eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
13.7هزار ویدیو
133 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
مبانی و اصول مکتب شهید سلیمانی کتاب شد کتاب «بیایید این گونه باشیم: مبانی و اصول مکتب شهید سلیمانی» نوشته محمد باقر بابایی توسط انتشارات دانشگاه جامع امام حسین منتشر شد. این کتاب در 288 صفحه پژوهشی در تبیین مکتب فکری و عقیدتی سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی است. @bicimchi1
مالک افتاد زمین قیمت حسرت چند است؟ @bicimchi1
گویند بـویِ پیرهنت میرسد ولی ما مانداه‌ایم و وعده‌ی خوبان نیامدی !! .. @bicimchi1
4_5805522717230761675.mp3
7.64M
🍀به طاها به یاسین 👤علی فانی @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم دیده نشده از شهید مدافع حرم، مصطفی صدرزاده(سید ابراهیم) در جمع نیروهای دلاور لشکر فاطمیون... به مناسبت سالروز شهادت. تاریخ شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴ محل شهادت: حلب سوریه @bicimchi1
یه تیتری خوندم درباره شهید محمدی نوشته بود ۷ جوان شرور با ضرب و شتم و حمله با چاقو به پهلوی محمد محمدی، او را به شهادت رساندند! خیلی دلم رفت پیش فاطمیه... ـ بریز آب روان اسما.. ـ مادرم تو هستی سایه رو سرم تو هستی.. ـ یارالی ننه یارالی ننه! پ‌ن: | به رنگ مردانگی ‌‌ شهید محمد محمدی، شهید احیای واجب فراموش شده @bicimchi1
تا منقلب نشدی وارد حرم نشو.....👆👇 @bicimchi1
بیسیم‌چی
تا منقلب نشدی وارد حرم نشو.....👆👇 @bicimchi1
‍ ✅ داستان کوتاه ✒️ روزی از روزهای خدا، با سردار شهید رحمت الله اوهانی عازم مشهد مقدس شده بودیم، زمان جنگ هر زمانی عازم مشهد می‌شدیم در حسینیه ها و مساجد می‌ماندیم از هتل و چند ستاره خبری نبود... وقتی رسیدیم مشهد، رفتیم پایگاه مقاومتی که مستقر در مسجدی بود، سید نامی منتظر رحمت بود... خیلی اصرار کرد که بریم خونه، ولی رحمت قبول نکرد. خلاصه وسایل رو گذاشتیم پایگاه و راهی حرم شدیم.... پیاده که می‌رفتیم سمت حرم، رحمت تا حرم این ذکر شریف «یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ» را زمزمه می‌کرد و هیچ سخن نمی‌گفت.... 🌹 وقتی رسیدیم حرم، ایستادیم و اذن دخول رو خوندیم، اذن دخول تمام شد، ولی رحمت باز ایستاده بودند، سه مرتبه اذن دخول رو خواندند... بعد برگشت برام فرمود: بر می‌گردیم پایگاه .... تعجب کردم، عرض کردم داداش نمیریم حرم؟ فرمودند نه ... هیچ نپرسیدم، راهی پایگاه شدیم و رسیدیم پایگاه، مشغول نماز مستحبی شدند و کمی قرآن و یه زیارت امین الله هم خواندند . سپس کمی استراحت کردند، دوباره فرمودند حاضر شو بریم حرم .... ✒️ باز راهی حرم شدیم، باز تو راه همان ذکر رو زمزمه می‌کردند، رسیدیم ورودی حرم و باز اذن دخول ..... اما رحمت چون ابر بهاران می‌گریست و قطرات اشک از گونه هاش سرازیر بود ... بعد از اذن دخول، با خوشحالی فرمودند: بریم زیارت آقا ... خلاصه رفتیم داخل حرم و مشغول زیارت و نماز زیارت، چند نماز دو رکعتی هم خواندند و برگشتیم پایگاه ... عرض کردم: داداش! دفعه ی اول چرا نرفتیم برای زیارت و برگشتیم ؟ فرمودند: اجازه ندادند .... عرض کردم:متوجه نشدم! فرمود: اسماعیل جان! هر موقع اومدی حرم و اذن دخول رو خوندی و منقلب شدی و اشک هات سرازیر شد، یعنی قبولت کردن تا منقلب نشدی و .... وارد حرم نشو .... السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیة و الثناء ✍بازمانده ۳۱عاشورا @bicimchi1
روز آدینه دلم خوش به همین تک بیت است: رفته سردار نفس تازه کند برگردد چون ظهور گل نرگس به خدا نزدیک است... ✍شاعر اسماعیل علیخانی @bicimchi1
1_301285501.mp3
9.53M
نماهنگ حاج قاسم: حاج قاسم! علم رو بردار..... @bicimchi1
اسلام و ادیان می‌خواهند انسان عاشق تربیت کنند نمی‌گویم انسانِ بی‌عقل، می‌گویم انسانی که هم عاقل باشد و هم عاشق.... نمی‌خواهد عاقل بی عشق تربیت کند آنچه می‌خواهد "عاشقِ عاقل" است! انسانی که حسابها را برسد چشـم‌هایش را باز کند گوش هایش را باز کند زمینه‌ها را مطالعه کند مقتضیات را نگاه کند استعدادها و آمادگی‌ها راحساب کند موانع را حساب کند مشکلات را حساب کنـد تمام اینها را حساب کند و راه مناسب را انتخاب کند اما این‌ را بداند ‌که در زندگی از تلاش بـاز ایسـتادن وجود نـدارد! این، کارِ آدمِ عـاشق است در او شوری و گرمایی است که نمی‌گـذارد آرام بگیرد .. 📕 باید ها و نباید ها صفحه٢٢ @bicimchi1
✅ ایران سفیر آمریکا در عراق را تحریم کرد! سعید خطیب‌زاده سخنگوی وزارت امور خارجه از تحریم دو مقام امریکایی در عراق به‌واسطه ترور سردار حاج قاسم سلیمانی خبرداد. بعد از قریب 9 ماه از شهادت مظلومانه شهید حاج قاسم سلیمانی و همراهان، دولت تدبیر و امید یادش افتاده حرکتی بزند و دو نفر را تحریم کند! ⭕️ترامپ از روز اول مسئولیت این جنایت را به‌عهده گرفت و برخی ذلت‌مردان کدخداپرست، پیام صلح و مذاکره دادند و جواب گرفتند که: نه! مرسی! ❌به‌راستی تحریم این دو نفر چه نقشی در انتقام خون شهیدان عزیزمان دارد؟! @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. فرمانده لشکر است با همین هیبت و همت چشم‌ها به او دوخته شده است در آستانه عملیات هستند باید از او تدبیر شنید. و او راه بلد فتح است از آغاز و مدخل کلام ش میشود شمیم‌ پیروزی را حس کرد. . مردان خدا پرده پندار دريدند يعني همه جا غير خدا يار نديدند هر دست که دادند از آن دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنيدند . @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این نطق روحانی تو مناظرات رو به خودش نشون بدید حتما ازتون به جرم تهمت و تشویش اذهان عمومی شکایت میکنن!😕😒 @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج قاسم سلیمانی ضمن وصف رشادت‌های ‎شهید مصطفی صدرزاده (سید ابراهیم): من واقعا عاشق سید ابراهیم بودم 🔹 انتشار به‌مناسبت سالگرد شهادت مصطفی صدرزاده @bicimchi1
تیپ متفاوت حسن....👆👇 @bicimchi1
بیسیم‌چی
تیپ متفاوت حسن....👆👇 @bicimchi1
‍ ‍ ...تیپ متفاوتِ حسن همه را به شک می‌انداخت که این بچه، این‌جا در مسجد چه می‌کند؟! روحانی جوان مسجد، علی آقا لواسانی، او را به صحبت می‌گرفت: «به‌به آقا سیامک! چه موهای قشنگی! ... اما وقتی می‌خوای وضو بگیری، موی بلند یه‌کم مشکل می‌شه برات. خوبه کمی موهات‌و کوتاه کنی... .» با این تذکرات، حسن چند روز غیب می‌شد و دوروبَر مسجد نمی‌گشت! بچه‌های محل، و بیش‌تر از همه برادرِ بزرگ‌ترش محمد، می‌گفتند: «سیا! چرا نمی‌آی مسجد! چند وقته غیبت داری. حاج‌آقا سراغت‌و می‌گیره.» ـ آخه هی سؤال می‌کنه. راحت نیستم اون‌جا! ـ هرچی باشه بالاخره بزرگ‌تره. همه‌ش سراغت‌و می‌گیره. آقای لواسانی ازطریق دوستان دیگر هم به حسن سلام می‌رسانْد وحالش را می‌پرسید. با این صحبت‌ها، وقتی او را بعد از چند روز غیبت می‌دید، خوب تحویلش می‌گرفت: «به‌به...! آقا سیامک! کجا بودی؟ دلمون برات تنگ شده بود.» برخوردش می‌توانست این پسر نوجوان باهوش را جذب و پای‌بند محبتی کند که دانه‌اش را در چند قدمیِ خانۀ کوچکشان در مسجد زینب کبری کاشته بود. تصمیم سیامک طول کشید. هر چیزی را راحت نمی‌پذیرفت. او لب مرز راه می‌رفت. دربارۀ دین، چیزی که خدا از او می‌خواست و چیزی که جامعه از او طلب می‌کرد، فکر می‌کرد. گاهی به مسجد می‌رفت و گاهی نه. دوستانی در مدرسه داشت که رفتار و تیپشان مطابق مُد روز بود. او هم دوست داشت لباس‌های مُد روز را بپوشد. فریده چند بار دیده بود که نشسته پای چرخ‌خیاطی مادر و می‌خواهد بلوزش را تنگ کند. یا شلوارش را بدوزد. او در این موارد از کسی کمک نمی‌خواست. همیشه شیک و تمیز لباس می‌پوشید. در دوران دبیرستان، با موهای بلند فرفری، بلوز تنگ و شلوار جین دَم‌پاگشاد، بین دوستانش مشخص بود. مدتی هم گردن‌بند می‌انداخت. با همۀ این‌ها، حُجب‌وحیای خاصی داشت. در ارتباط برقرار کردن با مردم مشکلی نداشت، اما هیچ‌وقت سمت دخترها نمی‌رفت. آن‌قدر باحیا بود که حتی از این‌که یکی از اعضای خانواده‌اش او را هنگام اصلاح کردن صورتش ببیند خجالت می‌کشید! علی از این بابت سربه‌سرش می‌گذاشت: «بابا این از یه ‌دونه تیغم خجالت می‌کشه! مامان، اصلاً خودم زودتر از سیامک زن می‌گیرم.».... پ.ن۱: تا نوجوانی، در خانواده و بین دوستانش سیامک نامیده می‌شد. عکس دوم: حسن در کنار حاج آقا لواسانی و دوستش امیرهمایون حسنعلی‌زاده👇👇 @bicimchi1
عاشقانی که مُدام از فرجت می‌گفتند عکس‌شان قاب شدو از تـو نیامد خبری ... @bicimchi1