ایشان یک نکته‌ای را فرمودند که البته این را در هیچ جای دیگر نفرمودند، به جهت آن کتوم بودن و متواضع بودن شدیدی که داشتند، یک نکته‌ای فرمودند که آن خیلی عظمت ایشان را می‌رساند، چون من معتقدم و همه دوستان و همه کسانی که ایشان را می‌شناسنند، می‌دانند که ایشان به هیچ عنوان غلو نمی‌کردند، حرف نابجایی نمی‌گفتند، در آنجا گفتند که آقایان من حاضرم این جلسه را برای شما بگذارم فقط به شرط اینکه از این تعداد کمتر نشوید، حالا اگر عده‌ی زیادی هم شدند اشکالی ندارد، 🔶 و این نکته را بر زبان آوردند که «من تسلط کامل دارم بر همه‌ی معارف اسلامی، و دیگر چیزی، ابهامی، در معارف اسلامی برای من وجود ندارد، و هر سوالی که کسی بپرسد من جوابی منطقی و عقلانی و کامل برایش دارم.» 🔸این نکته‌ی ایشان بحق هم بود، واقعا ما هر وقت می‌رفتیم و سوالی از خدمتشان می‌کردیم، یک مطلبی را می‌گفتیم، بلافاصله یک جواب‌هایی بسیار عمیق عقلانی و منطقی و عرفانی بیان می‌فرمودند که انسان از هر نظر اشباع می‌شد. ________________ خاطره‌ی یکی از دوستان حضرت استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا