با یه عده طلبه آمدند قم...
همه شهید شدند الّامحسن....
خواب امام حسین(ع) رو دیده بود.
آقا بهش گفته بود:
(کارهات رو بکن این بار دیگه بار آخرته)
یه سربندداده بود به یکے از رفقاش، گفته بود شهید شدم ببندید به سینه ام؛ آخه از آقا خواسته ام بے سر شهید شم...
با چند تا از فرماندهان رفته بود توے دیدگاه.
گلوله ۱۲۰ خورده بود وسطشون
جنازه اش که اومد، سر نداشت.
سربند رو بستیم به سینه اش...
روے سربند نوشته بود؛
أنا زائر الحسین علیه اسلام
#شهید_محسن_درودے
@bicimchi1
❣چشم به درد نخور !
..و چشمانش
حکایت از
وصالی میکند
به زیبایی "حسین"
چشمانش مجروح شد
و منتقلش کردند تهـران ؛
محسن بعد از معاینه، از دکتر پرسید:
آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالم است؟
میتوانم دوباره با این چشم گریه کنم؟
دکتر پرسید: برای چه این سوال را
می پرسی پسر جان؟
گفت: چشمی که برای امامحسین(ع)
گریه نکنه بدرد من نمیخورد..
#انصارالحسین
#شهید_محسن_درودی
#شهادت_ماووتعراق_1366
#روحش_شاد_باصلوات
@bisimchi10
🥀 به قول بچههای مسجد، کلاسش خیلی بالا بود. کافی بود نامی از امام زمان(عج) ببری، زار زار گریه میکرد. آدم عجیبی بود. بحث امام و انقلاب که میشد، کوتاه نمیآمد.
🥀 عِلمش را هم داشت. میایستاد با طرف به صحبت. آنقدر میگفت و میگفت تا مجابش میکرد. توی هر بحث و صحبت یک آیهای، حدیثی، روایتی توی آستینش داشت.
#شهید_محسن_درودی
@bisimchi10
🥀 چشماش مجروح شد و منتقلش کردن تهران، محسن بعد از معاینه دکتر پرسید:
آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟ میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟
🥀 دکتر پرسید:برای چی این سوال رو می پرسی پسر جون؟
🥀 محسن گفت: چشمی که برای امام حسین علیهالسلام گریه نکنه به درد من نمی خوره!
#شهید_محسن_درودی
@bisimchi10