#عاشقانهای_مادرانه
تو هــمآنی ڪه
دݪـم لڪ زده
ݪبخنـدش را
خاطره نوشت:
اسیر شده بودیم، ما رو بردند اردوگاه العماره داخل اردوگاه؛ تعدادی از شهدای ایرانی رو دیدم معلوم بود بعد از اسارت به #شهادت رسیده بودند...
جمله ای ڪه روی دست یڪی از شهدای اونجا نوشته شده بود با خونـدنش مـو به بدنـم راست شد روی دست آن #شهید با خودکار نوشته شده بود:
"مادر من از تشنگی شہید شدم..."
@bicimchi1