#طنز_جبهه
#لبخندهای_خاکی
چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن؛
داد میزد:
آهــای... سفره، حوله، لحاف، زیرانداز، روانداز، دستمال، ماسک، کلاه، کمربند، جانماز، سایهبون، کفن، باندِ زخم
تور ماهیگیریم ... هــمـه رو بُردن !!😂
شادی روحشون که دار و ندارشون
همون یک #چفیه بود صلوات
https://eitaa.com/bisimchi10
یکی به این اَخویها بگه
یعنی جلسه امتحانه..!!!! 🙄
اون نفر آخرم معلوم نیست برگهاش رو
داره نشون کی میده👆🤣
نام اثر:
وقتی مراقب سرش رو میچرخونه😅
#خرداد
#امتحانات
#طنز_جبهه
https://eitaa.com/bisimchi10
یکی به این اَخویها بگه
یعنی جلسه امتحانه..!!!! 🙄
اون نفر آخرم معلوم نیست برگهاش رو
داره نشون کی میده👆🤣
نام اثر:
وقتی مراقب سرش رو میچرخونه😅
#خرداد
#امتحانات
#طنز_جبهه
https://eitaa.com/bisimchi10
#طنز_جبهه
🔶 وقتی که ورقه های امتحانی شهید شدند
مقطع سوم راهنمایی درس میخواندم
قرار شد همراه تعداد دیگری از رزمندگان امتحان بدهیم امتحان به اصطلاح دانشجویان به صورت «اپن بوک» به معنی اجرای آزمون جزوه باز بود، خلاصه امتحان را دادیم و ورقه ها را جمع کردند و بردند .
موقعی که می خواستند ورقه ها را به پشت جبهه منتقل نمایند، یک خمپاره روی ماشین حامل ورقه ها اصابت میکند و ورقه ها آتش می گیرند .
وقتی برای گرفتن نتیجه به مدرسه مراجعه کردم گفتند ورقه های شما همگی شهید شده اند و امتحان دیگری از ما گرفته شد.
📚کتاب سلسله اعصاب فرماندهی
https://eitaa.com/bisimchi10
#طنز_جبهه
محافظ آقا(مقام معظم رهبرے) تعریف میڪرد
میگفت رفته بودیم مناطق جنگے براے بازدید.
توےمسیر خلوت آقا گفتن اگه امڪان داره ڪمے هم من رانندگے ڪنم.
من هم از ماشین پیاده شدم و آقا اومدن پشت فرمون و شروع ڪردن به رانندگے
میگفت بعد چندڪیلومتر رسیدیم به یڪ دژبانے ڪه یڪ سرباز آنجا بود ما نزدیڪ شدیم و تا آقا رو دید هل شد.😂😂
زنگ زد مرڪزشون گفت:
قربان: یه شخصیت اومده اینجا..
از مرڪز گفتن ڪه ڪدوم شخصیت؟ !!
گفت: قربان نمیدونم ڪیه ولےگویاڪه آدم خیلے مهمیه
گفتن چه آدم مهمیه ڪه نمیدونے ڪیه؟!!
گفت:قربان؛نمیدونم ڪیه ولے حتما آدم خیلےمهمیه ڪه حضرت آیت الله خامنهایے رانندشه!!😂
این لطیفه رو حضرت آقا توجمعےبیان ڪردند...
Https://eitaa.com/bisimchi10