هدایت شده از 🌱منِ_او🌱
بچه ها، بزرگتر که می شوند
سؤالهایشان رنگ و بوی دیگری پیدا می کند.
از حالت سؤالی صرف خارج می شود،
چاشنی تردید و کنایه و انکار پیدا می کند.
تردید به همه ی اعتقاداتی که قرار نیست
ملتزم بودن به آنها از روی تقلید باشد.
اعتقاداتی که انگار ما خودمان نیز فراموش کرده ایم
که چرا خود را به آنها ملتزم می دانیم.
از کجا معلوم که در بین این همه دین و مذهب و
فکر و عقیده فقط دین ما حق است؟
فقط فکر ما درست است؟
چرا باید نماز خواند؟
چرا باید حجاب داشت؟
هر کدام از ما یک روز،
به این سؤال ها یک جوری جواب داده ایم
یا بدون اینکه جواب روشنی برایشان پیدا کنیم
پرونده ی تردیدها و انکارهایمان را بسته ایم
و چسبیده ایم به زندگیِ مان ...
بچه ها یک بار دیگر
این پرونده ها را برای ما باز می کنند.
حتی اگر آدم مؤمن و معتقدی باشیم ...
انگار این خدا را راضی نمی کند.
انگار خدا دلش می خواهد که ما هر روز
برای نماز خواندنمان دلیل تازهای داشته باشیم.
که هر روز به دلیل تازهای در برابر او به سجده بیفتیم.
دلیلی که از دلیل دیروز قشنگ تر باشد.
یک روز می آید که پسر منن
نماز خواندن مرا به تمسخر بگیرد
و آن روز من باید به صرافت بیفتم که
چطور نماز بخوانم که مسخره نباشد ...
یک روز می آید که دخترم،
حجاب مادرش را به چالش بکشد و
مادرش باید برای حجاب، دلیل مدرنی دست و پا کند.
حتی آن هایی که یک روز
بعد از این تردیدها به انکار رسیده اند
و پرونده ی خیلی اعتقادات و مناسک را
بوسیده اند و کنار گذاشته اند؛ منتظر باشند
که روزی بچه ها انکارهایشان را به چالش بکشند
و پرونده ها دوباره باز شود
و آنها برگردند به خانه ی تردید ...
بچه های ما دوست دارند،
خدا را به طرز تازه تری بپرستند.
بچه های ما دوست دارند،
به دلیل محکم تری نماز بخوانند
و حجاب داشته باشند ...
به جای سرکوب بچه هایمان،
برویم بندگیِ مان را به روز کنیم.
برویم ایمان تازه بیاوریم ...
#تردیدهای_مقدس
#تلک_الایام
@mane_Oo
#یا_کریم_الصفح...
امشب
چگونه کلام الله را روی سر بگذارد
آن که یک عمر
حرف تو را زیر پا گذاشته...
#تلک_الایام
@bicimchi1