eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
27.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
136 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
آه ، اے برادران ڪه مهیاے جاده اید عزمے گران به ڪوله خود جاے داده اید آهسته تر ڪه ما به شما اقتدا ڪنیم اے تڪ سوار ها ڪه به ظاهر پیاده اید #گر_چه_رفتند #ولی_قافله_راهش_برجاست @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🔰بخشی از مداحی امروز آقای حاج محمود کریمی در حضور رهبرانقلاب و خانواده شهدا. ۹۷/۹/۲۱ @bicimchi1
فاطمه خانوم دختر شهید مدافع حرم #جواد_محمدی و محسن پسر شهید مدافع حرم #محمدحسین_حمزه در دیدار دیروز حضرت ماه همسر شهید: خیلی زیاد، به طور عجیبی فاطمه را دوست داشت و به همین نسبت فاطمه پدرش را... جواد با توجه به اینکه زیاد ماموریت می‌رفت، کمتر در خانه بود؛ اما هیچگاه این موضوع از محبتش به فاطمه کم نکرد همیشه سعی‌اش بر این بود که نبودن‌هایش را جبران کند از  لقمه دهان فاطمه گذاشتن تا بیرون بردن و شب‌ها موقع خواب برایش قصه خواندن... هر طوری که می‌توانست برای دخترش وقت صرف می‌کرد روی حجاب فاطمه از همان دو، سه سالگی تاکید فراوانی داشت؛ آنقدر به این موضوع البته غیرمستقیم توجه کرده بود که خود فاطمه هم روی آن حساس شده بود؛ طوری که می‌دانست اگر جایی بدون چادر برود، پدرش ناراحت می‌شود بعضی اوقات که چادرش کثیف بود و نمی‌گذاشتم سرش کند، گریه می‌کرد و می‌گفت: «بابا دوست دارد من باحجاب باشم » به طور کل او حساسیت ویژه ای روی حجاب داشت... _چطور فاطمه را از رفتن پدر به سوریه آگاه کردید؟ خود پدرش قبل رفتن، اول قصه حضرت رقیه(س) را برایش گفت و بعد در مورد سفرش برای فاطمه توضیح داد آنقدر فاطمه با این قصه حضرت رقیه(س) انس گرفته بود که برخی اوقات در اوج بی‌تابی‌اش به من می‌گفت «مامان حضرت رقیه(س) هم مثل من اینقدر گریه می‌کرد؟» #مدافعان_حرم #شهید_جواد_محمدی #شهید_محمدحسین_حمزه @bicimchi1
کُدِ ۱۳۹۸ همه حواسشان را جمع کنند، ممکن است آمریکا سال ۹۷ جنجال کند و نقشه را برای سال ۹۸ کشیده باشد... @bicimchi1
بیسیم‌چی
بُرشی از کتاب «تو شهید نمی‌شوی» علاقه‌ی عجیب شهید «بیضایی» به دخترش «کوثر»: «وقتی تماس می‌گرفت، بعد از دوسه کلمه احوال‌پرسی، معمولا اولین حرفش دخترش بود... با آب و تاب تعریف می‌کرد که چقدر بزرگ شده و چه کار‌های جدیدی انجام می‌دهد به دوستان خودش هم که زنگ می‌زد، اگر دختر داشتند، با آن‌ها درباره اینکه «دختر من بهتر است یا دختر تو» بحث می‌کرد عشق «محمودرضا» به دخترش، مثل عشق همه‌ی پدر‌ها به دخترشان بود، اما محمودرضا پُز دخترش را زیاد می‌داد یک‌بار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم آمد دنبالم و راه افتادیم سمت اسلامشهر توی راه گفت: "کوثر رو برده آتلیه و ازش عکس گرفته"... مرتب درباره‌ ماجرای آن روز و عکاسی رفتنشان گفت وقتی رسیدیم اسلامشهر، جلوی یکی از دستگاه‌های خودپرداز نگه داشت پیاده شد رفت پول گرفت و آمد، تا نشست توی ماشین گفت: «اصلا بگذار عکس‌ها رو نشونت بدهم» ماشین رو خاموش کرد لپ‌تاپش رو از کیفش بیرون آورد و عکس‌های کوثر رو یکی‌یکی نشانم داد درباره بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم می‌زد زیر خنده... شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر، در منزل پدرخانمش جلسه‌ای بود، چند نفر از مسئولان یگانی که در آن مشغول خدمت بود هم آن‌جا حاضر بودند یکی از همان برادران به من گفت: «محمودرضا رفتنش این دفعه، با دفعات قبل فرق داشت خیلی عارفانه رفت» فضای جلسه، سنگین بود، برای همین ادامه ندادم بعد از جلسه با چند نفر و آن برادر بزرگوار مسئول رفتیم محل کار محمودرضا توی ماشین، قضیه عارفانه، رفتن محمودرضا رو از ایشان پرسیدم گفت: وقتی داشت می‌رفت، پیش من هم آمد و گفت فلانی این دفعه از کوثر دل بریده‌ام و می‌روم دیگر مثل همیشه شوخی و بگو بخند نمی‌کرد و حالش متفاوت بود» راوی: برادر شهید پ. ن: کوثر خانوم فرزند شهید مدافع حرم محمود رضا بیضایی در دیدار دیروز حضرت ماه @bicimchi1
چفیه بگذار برادر! که مسیر طولانی ست شام که اول کار است #قدس طوفانی ست... #شهید_محمد_بلباسی #جامانده_خانطومان @bicimchi1
دُنیا فَریبُ رَنگ اسٺـ ٺا جا بِمانے از او اما #ٺُ میٺوانے خود را شِڪَسٺه بَسٺهـ ٺا #ڪَربَلا رِسانے #مِثلِ_شُـہَـداء_باشیم... #گُناه_یَعنے_خداحافظ_حسین @bicimchi1
باد بانے ڪہ بَرَد ... قایق من را بہ بهـشت پرچمِ در تب و تابِ حَرَم ارباب است #شب_زیارتی_ارباب @bicimchi1
پدر اگر تو نبودی وطن بهار نداشت نهال غیرت ما بوی برگ و بار نداشت اگر تو سینه ی خود را سپر نمیکردی هجوم دشمنی آشفته جان، مهار نداشت تو مرد بودی و دیدی که آن پدیده ی شوم ز ناگوارترین ها فروگذار نداشت #زینب_جان #دردانه_شهید_محمدتقی_سالخورده @bicimchi1
📞بیسیم چی 👣: یکی از تفریحات جدیدِ مردمِ جنوبِ لبنان، عکس گرفتن از سربازان ترسو و خواب‌آلودِ صهیونیست است @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای شـ‌هـــید نام تو در با حضرت مادر گره خورده... اصلاً تا مےگویند در شلمچہ، منتظریم بشنویم: ... شب بخیر @bicimchi1
#سلام_امام_زمانم مےرسـد از راه باید چشـم را دریـا ڪنـم در دلم باید برایـش خیمہ اے بر پا ڪنم سخت دلتنـگـم، بگو مـاه دل آرایـم ڪجاسـت؟ باید آخر یـوسـف گمگشتـہ را پیدا ڪنم... اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ @bicimchi1
دفتر راز را جز #شهیــــــــــد نمی تواند بخواند زیرا رزق خداوند در جنت، رمز و راز است و شهیــــــــــد است مصداق این آیه: "عند ربهم یرزقون" #شهید_سیـدمرتضــــے_آوینے پ.ن: بسیجی شهید حسن سروی شهادت: کربلای پنج؛ شلمچه گردان کمیل؛ لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) #فرشته_گل‌آلود @bicimchi1
آینده سازانِ ما را بیشتر با #اسلام عزیز آشنا نمایید و علت ریخته شدن خون ما را برای آنها بیان ڪنید... نگذارید که خدای نڪرده از مسیر اصلی منحرف شوند... #شهید_محمدرضا_تقی‌زاده @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ساعاتی قبل، صفحه اینستاگرام سردار سلیمانی نماهنگی تکان‌دهنده از دیدار امروز ایشان با فرزندان شهدا و بیانات جدید رهبرانقلاب منتشر کرد @bicimchi1
📞بیسیم چی 👣: خسارت محض یعنی این @bicimchi1
این نسخه فقط و فقط برای من پیچیده شده... من خیبری ام؛ اهل نی .. هور .. آب .. خیبری ساکت است؛ دود ندارد سوز دارد ... 📎 سلامتی جانبازان اعصاب و روان صلوات @bicimchi1
جریان گرفت در ریه ات قحطی نفس دستت دوباره در پی کپسول می دوید تاول فقط به راه گلو زخم می زد و شکر خدا که حنجره ات را نمی برید دنبال قرص های تو از جا پریدم و دستم گرفت بر لیوان و آب ریخت لبریز بود بغض درون نگاه من یک دفعه بی مقدمه و بی حساب ریخت #بابا نفس بکش به خدا خوب می شوی تنها حماسه ی نفست خواهش من است قرآن بخوان دوباره برایم بخوان پدر باور کن صدای تو آرامش من است این تخت قتلگاه شده بعد رفتنت #مادر نشسته و تو را زار می زند هر وقت او بلندشد از جا توان نداشت دیدم مدام تکیه به دیوار می زند... مادر با هزار مکافات بچه ها را خواباند اما دوباره صدای سرفه های بابا آنها را بیدار کرد این قصه ی هزار و یک شب بابای شیمیایی است... @bicimchi1
#خط_شڪن . . . معبری برای گذر باز ڪن، تا #امتحان_عشق را پس دهیم ..! #حاشیه_اروند_رود_۱۳٦٤ #منطقه_عملیاتی_والفجر_۸ @bicimchi1
#قرار گذاشتیم برای هر #زخم‌اش... بوسه‌ای کنار بگذارم... رفیق... چقدر زخم داری تو... چقدر من بدهکارم... #آخرین_وداع #شهید_مدافع_حرم #علیرضا_عبادی #شب_بخیر @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تــو خودت صبحِ دل انگیز جهانی به خـدا پس تو ای صبح دل انگیز جهان، صبح بخیر... @bicimchi1
#یااباعبــدلله ذڪرِ خـیر تـو بہ هـر جا شـد و یادت ڪردیم دسـت بر سینہ بہ تو عرضِ ارادت ڪردیم پادشاهـےِ جهـان حاجتِ مـا نیسـت حـسین مـا بہ غلامـے درِ خانہ ات عادت ڪردیم #حسین_سلام_علیک @bicimchi1
با یه عده طلبه آمدند قم... همه شهید شدند الّامحسن.... خواب امام حسین(ع) رو دیده بود. آقا بهش گفته بود: (کارهات رو بکن این بار دیگه بار آخرته) یه سربندداده بود به یکے از رفقاش، گفته بود شهید شدم ببندید به سینه ام؛ آخه از آقا خواسته ام بے سر شهید شم... با چند تا از فرماندهان رفته بود توے دیدگاه. گلوله ۱۲۰ خورده بود وسطشون جنازه اش که اومد، سر نداشت. سربند رو بستیم به سینه اش... روے سربند نوشته بود؛ أنا زائر الحسین علیه اسلام #شهید_محسن_درودے @bicimchi1