هویزهی من،
پارهی تن ایرانم،
زادگاه تولد دوبارهام،
چشمت روشن امروز بعد از ماهها؛
صدای گامهای #علیاکبرهای_خمینی توی گوشت پیچید
گامهایی که میدانم برایت #علمالهدی را تداعی میکند
و حکیم را و قدوسی و گندمکار را...
راستی بگو از امانتهایمان چه خبر؟
از پیکرهای شریف یاران آخرالزمانی امام حسین(ع) چه خبر داری؟
بگو کجاست شور زندگیت؟
چه شد صدای قهقه کودکانت؟
بمیرم برای تن رنجورت...
سربلندکن #هویزه!
خجل نباش، تو میعادگاه دیدار عاشوراییان خواهی بود، و میزبان مهمانی عرشیان، و زادگاه تبلور هزاران مثل من...
آزادیت مبارک خاک همیشه آزاده... هویزهی من کربلای من...
@bicimchi1
آقای عراقچی گفته اند اگر شرایط سخت تر شود، باید از برادران و خواهران افغانستانی بخواهیم کشور را ترک کنند.
آقای عراقچی! پیشنهاد ساده تر و قطعا اثرگذارتری دارم!
اگر شرایط سخت تر شد، دو تابعیتی های نفوذ کرده در دستگاه اجرایی و قانون گذاری کشور را ترک کنند!
علی برکت الله ....
#وحید_یامینپور
@bicimchi1
از منطقِ تو دلیل می بارد عشق!
تأویل چه بی بدیل می بارد عشق!
یک سوره به نامِ عشق نازل شده است
از چشم ِتو جبرئیل می بارد عشق!
#محمدحسین_افشار
پ.ن: آخرین وداع پدرانه...
در حاشیه تشییع پیکر پاک و مطهر شهید مدافع وطن #محمدمحمودزاده در خیارک اردبیل
#شهید_محمد_محمودزاده از کارکنان پلیس شهر گرمی اردبیل پانزدهم اردیبهشت ۹۸ در درگیری با اشرار مسلح به درجه رفیع #شهادت نائل گردید...
@bicimchi1
بیسیمچی
جفا به برادران افغانستانی (که هم در دوران دفاع مقدس با عنوان برادران مشهدی در نبرد با صدام بعثی در کنار مردم ایران بودند و هم در دوران دفاع از حرم عمه سادات؛ با لشکر فاطمیون جلوی اشقیای اسرائیلی_آمریکایی ایستادند) جفا به آرمانهای امام و انقلاب است...
تاریخچه لشکر زهرایی فاطمیون:
هسته اولیه شکلگیری تیپ فاطمیون، تعدادی از بچههای افغانستانی بودند که به آنها سپاه محمد(ص) میگفتند.
این گروه در افغانستان علیه شوروی میجنگیدند و نیروهایی بودند که از انقلاب اسلامی ایران نیز حمایت میکردند و به نوعی نیروهای امام خمینی(ره) محسوب میشدند و در جنگ با طالبان نیز حضور داشتند.
سپاهیان محمد(ص) در دورههای مختلف از نظر تعداد اعضا در نوسان بودند و کم و زیاد میشدند. اینها به شدت مرید امام خمینی(ره) بودند.
حتی یکی از رزمندهها به خاطر اینکه بتواند در جنگ تحمیلی شرکت کند، شناسنامه ایرانی گرفته بود. زمانی که آمریکا در افغانستان مستقر شد، گروه از هم پاشید و بسیاری از رزمندهها مقیم ایران شدند؛ چون دولت افغانستان آنها را بازداشت میکرد و سرویسهای جاسوسی آمریکا به دنبالشان بودند.
زمانی که بحث سوریه پیش آمد از جمهوری اسلامی تقاضا کردند که کمک کند تا در جنگ شرکت کنند. این تقاضا را حاج آقا علوی و شهید ابوحامد (فرمانده تیپ فاطمیون) مطرح کردند.
انقلاب اسلامی هم که همیشه و همهجا حامی گروههای مقاومت است، از تشکیل گروه فاطمیون حمایت کرد.
هسته اولیه تیپ فاطمیون با ۲۵ نفر شکل گرفت و اینها اولین نیروهایی بودند که به سوریه رفتند. اوایل با گروههای عراقی کتائب سیدالشهدا و دیگر گروهها کار میکردند و به عنوان دسته کوچکی در کنار آنها قرار میگرفتند.
کمکم راه باز شد و هر بار که شهیدی از بچههای افغانستانی را برای تشییع به ایران و افغانستان میآوردند، موجی از شیعیان افغانستان برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه رفتند.
نام «فاطمیون» به این دلیل انتخاب شد که این تیپ در ایام شهادت حضرت زهرا(س) شکل گرفت.
همچنین بچهها میگفتند چون حضرت زهرا(س) غریب بود و در غربت شهید شد و ما هم در سوریه غریب هستیم، نام فاطمیون برازنده است.
منبع:کیهان به نقل از دفاع پرس در مصاحبه با یکی از فرماندهان فاطمیون
@bicimchi1
بیسیمچی
هو الحکیم
بر سر مزار من
#گریه کنید
که شهیدی غریبم...
#شهیدی_از_دیار_افغانستان
محل شهادت: ایران
#شهید_رجبعلی_غلامی مهاجری شهید از افغانستان که در دفاع مقدس جانش را فدای اسلام کرد...
شهید رجبعلی غلامی در سال ۱۳۵۹ از افغانستان به بجستان مهاجرت کرد و مدتی بعد به عنوان بسیجی به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت و در سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۹ قهرمانانه و شگفتانگیز به #شهادت رسید...
بر روی سنگ مزار او نوشته شده: «مادران و خواهران بر سر مزار من گریه کنید که من در این شهر غریبم و پدر، #مادر و خواهری ندارم که برایم گریه کنند »
رجب غلامی در روز ۶ اسفند ماه سال ۱۳۶۴ در منطقه کردستان، پس از باز کردن معبر مین به سیم خاردار حلقوی میرسد که به هیچ عنوان نمیشده آنرا قطع کنند، چون اگر سیم را قطع میکردند سیمها جمع شده و معبر منفجر میشد در این وقت این شهید با همرزم خود با نام «شریفی مقدم» تصمیم میگیرند که یک نفر بر روی سیم خاردار بخوابد، ابتدا شریفی مقدم قصد داشته این کار را انجام دهد، ولی شهید غلامی به او التماس میکند و او را قسم میدهد که بگذار من این کار را انجام دهم و این افتخار را از من نگیر سرانجام شهید رجب غلامی بر روی سیمهای خاردار میخوابد و در حالی که خون از بدن پاکش جاری بوده، بیش از ۱۶۰ نفر و بنا بر روایتی ۳۰۰ نفر از روی بدن او عبور میکنند وقتی همه عبور میکنند و او را از روی سیمها بلند میکنند، میبینند تمام بدنش غرق در خون است و درد میکشد در همین حال دست به دعا برمیدارد و میگوید خدایا شهادت مرا برسان، در این لحظه بلافاصله تیری از سوی نیروهای عراقی شلیک میشود و به چشم چپ او اصابت میکند و همان جا به شهادت میرسد »
پ.ن: برسد به دست مسئولین لیبرال و غربزده دولت که به بهانه تحریمهای آمریکا نسبت به برادران و خواهران افغانستانی بیمهری میکنند...
#افاغنه
#شهدای_افغانی
#مهاجران_افغان
شب بخیر
@bicimchi1