eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
14.4هزار ویدیو
135 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات #شهیدبهنـام_محمدی فصــــــل اول: قـسـمـت اول1⃣ مجید دستانش را دور دهان،کاسه کرد و رو به پنجره طبقه بالا فریاد کشید: "صالی! صالی زود باش دیر شده. صالح سر از پنجره بیرون آورد. در حال پوشیدن پیراهنش بود، گفت: - الان میام صبر کن. مجید به دیوار تکیه داد. عصر بود و نسیم خنکی از کارون می وزید. نور زرد خورشید بر لبه کوچه پهن شده و سایه ها کش می آمد. صالح آمد؛ با مجید دست داد و راه افتادند. ساک ورزشی بر دوش انداخته بودند. به طرف ورزشگاه میرفتند، و درباره مسابقه ی کشتی قهرمانی استان که تا چند روز دیگر در ورزشگاه #خرمشهر برگزار میشد صحبت میکردند. - ها صالی! تو که آماده ای؟ - پس چی؟ طلا مال خودمه. تو چی مجید؟همه به تو امید دارند. - من هم سعی و تلاشم را می کنم. از مسجدجامع گذشتند. از خیابان فخر رازی به خیابان هریس چی رسیدند. صدایی آنها را به خود آورد؛ - صالی ! صالی صبر کن من هم برسم. صالح برگشت. بهنام را دید که هروله کنان به سویشان میدوید. صالح پا سست کرد تا بهنام برسد... - سلام مجید، نه خسته! خوبی صالی ؟ رو فرمی ؟ اول میشی دیگه نه؟ تو چی مجید تو هم آماده ای؟ مجید با خنده شانه استخوانی بهنام را فشار داد و رو به صالی گفت: - خانه خراب مجال نمیدهد...کمی نفس بگیر بعد رگباری حرف بزن. صالی خندید. بهنام ترش کرد و گفت: - تقصیر منه تو رو تحویل میگیرم...اگه روز مسابقه تشویقت کردم. اصلا به بچه ها میگویم حریفت را تشویق کنند؛ کاری میکنم ببازی... @bicimchi1
🔰خانم مرضیه هاشمی که برای دیدار خانواده و برادر بیمار خود به آمریکا رفته بودند، به دلایل نامعلومی توسط پلیس آمریکا بازداشت شده است. 🔰در اولین مکان زندان روسری از سر ایشان باز کرده و عکس بدون حجاب ازیشان گرفته‌اند. 🔰تنها غذایی که در اختیار ایشان گذاشتند گوشت خوک بوده که ایشان از خوردن آن اجتناب کرده و درخواست نان خالی بدون تماس با گوشت کرده، که به ایشان داده نشد. 🎯با استفاده از هشتگ‌های زیر عکس‌های ارائه شده از ایشان، این خبر را به انگلیسی و فارسی منتشر کنید: #FreeMarziehHashemi #Pray4MarziehHashemi 🔷Our Closest and Dearest Friend Sister Marzieh Hashemi (PressTV Anchor) has been detained at the Saint Louis airport on Sunday, and has now been transferred to a Washington DC facility by the FBI. 🔶Even though there are no charges against her, Ms. Hashemi informed family members of her ill treatment in the prison facility. She described her hijab having had been removed against her will and that she is being treated as a criminal even though there are no charges against her. @bicimchi1
بسمه‌تعالی با سلام و عرض احترام دوست عزیز به اطلاع می‌رساند که خانم مرضیه هاشمی که برای دیدار خانواده و برادر بیمار خود به آمریکا رفته بودند، به دلایل نامعلومی توسط پلیس آمریکا بازداشت شده است. شرایط توقیف ایشان به شرح زیر است: ۱. هیچ گونه دلیلی برای دستگیری به ایشان و بستگانشان داده نشده است. ۲. دست ها و پاهای ایشان را زنجیر بسته‌اند و در محل عمومی زندان نگه داشته‌اند. ۳. در اولین مکان زندان روسری از سر ایشان باز کرده و عکس بدون حجاب ازیشان گرفته‌اند. ۴. در مکان کنونی تنها لباسی که به ایشان داده شده تی شرت آستین کوتاه بوده و با یک تی شرت اضافه سر خود را پوشانده‌اند و دستهایشان پوشش ندارد. ۵. تنها غذایی که در اختیار ایشان گذاشتند گوشت خوک بوده که ایشان از خوردن آن اجتناب کرده و درخواست نان خالی بدون تماس با گوشت کرده، که به ایشان داده نشد. از دو روز پیش ایشان تنها یک بسته کراکر خورده‌اند. ۶. به مدت دو روز هیچ خبری از ایشان به خانواده شان داده نشد و بالاخره پس از گذشت دو روز توانسته با دختر خود صحبت کرده و این اطّلاعات را شخصاً به ایشان بدهد. مهمتر از همه اینکه هیچ گونه دلیلی برای دستگیری به ایشان داده نشده ولی مانند جنایتکاران در غل و زنجیر و محروم از پوشش کامل اسلامی بسر می‌برند. هم اکنون گروهی از خانواده و دوستان در حال تلاش برای حل این مساله و کمک به ایشان در این شرایط هستند. از شما تقاضا داریم: ۱. از پخش هر خبری غیر از این خبر و آنچه از رسانه‌های رسمی صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش می‌شود بپرهیزید. ۲. با استفاده از هشتگ‌های زیر (فقط و فقط این دو هشتگ) و عکس‌های ارائه شده از ایشان، این خبر را به انگلیسی و فارسی در تمامی رسانه های جمعی به اشتراک حداکثری بگذارید:
سردار شهید #یونس_زنگی_آبادی تولد: ۱۳۴۰ زنگی آباد کرمان مسئولیت: فرمانده تیپ امام حسین (ع) لشکر ۴۱ ثارالله کرمان شهادت: ۲۵ دی ۱۳۶۵ شلمچه؛ عملیات: کربلای ۵ با پیروزی انقلاب اسلامی برای درگیری با ضد انقلاب‌ به کردستان رفت و در سال ۱۳۶۰ به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در‌آمد... تدبیر، اخلاص و شجاعت او در عملیات‌‌‌هایی چون فتح‌المبین، بیت‌المقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، خیبر و بدر باعث شد تا سردار قاسم سلیمانی فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله کرمان حاج یونس ۲۳ ساله را‌ به فرماندهی تیپ امام حسین(ع) لشکر ۴۱ ثارالله کرمان برگزیند‌ و ‌۱۳۶۵/۱۰/۲۵ در عملیات کربلای ۵ با ریختن خون خود، مصداق آیه «عند ربهم یرزقون» شود... #برداشت_اول: تازه از جبهه برگشته بود ولی خستگی براش معنی نداشت، رفت سراغ لباس‌ها و شروع کرد به شستن... فردا صبح هم ظرف‌ها رو شست مادرم ناراحت شده بود خواهش کرد که این کارها رو نکنه، ولی یونس می‌گفت: «خاله جون این کارها وظیفه منه، من که هیچ وقت خونه نیستم، لااقل این چند روزی که هستم باید به خانومم کمک کنم» منبع: همسفر شقایق، صفحه ۳۱ #ایام_شهادت @bicimchi1
یکی از شهدای حادثه تلخ سقوط هواپیمای ارتش در کرج را بیشتر بشناسیم... امیر سرافراز «غفور قجاوند» علاوه بر خدمت به کشور عزیزمان با ایثار و شهامت در کمک رسانی به مردم مظلوم سوریه و عراق و پشتیبانی از مدافعان جان بر کف آل الله و در تکمیل مجاهدت رزمندگان و ایثارگران نقش مؤثری داشت. شادی روح پرفتوح شهید صلوات @bicimchi1
شب وفات حضرت فاطمه الزهرا(س) بود در خواب دیدم که در یک جای بلندی ایستاده‌ام و رزمندگان یکی یکی ادوات جنگی را مثل زمان‌های قدیم می‌بندند و به جنگ می‌روند نوبت به #احد رسید همانطوری که در خواب دیده بودم قسمتی از سر احد رفته بود دویدم و هنگامی که سرش را به دست گرفتم از خواب بیدار شدم.... از خدا خواستم که به من مرگ و یا صبر بدهد تا بتوانم در مقابل دوست و دشمن مقاومت کنم و همانطور که از خدا خواسته بودم به من صبر عطا کرد... بالاخره دامادمان با تبریز تماس تلفنی گرفت و دیدم با حالت رنگ و رو پریده آمد و گفت: در خانه، پسر دایی جواب تلفن را داد حتماً مساله‌ای است که اینها منزل شما هستند... گفتم: من خوابش را دیده‌ام و دیگر گفتن لازم نیست خیلی به خودم فشار می‌آوردم و گریه نمی‌کردم چون احد گفته بود اگر صدای تو را نامحرم بشنود من تو را شفاعت نخواهم کرد و بالاخره وصیت احد را بجا آوردم... پ.ن: وقتی پیڪر بى سر احـد را آوردنـد همه اشڪ می‌ریختند اما مـادر احـد نُقل مى پاشیـد و #زینب وار دعا مى کرد خدایـا این قربانى را از ما قبول کن این شهیدِ حسین است راوی: مادر شهید هلال لشکر ۳۱ عاشورا #سردار_شهید_احد_مقیمی فرمانده ستاد تیپ یک در عملیات کربلای پنج #شلمچه #سالگرد_شهادت @bicimchi1
وقتــ رفتن دل خون توشـہ راهت ڪردم بوسـہ با بغض گلـو بر رخ ماهت ڪردم بہ سـلامت بـرو اے یار خوش دیـروزم بعـد تو پنجـره را وقف نگـاهت ڪردم ... ....نمیدانم حالش چطور بود ولی فقط دنبال یک اسم می گشت.... #پدران_صبور_شهدا #شب_بخیــــر @bicimchi1
#صبح آمده با عشق بزن لبخندی تا در به غم و غرورِ شب بر بندی با عشق بپا خیز خوشت باشد روز ای آنکه چو گل به روی ما می‌خندی #شهید_علیرضا_هاشمی‌نژاد #صبح_بخیر @bicimchi1
رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه . ‌. . زندان . خواستنی تر از زیر‌ پرچم شیطان رفتن است. #مرضیه_هاشمی #مستوره @bicimchi1
#لبخند هدیه زیبای خداست لبخند بهانه‌ای‌ست برای زنده بودن لحظه‌هایتان سرشار از این بهانه... #شهید_حاج_احمد_سیاف‌زاده #شهید_حاج_غلامرضا_یزدانی @bicimchi1
بیسیم‌چی
خاطرات #شهیدبهنـام_محمدی فصــــــل اول: قـسـمـت اول1⃣ مجید دستانش را دور دهان،کاسه کرد و رو به
خاطرات #شهیدبهنـام_محمدی فصــــــل اول: قـسـمـت دوم2⃣ صالی خنده خنده رو به مجید گفت: - بفرما بیکاری سر به سر بهنام میذاری تا بدبختت کنه؟ مجید دستش را بالا برد و گفت: - من تسلیم ؛ اصلا شِکَر خوردم...هر چه دوست داری حرف بزن. تا رسیدن به سالن کشتی دیگر #بهنام ،مجید را تحویل نگرفت و مجید هر چه سعی کرد با بگو و بخند دل بهنام را بدست بیاورد نتوانست. صالح و مجید هر دو پانزده سالشان بود. از چند سال قبل کشتی را جدی گرفته بودند. گرچه صالح میدانست که مجید از او بهتر است. سال قبل در مسابقات قهرمانی نوجوانان استان، مجید قهرمان شد. صالح را دلداری داد که اگر خوب تمرین کند حتما موفق میشود. اول تابستان بود که صالح متوجه کودکی نه ، ده ساله شد. بیشتر او را زیر نظر گرفت... فهمید اسمش بهنام است. بهنام کم سن ترین کشتی گیر سالن بود ؛ ریزه و استخوانی، اما فرز و چابک و بازیگوش و سرزبان دار. حتی به بزرگتر از خودش هم گیر میداد! شر راه مینداخت و بعد هوار کشان میگریخت و سالن را به هم میریخت. صالح بارها دیده بود که وقتی دو نفر عرق ریزان باهم تمرین می کنند و پایشای در پای یکدیگر قفل شده، بهنام سر می رسید و یکی را هل میداد و کشتی را به هم میزد. یک بار هم یکی از کشتی گیرها که اندام عضلانی و ورزیده داشت، بهنام را مسخره کرد و او را به کشتی گرفتن خواند. بعد با مسخرگی به بهنام التماس میکرد که او را ضربه ی فنی نکند و آبرویش را پیش دیگران نبرد. بهنام سرخ و سفید شد. لب گزید و بی اعتنا به خنده های آن جوان و دیگران به گوشه ای رفت و طناب زد... @bicimchi1
✅عکسی از شهید نواب صفوی در مسجد فخریه در حال معرفی محصولات ساخت داخل کشورمان ❗️او ۶۰ سال پیش در زمان شاه بینشی داشت که اکنون برخی مدیران ندارند 🕊۲۷دی سالروز شهادت شهید نواب صفوی @bicimchi1
همین است ... بہ ناگہ پنجره ای باز می شود بہ‌ سمتِ‌ بهشتـ‌ ... مهم تویے !!! آیا از دلبستگے هایِ‌ این ‌طرف ِ‌پنجره دل‌کَنده‌اے...؟! #شهید_محمود_موسوی #شهادت_سردشت #نیروی_صابرین @bicimchi1
پل هـا؛ خوب می فهـمند، معنــای گذشتن را . . . #پل_افسانه‌ای_بیت_المقدس۲ #پل_شهـید_یدالله_ڪلهـر پ.ن: پل افسانه‌ای در عملیات بیت‌المقدس۲ پل شهید«یدالله کلهر» به درخواست لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع)، در عملیات بیت المقدس ۲ در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۶۶ بر روی رودخانه قلعه چولان توسط تیمِ راپل پادگان امام علی(ع) احداث شد که جابجایی گردان‌های لشکر۳۱ عاشورا را تسهیل کرد... @bicimchi1
امان از آن روزی که زمین شهادت می دهد ... و آن زمین ... خاک #شلمچه باشد ... #شهید_مفقودالاثر_هادی_ثانی_مقدم تاریخ ولادت: ۱۳۵۱/۴/۱۱ محل ولادت: لنگرود تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۳ محل شهادت: شلمچه @bicimchi1
عجب حڪایتی دارد این شهید والامقام: در ۷ تیر متولد می شود در ۷ تیر اسمش برای حج در می آید در ۷ تیر به عضویت سپاه در می آید در ۷ تیر عازم جبهه می شود در ۷ تیر ازدواج می کند در ۷ تیر تنها دخترش بدنیا می آید در ۷ تیر هم به #شهادت می رسد... #شهید_احمد_اللهیاری یادش با ذکر صلوات @bicimchi1
یکی از قویترین فرماندهان دفاع مقدس: به گزارش شاخص نیوز؛ #شهید_احمد_اللهیاری یکی از قوی ترین فرماندهان جنگ تحمیلی که به راحتی یک سلاح سنگین کالیبر ۵۰ به همراه جعبه مهمات را تک نفره حمل می کرده است... شهید اللهیاری هفتم تیر۱۳۳۸، در روستای خورهشت از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد پدرش شعبانعلی فوت ۱۳۵۰ و مادرش زهرا نام داشت تا پایان دوره ابتدایی درس خواند... پاسدار بود سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد هفتم تیر ۱۳۶۶، با سمت فرمانده گردان در #سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، #شهید شد مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.... مشخصات فنی تیربار سنگین: برونینگ (ام 2) کالیبر ۹۹×۱۲/۷میلیمتر (۰/۵۰ اینچ) وزن قبض ۳۸ کیلو گرم وزن سلاح با سه پایه و تجهیزات ۵۸ کیلوگرم طول سلاح ۱۶۵ سانتیمتر طول لوله ۱۱۴ سانتیمتر سیستم تغذیه نواری ازنوع ۱۰۰ تیر نواختن تیر ۴۵۰ تا ۶۰۰ تیر در دقیقه سرعت دهانه ۹۳۰ متر بر ثانیه نماز عشق خواندند و رهی جانانه پیمودند... #فرماندهان @bicimchi1
بیسیم‌چی
خاطرات #شهیدبهنـام_محمدی فصــــــل اول: قـسـمـت دوم2⃣ صالی خنده خنده رو به مجید گفت: - بفرما بیک
خاطرات فصــــــل_اول: قـسـمـت سـوم3⃣ بعد با مسخرگی به بهنام التماس میکرد که او را ضربه ی فنی نکند و آبرویش را پیش دیگران نبرد. بهنام سرخ و سفید شد. لب گزید و بی اعتنا به خنده های آن جوان و دیگران به گوشه ای رفت و طناب زد. اما بعد وقتی آن جوان خیس عرق روی تشک کشتی با خستگی دراز کشید بهنام با یک سطل آب یخ سر رسید و آب را بر بدن داغ و خیس جوان خالی کرد... از نعره ی جوان همه دست از کشتی و تمرین کشیدند. دیدن از شدت شوکی که به او وارد شده چهار دست وپا مانده و بهنام غش غش می خندد. از آنروز به بعد کسی جرأت نکرد سر به سر بهنام بگذارد. در روزهای بعد وقتی صالح و مجید از طرف مسجد جامع که نزدیک خانه شان بود به طرف ورزشگاه که در میدان راه آهن بود می آمدند سر چهار راه نقدی با بهنام و دوستانش که از طرف حسینیه اصفهانیها می آمدند هم مسیر شدند . بهنام به صالح نزدیک و نزدیکتر شد... صالح تنها کسی بود که سر ب سر بهنام نمیگذاشت و اورا دوست داشت... @bicimchi1
اسمش را گذاشته اند: "شهیدِ عطری" مادرش می گوید: از سن تکلیف تا شهادتش، نماز شبش ترک نشده بود #شهید_سید_احمد_پلارک #فرمانده_آرپی_چی_زن‌های #گردان_عمار #لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله تاریخ ولادت: ۱۳۴۴/۰۲/۰۷ محل ولادت: تهران (اصالت تبریزی) تاریخ شهادت: ۱۳۶۶ محل شهادت: شلمچه عملیات: کربلای ۸ می گویند #شهید_پلارک مثل یکی از سربازان پیامبر(ص) #غسیل_الملائکه بوده است و به همین علت مزار او همیشه خوشبو و عطرآگین است. #شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات @bicimchi1
چیزی حدود سیصد میلیون اسلحه گرم دست آمریکایی هاست و کسی عین خیالش نیست ✔️اما این چادر مشکی چه سلاحیه که اینقدر غرب ازش میترسه ؟! FreeMarziehHashemi @bicimchi1
فاطمیه ڪربلا شبهای جمعه دیدنیست . . . مادرت صاحب عزاے ذبح اعظم میشود . . . #یا_زهــــراے_مرضیه_س #فاطمیہ شب بخیر @bicimchi1
دل هوای روی ماه یار دارد جمعه‌ها دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه‌ها صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها ✨اللهم عجل لولیک الفرج✨ @bicimchi1 ‌‌‌
بخواب آرام هوا اینجا پر از تشویش و ابهام است... آسمان ابری ست! زمین دلگیر و دریا هم! پر از فریاد و طوفان است! بخواب آرام... چه #آرامشی ست در چهره اش همچین آرامش ابدی آرزوست... 🍁 اشتباه نکنید !! آنها #دلخسته از #دنیا نبودند! بلکه ؛ #دلبسته نبودند... #مدافع_حرم_شهید_سجاد_زبر_جدی #نیروی_صابرین @bicimchi1
سالروز شهادت سردار دلاور و بزرگ سپاه اسلام فرمانده مقتدر لشکر بدر #شهید_اسماعیل_دقایقی متولد ۱۳۳۳ شهر بهبهان استان خوزستان قبولی در کنکور ۱۳۴۹ در هنرستان شرکت ملی نفت آشنایی با محسن رضایی در هنرستان مبارزات پی در پی علیه رژیم شاه مکرر افتادن به زندان و شکنجه تغییر رشته در سال ۵۳ و رفتن به دانشگاه علوم تربیتی دانشگاه تهران اقدامات جهت آگاه‌سازی دانشجویان و مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی ترک تحصیل و راه اندازی جهاد سازندگی در شهر آغاجاری سال ۱۳۵۸ تأسیس سپاه های شهرهای استان خوزستان به همراه دوستان و همرزمانش حضور فعال در قرارگاه فجر، لشکر ۱۷ علی ابن ابی طالب و اکثر عملیات ها عزیمت به قم و مسئول حفاظت از شخصیت ها تشکیل گردان احرار از میان اسرای عراقی تشکیل تیپ ۹ بدر و ایجاد یگان رزمی قدرتمند ایجاد لشکر بدر از میان اسرای تواب و مجاهدان عراقی شهادت ۲۸ دی ماه ۱۳۶۵، در جریان عملیات #کربلای_پنج در حال سرکشی به خط مقدم، سوار بر موتور، بمباران توسط هواپیمای دشمن... @bicimchi1
بیسیم‌چی
خاطرات #شهیدبهنام_محمـدی فصــــــل_اول: قـسـمـت سـوم3⃣ بعد با مسخرگی به بهنام التماس میکرد که او
خاطـرات : قـسـمـت چـهـارم4⃣ صالح تنها کسی بود که سر ب سر بهنام نمیگذاشت و اورا دوست داشت. دوستی آن دو که باهم چهار- پنج سال فاصله سنی داشتند به جایی رسیدند که بهنام ،صالح را کاکا صدا میزد. صالح بعدها فهمید که بهنام برادر کوچک داریوش است. داریوش از جوانان مومن و مذهبی محله نقدی بود؛.... او در خانه شان جلسات قرائت قرآن برگزار میکرد و صالح کم کم پایش به آن جلسات باز شد... در آن جلسات بهنام هم می آمد. اما بخاطر شیطنت و شور و حرارت سنش با حاضر جوابی و خنداندن جمع ، جو جلسه را به هم می زد و داریوش هم او را بیرون می کرد. وقتی که داریوش فهمید که بهنام به صالح علاقه دارد وصالح هم بچه ی مومن و درستکار و ورزشکاری ست. سفارش بهنام را به صالح کرد؛ دیگر حواس صالح بیشتر به بهنام بود تا در سالن کشتی شر راه نیندازد! گر چه بهنام با شیرین زبانی و حرکات بامزه اش توانسته بود در دل همه جا باز کند. حتی مربی کشتی شان آقای زری باف با آنکه بارها از دست بهنام عصبانی می شد اما باز مراعاتش را می کرد. دوستی آنها ادامه داشت تا اینکه زمزمه های به فریاد تبدیل شد و خرمشهر هم مثل شهرهای دیگر ایران دستخوش حوادث انقلاب شد... @bicimchi1