eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
14.4هزار ویدیو
135 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
بیسیم‌چی
‍ مرغابی را از آب نترسانید... آیت‌الله شهید صدوقی، از آب حوض وضو می‌گرفت محاسنش را عطر و شانه می‌زد کفش‌های واکس خورده‌اش را می‌پوشید و راهی مسجد می‌شد از توی بازار که رد می‌شد مردم می‌گفتند ما آخوندی به خوش تیپی و تمیزی صدوقی ندیدیم... دکتر به آیت‌الله صدوقی گفته بود از تخت پایین نیاید و نمازش را هم روی تخت بخواند که تمام شد گفت اگر می‌دانستم باید به خاطر جراحی چشم، شبی بدون سجده در برابر خدا سپری کنم؛ هرگز حاضر نمی‌شدم عمل کنم... دختر آیت الله صدوقی در خصوص خاطرات خود از پدرش میگوید: "وقتی شهید دستغیب به شهادت رسیده بود پدرم با ناراحتی گفت نوبت من بود چرا ایشان از من پیشی گرفت؟! پدرم یکی دو هفته قبل از به ترور تهدید شده بود و منافقین از مردم خواسته بودند که به نماز جمعه نروند ولی پدرم با آن همه تهدیدات می گفت: من نماز را ترک نمی کنم و آن جمله معروف که” مرغابی را از آب نترسانید” در خطبه نماز جمعه خطاب به منافقان گفته بود..." سال ۱۳۶۱ بود، آن سال ۱۱ رمضان و ۱۱ تیر مصادف شده بود، یکی از روزهای گرم تابستان اما این گرما و روزه‌داری مردم باعث نشد که صف نمازجمعه یزد آن هم به امامت آیت‌الله محمد صدوقی خلوت باشد، مردم حتی تا پشت‌بام‌ها هم سجاده و جانماز پهن کرده بودند.... نمازجمعه که تمام شد حوالی ساعت یک و ۲۰ دقیقه ظهر بود، مسجد ملا اسماعیل مملو از جمعیت بود، امام جمعه خیلی نگران گرمایی بود که مردم را آزار می‌داد حتی اجازه نداد بین دو خطبه اطلاعیه‌ای که آماده شده بود را بخوانند حتی از مردم درخواست کرد که همراه موذن اذان را تکرار نکنند تا نماز سریع‌تر تمام شود وقتی عرق‌ریزان از گرما نماز را به پایان رساند، از به سمت خودرو حرکت کرد، صحن قدیم مسجد ملااسماعیل را که ترک کرد، وارد صحن جدید شد و ایستاد تا کفش‌هایش را بپوشد... نحوه شهادت شهید محراب، آیت‌الله صدوقی: از پشت سر جوانی محکم آیت‌الله صدوقی را در آغوش گرفت و گفت می‌خواهد پیشانی او را ببوسد چون حرکاتش شک‌برانگیز بود، پاسدارها و حتی خود آیت‌الله تلاش کردند تا او را دور کنند اما موفق نشدند آن جوان که نامش رضا ابراهیم‌زاده و از اعضای سازمان مجاهدین خلق و از منافقان بود، همانطور محکم آیت‌الله را در آغوش گرفته بود و او را رها نمی‌کرد تا اینکه ناگهان صدای انفجاری، دست پلید او را رو کرد آیت‌الله از ناحیه کمر و ستون فقرات و شکم به شدت مصدوم شد و در راه انتقال به بیمارستان افشار یزد به آرزوی همیشگی خود که همان شهادت بود، رسید جمعیت آن روز در مسجد ملااسماعیل غوغا می کرد دختران آیه الله و خانواده او نیز در حضور داشتند و صدای انفجار بیش از همه آنها را متلاطم کرد.... @bicimchi1
سحر هنگامه راز و نياز است سحر ميخانه دلدار باز است سحر جود و كرم بسيار دارد سحر بوی خوش دلدار دارد سحر مهمانی خاص الهی ست سحر وقت گذر از روسياهی ست @bicimchi1
فرازهایی از مناجات #شهیدمحمدابراهیم_موسوی_پسند اگر یک روز دل‌تان هوای شهید کرد، ما را هم به دلتان راه دهید… اگر راه افتادید تا سری به دیوار نوشت‌های قدیم بزنید و بوی شهید را آنجا بجویید ما را همسفر کنید… ما با بوی شهید پر و بال می‌گیریم، ما با بوی شهید رخت آسمان می‌پوشیم و هم بال ملائک قدسی می‌شویم… اگر روزی شهدا به خوابتان آمدند، ما را هم به دشت خوبتان ببرید… اگر بوی عباس(ع) به سر سرای کویتان وزید و لباس دلتان و پرچم روحتان را نوازش کرد قسمتی ما را هم کنار بگذارید… ما هیچ وقت با شهدا خداحافظی نمی‌کنیم… ما می‌خواهیم هر کدام‌مان سایه یک شهید بر روی زمین باشیم… ما می‌خواهیم یک بسیجی باشیم… ما می‌خواهیم هرکدام‌مان سایه یک شهید بر روی زمین باشیم، تا ما هم همسایه دیوار به دیوار خدا باشیم… @Bicimchi1
#خاطره‌ای_از_مادر دفعه آخر که داشت می رفت جبهه ازش پرسیدم: "علیرضا جون کی بر میگردی مادر؟" صورت نازش رو بلند کرد و نگاهش با نگاهم جفت شد، بعد سرش رو انداخت پایین و گفت: "هر وقت که راه کربلا باز شد" ساکش رو دستش گرفت، تو انتهای کوچه دلواپسی های من ذره ذره محو شد... تو عملیات والفجر یک، عزیز دلم علیرضای رشیدم #شهید شد شانزده سالش تازه تموم شده بود، شانزده سال هم طول کشید تا آوردنش، درست شب #تاسوعا... وقتی برگشت اولین کاروان زائران ایرانی رفتن #کربلا؛ آخه راه کربلا باز شده بود...." #نوجوان_شهید #علیرضا_کریمی @bicimchi1
به یاد افتخار حزب الله بسیجی دلاور و شجاع عارف دلسوخته فدایی حضرت رقیه(سلام الله علیها) مداح اهل بیت(ع) #شهید_مسعود_ملا دستنوشتهٔ زیبای شهید مسعود ملا درباره ماه مبارک رمضان: «با سلام بر ایام الله با سلام بر کسانی که ایام الله را به وجود آوردند با سلام بر امام زمان(عج) سلام بر امام عزیزمان که جانم فدایش باد سلام بر #شهدا که در این ماه جایشان بر سر سفره های افطار خالی است سلام بر جانبازان و مجروحینی که سحر و افطارشان را روی تخت های بیمارستان می گذرانند سلام بر مادران شهدایی که جای خالی فرزندانشان را در سر سفره افطار می بینند... عجب صفایی دارد ماه رمضان ماهی که همه به میهمانی خدا می روند ماهی که در رحمت، بر روی تمام بندگان خدا باز می شود ماهی که خدا در دل ها نفوذ می کند در ماه رمضان خدا در چشم های بصیرت مردمان پاکدل نفوذ می کند سعی کنید از این ماه به حول و قوه الهی بیشترین استفاده ها را ببرید در این ماه دل ها همه جلا پیدا می کند و دلی که به یاد خدا پاک شود نگرانی هم ندارد» @bicimchi1
دوباره ماه خدا و بهار قرآن شد دوباره ماه صفادادن تن و جان شد دوباره شوق #سحر، هر غروب هم افطار دوباره موسم شادی اهل ایمان شد دوباره وقت سفر شد به شهر خوبیها دوباره ماه نزول کتاب قرآن شد @bicimchi1
هویزه‌ی من، پاره‌ی تن ایرانم، زادگاه تولد دوباره‌ام، چشمت روشن امروز بعد از ماه‌ها؛ صدای گام‌های #علی‌اکبرهای_خمینی توی گوشت پیچید گام‌هایی که می‌دانم برایت #علم‌الهدی را تداعی می‌کند و حکیم را و قدوسی و گندمکار را... راستی بگو از امانت‌هایمان چه خبر؟ از پیکرهای شریف یاران آخرالزمانی امام حسین(ع) چه خبر داری؟ بگو کجاست شور زندگیت؟ چه شد صدای قهقه کودکانت؟ بمیرم برای تن رنجورت... سربلندکن #هویزه! خجل نباش، تو میعادگاه دیدار عاشوراییان خواهی بود، و میزبان مهمانی عرشیان، و زادگاه تبلور هزاران مثل من... آزادیت مبارک خاک همیشه آزاده... هویزه‌ی‌ من کربلای من... @bicimchi1
آقای عراقچی گفته اند اگر شرایط سخت تر شود، باید از برادران و خواهران افغانستانی بخواهیم کشور را ترک کنند. آقای عراقچی! پیشنهاد ساده تر و قطعا اثرگذارتری دارم! اگر شرایط سخت تر شد، دو تابعیتی های نفوذ کرده در دستگاه اجرایی و قانون گذاری کشور را ترک کنند! علی برکت الله .... @bicimchi1
واکنش سید محمود رضوی به سخنان عراقچی درباره اخراج افغانستانی‌ها از ایران @bicimchi1
از منطقِ تو دلیل می بارد عشق! تأویل چه بی بدیل می بارد عشق! یک سوره به نامِ عشق نازل شده است از چشم ِتو جبرئیل می بارد عشق! #محمدحسین_افشار پ.ن: آخرین وداع پدرانه... در حاشیه تشییع پیکر پاک و مطهر شهید مدافع وطن #محمدمحمودزاده در خیارک اردبیل #شهید_محمد_محمودزاده از کارکنان پلیس شهر گرمی اردبیل پانزدهم اردیبهشت ۹۸ در درگیری با اشرار مسلح به درجه رفیع #شهادت نائل گردید... @bicimchi1
بیسیم‌چی
‍ جفا به برادران افغانستانی (که هم در دوران دفاع مقدس با عنوان برادران مشهدی در نبرد با صدام بعثی در کنار مردم ایران بودند و هم در دوران دفاع از حرم عمه سادات؛ با لشکر فاطمیون جلوی اشقیای اسرائیلی_آمریکایی ایستادند) جفا به آرمانهای امام و انقلاب است... تاریخچه لشکر زهرایی فاطمیون: هسته‌ اولیه‌ شکل‌گیری تیپ فاطمیون، تعدادی از بچه‌های افغانستانی بودند که به آن‌ها سپاه محمد(ص) می‌گفتند. این گروه در افغانستان علیه شوروی می‌جنگیدند و نیروهایی بودند که از انقلاب اسلامی ایران نیز حمایت می‌کردند و به‌ نوعی نیروهای امام خمینی(ره) محسوب می‌شدند و در جنگ با طالبان نیز حضور داشتند. سپاهیان محمد(ص) در دوره‌های مختلف از نظر تعداد اعضا در نوسان بودند و کم‌ و زیاد می‌شدند. این‌ها به شدت مرید امام خمینی(ره) بودند. حتی یکی از رزمنده‌ها به خاطر اینکه بتواند در جنگ تحمیلی شرکت کند، شناسنامه ایرانی گرفته بود. زمانی که آمریکا در افغانستان مستقر شد، گروه از هم پاشید و بسیاری از رزمنده‌ها مقیم ایران شدند؛ چون دولت افغانستان آن‌ها را بازداشت می‌کرد و سرویس‌های جاسوسی آمریکا به دنبالشان بودند. زمانی که بحث سوریه پیش آمد از جمهوری اسلامی تقاضا کردند که کمک کند تا در جنگ شرکت کنند. این تقاضا را حاج آقا علوی و شهید ابوحامد (فرمانده تیپ فاطمیون) مطرح کردند. انقلاب اسلامی هم که همیشه و همه‌جا حامی گروه‌های مقاومت است، از تشکیل گروه فاطمیون حمایت کرد. هسته اولیه تیپ فاطمیون با ۲۵ نفر شکل گرفت و این‌ها اولین نیروهایی بودند که به سوریه رفتند. اوایل با گروه‌های عراقی کتائب سیدالشهدا و دیگر گروه‌ها کار می‌کردند و به عنوان دسته کوچکی در کنار آن‌ها قرار می‌گرفتند. کم‌کم راه باز شد و هر بار که شهیدی از بچه‌های افغانستانی را برای تشییع به ایران و افغانستان می‌آوردند، موجی از شیعیان افغانستان برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه رفتند. نام «فاطمیون» به این دلیل انتخاب شد که این تیپ در ایام شهادت حضرت زهرا(س) شکل گرفت. همچنین بچه‌ها می‌گفتند چون حضرت زهرا(س) غریب بود و در غربت شهید شد و ما هم در سوریه غریب هستیم، نام فاطمیون برازنده است. منبع:کیهان به نقل از دفاع پرس در مصاحبه با یکی از فرماندهان فاطمیون @bicimchi1
بیسیم‌چی
‍ هو الحکیم بر سر مزار من کنید که شهیدی غریبم... محل شهادت: ایران مهاجری شهید از افغانستان که در دفاع مقدس جانش را فدای اسلام کرد... شهید رجب‌علی غلامی در سال ۱۳۵۹ از افغانستان به بجستان مهاجرت کرد و مدتی بعد به عنوان بسیجی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شتافت و در سال ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۹ قهرمانانه و شگفت‌انگیز به رسید... بر روی سنگ مزار او نوشته شده: «مادران و خواهران بر سر مزار من گریه کنید که من در این شهر غریبم و پدر، و خواهری ندارم که برایم گریه کنند » رجب غلامی در روز ۶ اسفند ماه سال ۱۳۶۴ در منطقه کردستان، پس از باز کردن معبر مین به سیم خاردار حلقوی می‌رسد که به هیچ عنوان نمی‌شده آنرا قطع کنند، چون اگر سیم را قطع می‌کردند سیم‌ها جمع شده و معبر منفجر می‌شد در این وقت این شهید با همرزم خود با نام «شریفی مقدم» تصمیم می‌گیرند که یک نفر بر روی سیم خاردار بخوابد، ابتدا شریفی مقدم قصد داشته این کار را انجام دهد، ولی شهید غلامی به او التماس می‌کند و او را قسم می‌دهد که بگذار من این کار را انجام دهم و این افتخار را از من نگیر سرانجام شهید رجب غلامی بر روی سیم‌های خاردار می‌خوابد و در حالی که خون از بدن پاکش جاری بوده، بیش از ۱۶۰ نفر و بنا بر روایتی ۳۰۰ نفر از روی بدن او عبور می‌کنند وقتی همه عبور می‌کنند و او را از روی سیم‌ها بلند می‌کنند، می‌بینند تمام بدنش غرق در خون است و درد می‌کشد در همین حال دست به دعا برمی‌دارد و می‌گوید خدایا شهادت مرا برسان، در این لحظه بلافاصله تیری از سوی نیروهای عراقی شلیک می‌شود و به چشم چپ او اصابت می‌کند و همان جا به شهادت می‌رسد » پ.ن: برسد به دست مسئولین لیبرال و غربزده دولت که به بهانه تحریم‌های آمریکا نسبت به برادران و خواهران افغانستانی بی‌مهری می‌کنند... شب بخیر @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرکس سحر ندارد از خود خبر ندارد @bicimchi1
#شهید_حاج_حسین_خرازی: من اهمیتی نمیدهم دربارهٔ ما چه میگویند، من میخواهم دل ولایت را راضی کنم... @bicimchi1
فرازی از وصیت‌نامه سردار شهید «ابراهیم وکیل‌زاده»؛ انتظاری که ما از ملت غیور ایران داریم این است که لیبرال‌ها، ملی‌گرا‌ها و ... را شناخته و با آن‌ها مبارزه کنند و نگذارند که آن‌ها ما را به طرف غرب و یا شرق بکشند. @bicimchi1
بیسیم‌چی
‍ « به آقا امام زمان (عج) در 13 سالگی » نشانی گیرنده : نمی دانم کجایی ؟! شاید در دلم باشی و یا شاید من از تو دورم . کوچه انتظار، پلاک یا مهدی! به نام خداوند بخشنده ومهربان سلام من به دل زهرا و گل خوشبوی گلستان انتظار 🌊 ای دریای بیکران ، آفتاب روشنی بخش زندگی من که از تلالو چشمانت که همانند خورشید صبحدم از درون پنجره های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند . تو کلید درِ تنهایی من ! من تورا محتاجم . بیا ای انتظار شبهای بی پایان ، بیا ای الهه ی ناز من ، که من از نبودن تو هیچ و پوچم . بیا و مرا صدا کن ، دستهایم را بگیر و بلند کن مرا . مرا با خود به دشتِ پر گلِ اقاقیا ببر . بیا و قدمهای مبارکت را به روی چشمانم بگذار . صدایم کن و زمزمه ی دل نواز صدایت را در گوشهایم گذرا کن ، من فدای صدایت باشم . چشمان انتظار کشیده من هر جمعه به یادت اشک می ریزند و پاهایم سست می شوند تا به مهدیه نزدیک خانه مان روم و اشک هایم هر جمعه صفحات دعا ندبه را خیس می کند . من آنها را جلو پنجره اتاقم می گذارم تا بخار شود و به دیدار خدا رود . به امید روزی که شمشیرم با شما بالا رود و برسر دشمنانتان فرود آید . : بعد از شهادت راضیه، زمانی که وسایلش را جمع میکردم به تقویمی برخوردم که در قسمت مشخصات فردی آن اینطور نوشته بود: نام و نام خانوادگی: شهید گمنام شماره شناسنامه: ۱۱۰ (یا علی) آدرس: دربست دل خدا شماره تلفن: همیشه اشغال است چون همیشه با خــدا حرف می زنم.»  راضیه همیشه آرزو داشت در رشته جراحی قلب ادامه تحصیل دهد و پنجره محل کارش رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیه السلام) باز شود. سرانجام در فروردین‌ماه سال 1387 بعد از آنکه از زیارت بارگاه امام رئوف به شهرش بازگشت، در 24ام فروردین 1387 بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز توسط عوامل تروریستی وابسته به غرب، بعد از تحمل 18 روز درد و رنج ناشی از جراحت‌ در 10 اردیبهشت در سن 16 سالگی به شهادت رسید. مصاحبه تیم سرگذشت پژوهی بنیاد هابیلیان با خانواده @Bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این زن جوان ایرانی توی مراسم فارغ‌ التحصیلیش در یکی از دانشگاه‌های کالیفرنیای آمریکا، برای اشاره به شخصیتی که الگوی زندگیش و عامل رسیدنش به این موفقیت بوده، پرچم یا فاطمة الزهرا (س) رو بالا برد سرافراز و سربلند باشی شیر زن ایرانی که با حجاب خودت پرچم زن اصیل ایرانی را بالا بردی @bicimchi1
وصیت‌نامه #سردار_شهید_علیرضا_بلباسی: "مردم ارزش گندم بیشتر است یا ارزش نان؟! اما اگر گندم بخواهد ارزش پیدا کند باید زیر سنگ عظیم آسیاب خرد شود و باید در تنور داغ چند صد درجه تاب و تحمل داشته باشد همان تنوری که علی(ع) سر را تا ناف داخل گرمای آن می کرد و با خود می گفت: بچش گرمای تنور را تا از بچه های یتیم شهدا غافل نباشی و بالاخره بهشت را به بها می دهند نه به بهانه و اگر امروز در کاروانیان حسین(ع) ثبت نام نکنیم و عازم نشویم فردا ما را در صف این کاروانیان راه نخواهند داد و از ما نام و نشانی نخواهند پرسید ..." #سردار_شهید_علیرضا_بلباسی(سمت راست) نام پدر: رسول متولد: ۱۳۳۲/۷/۱۴ روستای آسور، فیروزکوه شهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه @bicimchi1
يا خيرَ مَنْ خَلا بِه وحيدٌ اى بهترین ڪسى ڪه شخص در تنهـایى با او خلوت میڪند شلوغترین خلوت، آغوشِ توست آنجا ڪہ بہ ڪائنات بندہ ات را نشان میدهی و فخر میفروشی #مناجات_المتوسلین #خدایا_ما_دوباره_آمدیم @bicimchi1
به همان میزان که به انجام فرایض دینی مقید بود نسبت به مستحبات هم تقید داشت نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد، با خدای خود خلوت می کرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه می‌خواند... خواندن قرآن از کارهای واجب روزمره‌اش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش می‌نمود.. #سردار_شهید_آقامهدی_باکری #فرمانده #ماه_مبارک_رمضان #لشگرآسمانی۳۱عاشورا @bicimchi1