دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان @bisimchi10

تلاوت تحدیر (تند خوانی) صوتی جزء 8 قرآن کریم @bisimchi10

🍃خدایا! آنچه تو ناخوش میداشتی و با خاطر رحمانی تو نمی‌ساخت، انجام دادم و با این حال، باز هم به سراغت آمده‌ام و از تو می‌خواهم که آنچه را خوش دارم، عطایم کنی. 🍃حقیری بی‌مقدار، دست گدایی پیش بزرگی دراز کرده و امید دارد که آن بزرگ، سخنش را به روی چشم بگذارد، در حالی که خودش، سخن آن بزرگ را زیر پا گذاشته. 🍃عجب جسارتی است این خواسته، می‌دانم؛ امّا جود و کرم توست که چنین جرأتی به من بخشیده. 📚قصّۀ من و خدا "قصّۀ واژه‌هایی که بوی ابوحمزه گرفتند" #قصّۀ_من_و_خدا #ماه_مبارک_رمضان #خدایا_ما_دوباره_آمدیم https://eitaa.com/bisimchi10

مناجات با خدا: عطا کردی خطا کردم خطا کردم عطا کردی 🎙حاج مهدی رسولی #مناجات_با_خدا https://eitaa.com/bisimchi10

💠 شرح دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان 🔸 مرحوم استاد مجتهدی تهرانی https://eitaa.com/bisimchi10

💠 دعایی برای حاجت های بسیار بزرگ #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی https://eitaa.com/bisimchi10

🌹هشتمیڹ روز هواے دل ماڹ بارانے اسٺ مشهدو ڪرب وبلا هردوحرم مهمانےاست 🌹هم سرسفره سلطاڹ دوعالم هستیم هم پریشاڹ شب هشٺ محرم هستیم 🌹هم "علےاڪبریم" هم رضوے، حیرانم ڪفتر بام حسین و حرم سلطانمـ https://eitaa.com/bisimchi10

#سلام_مولایم خوشا بہ حاڸ قلب‌هایي ڪہ هـر روز صبح بہ یاد شما، باز مي‌شوند... طراوت هستي... زمزمہ ی نام شماست #تنہا_دليڸ_طراوت_زمیڹ #تا_همیشه_سلام #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج https://eitaa.com/bisimchi10

📖 السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام... سلام بر تو ای مولایی که صفای آمدنت، زمستان دلها را بهار خواهد کرد و طراوت مهربانیت روزگار را نو... پ.ن: نسخه پاکستانی سرود سلام فرمانده(زبان اردو) #سلام_فرمانده https://eitaa.com/bisimchi10

🌷 خرما گرفته بود دستش به تک تک بچه‌ها تعارف میکرد. گفتم: مرسی گفت: چی گفتی؟ گفتم: مرسی ایستاد و گفت: دیگه نگو مرسی؛ بگو خدا پدر مادرت رو بیامرزه. 📚 حاج احمد متوسلیان @bisimchi10

📂 نمودار محورهای اصلی پیام نوروزی رهبر انقلاب + P D F 🔻مروری بر بیانات نوروزی رهبر معظم انقلاب به مناسبت آغاز سال 1402 را در قالب نمودار مشاهده می نمایید. https://eitaa.com/bisimchi10

‍ پاوه که بودیم #حاج_احمد صبح‌ها بعد از نماز ما رو به ارتفاعات شهر می‌برد و توی اون برف و یخبندان، باید از کوه بالا می‌رفتیم وقتی برمی‌گشتیم حاج احمد همیشه روی پلی که کنار کوه بود با یک جعبه خرما می‌ایستاد و به بچه‌ها خسته نباشید می‌گفت و از اونها پذیرایی می‌کرد... یکبار که در حال برداشتن خرما بودم، گفتم: مرسی برادر گفت: چی گفتی؟ فهمیدم چه اشتباهی کردم گفتم: هیچی گفتم: دست شما درد نکنه گفت：گفتم چی گفتی؟ گفتم： برادر گفتم خیلی ممنون دوباره گفت: نه اون اول چی گفتی؟ من که دیگه راه برگشتی نمی‌دیدم، گفتم خرما رو که تعارف کردین، گفتم مرسی... گفت：بخیز! سینه خیز رفتن در آن شرایط با آن سرما و گل و برف ساعت ۸ صبح، واقعاً کار دشواری بود اما چاره‌ای نبود باید اطاعت امر می‌کردم بیست متری که رفتم، دیگه نتونستم ادامه بدم انرژی‌ام تحلیل رفته بود روی زمین ولو شدم و گفتم دیگه نمی‌تونم حاج احمد گفت： باید بری گفتم：نمی‌تونم #والله نمی‌تونم بعد با ضربه‌ای به پشتم زد که نفهمیدم از کجا خوردم ظهر که همدیگر رو دوباره دیدیم، گفتم：حاج احمد اون چه کاری بود که شما با من کردی؟ مگه من چی گفتم؟ به خاطر یک کلمه برای چی منو زدین؟ گفت： ما یک رژیم #طاغوتی رو با فرهنگش بیرون کردیم ما خودمون #فرهنگ داریم، زبان داریم شما نباید نشخوار کننده کلمات فرانسوی و اجانب باشید به جای این حرف‌ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه.... #نقل از سردار مجتبی عسگری #سردار_سرلشکر_پاسدار_جاوالاثر_حاج_احمد_متوسلیان ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد... https://eitaa.com/bisimchi10