مادران و خواهران هم کارهایی میکردند کارستان.
از بافتن ژاکت و لباس گرفتن تا بسته بندی خشکبار.
حاج خانم ميرحبيبي معروف به "ننه قربون" یکی از همین مادران بود که خواهران را بسیج کرده بود و رخت شورخانه راه انداخته بود.
لباسهای رزمندگان و شهدا را می شستند و ميدوختند و اتو میکردند.
پوتینها را هم همینطور.
به گوش رئیس جمهور وقت (آیت الله خامنه ای) رسید. سری زد به آنجا..
در این مستند خواهید دید که این بانوان بعد از گذشت سی و اندی سال همدیگر را پیدا می کنند و سری به رخت شورخانه میزنند اما....
#مستند_ننه_قربون
@bicimchi1
مسؤلین با دقت بخوانند!
#شهید_دکتر_چمران:
توی کوچه پیرمردی دیدم که روی
زمین سرد خوابیده بود...
سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛
اون شب رخت و خواب آزارم
می داد! و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد...
رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد
و مریض شدم ...
اما روحم شفا پیدا کرد
چه مریضی لذت بخشی ...
@bicimchi1
#هو_الشهید
در یکی از مغازه ها مشغول کار بود یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت وقتی کار تحویل تمام شد جلو رفتم و سلام کردم بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته ، این کار باربرهاست نه کار شما نگاهی به من کرد و گفت: "کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه مطمئن میشم که هیچی نیستم جلوی غرورم رو میگیره."
گفتم: اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست شما ورزشکاری و خیلی ها می شناسنت...
ابراهیم خندید و گفت: "ای بابا همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم"
پ.ن: شهید ابراهیم هادی حاج و حسین الله کرم نیز در عکس دیده میشود...
فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسول الله
@bicimchi1
آن #عشق که در پرده بماند
به چه ارزد
عشق است و همین
لذت اظهار و دگر هیچ ...
ما گرد شمع ولایت می گردیم...
#صبح_بخیر
@bicimchi1
میلیونها زن سالها چادر پوشیدن و هیچوقت عارضهای برای گردن و دست گزارش نشده؛ اینکه #پروانه_سلحشوری همچین حرف شاذی رو مطرح میکنه یعنی حاشیهسازی جدید برای پرتکردن حواس افکار عمومی و مشغول کردن جریان انقلابی کلید خورده.
ماموریتِ اصلیِ وکیلالدولههای لیست تَکرار.
@bicimchi1
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
به در و دشت و دمن؟
یا به باغ و گل و گلزار و چمن؟
یا به یک خلوت و تنهایی امن...
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
پیر فرزانه من بانگ برآورد که این حرف نکوست
دل که تنگ است برو خانه دوست
شانه اش جایگه گریه تو
سخنش راه گشا
بوسه اش مرهم زخم دل توست
عشق او چاره دلتنگی توست
دل که تنگ است برو خانه دوست
خانه اش خانه توست
باز گفتم خانه دوست کجاست؟
گفت پیدایش کن
برو آنجا که پر از مهر و صفاست...
@bicimchi1
#اطلاعات_و_عملیات
جزء اطلاعات و عملیات بودن
یعنے بی نام و نشان شدن
یعنے دل ڪندن
یعنے قید همه چیز را زدن
سر دادن و جان دادن
امّا تسلیم نشدن ...
مردان خدا اینچنین بودند
از همه چیزشان گذشتند
ولی پای اعتقادشان
راسخ ایستادند
و عاشقانه سوختند
و گفتند هرگز
#ذلت_نمی_پذیریم...
اما تسلیم شدن؛
که این روزها به نام مصلحت
و اعتدال و ... اتفاق افتاده و
#عزت_ملت لطمه دیده،
یعنے تخلیهٔ اطلاعاتے شدن
یعنے لو دادن عملیات
یعنے سر شکستگی ....
مسؤلین مراقب باشند در
کدام راه قدم گذاشته اند!
بہ یاد #شهید بے مزار
مهمان حضرت زهرا سلام اللّه علیها
فرمانده گمنام اطلاعات و عملیات
لشگر ۲۷ حضرت محمد رسول اللّه (ص)
#جاویدالاثر
#شهید_سیدمجتبی_حسینی
#شهادت_شلمچه_کربلای۵
#التماس_شفاعت
#اطلاعات_و_عملیات
#تلنگر
@bicimchi1
بیسیمچی
سردار عبدالعزیز کریمی شهریور ماه ۱۳۵۶ در اسلام آبادغرب،روستای ترازگ عبدالله متولد شد. پدرش کشاورز ومادرش خانه دار بود. عبدالعزیز پس از اخذ مدرک دیپلم وارد دانشگاه شد وبعد از فارغ تحصیلی به خدمت مقدس سربازی و بعد از اتمام خدمت در نیروی انتظامی استخدام شد. و در ابتدایی خدمتش به قرارگاه مقدم مرصاد ویژه شرق کشور در گردانهای ۱۰۲ الزهرا س بم و گردان ۱۰۴ المهدی عج الله راور و گردان ۱۰۵ حضرت ابالفضل العباس جیرفت بعنوان فرمانده گروهان مشغول بخدمت شد..
عبدالعزیز بعنوان فرمانده گروهان در گردانهای تابعه ماموریتهای زیادی را انجام که منجر به کشفیات فراوانی و همچنین دستگیری اشرار و قاتلین مسلح و بهلاکت رساندن اشرار آن مناطق گردید، که در راستای ایجاد نظم و امنیت و برخورد قاطع با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر در شرق کشور تلاش مضاعف نشان داده و با قلع و قمع اشرار مسلح و سوداگران مرگ توانستند طمع شیرین امنیت را به ذائقه مردم کویرنشین خطه شرق کشور بچشانید. امید است که مورد استعانت خداوند متعال و رضایت مردم آن منطقه قرار بگیرد...
عبدالعزیز کریمی در تاریخ ۱۷ دی ماه سال ۸۵ باتعدادی از نیروهای تحت الامر در منطقه میل فرهاد جیرفت-ایرانشهر نزدیکهای روستای روشن آباد با گروهی از اشرارمسلح درگیری شدیدی انجام میگیرید که در این درگیری سردسته اشراربه اسم شرور ثانی فرامرزی بهلاکت و چریکهایش اسیر و یک گروگان آزاد میشود.که در این درگیری عبدالعزیز بارگبار اشرار از ناحیه قفسه سینه، ریه و ستون فقرات مجروح میگردد که باعث قطع نخاعیش میشود.
همرزمانش پیکر مجروحش را به سختی فراوان به بیمارستان جیرفت رساندند و بعد از عمل و مداوا بهبودی چندانی حاصل نشد و ایشان از آن سال تاکنون روی تخت و ویلچر زندگیش را ادامه میدهد.
باآرزوی سلامتی وشفای عاجل برای این فرمانده دلاور شرق کشور....
ارسالی همسر
#جانبازسرافراز_عبدالعزیزکریمی
@bicimchi1