📋 #روضهوداعومیدانرفتنآقااباعبدالله (ع)
#روضه_امام_حسین (ع)
#متن_روضه / *بخش سوم صوت*
با نوای حاج ابوذر بیوکافی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شب وداعه. اصحاب شروع کردن باهم وداع کردن. کربلا خیلی وداعهای جانسوزی داره؛ یکی میگفت مسلم اگه زودتر رفتی سلام منو به پیغمبر برسون.
'عین شبای عملیات ما؛ این رزمندههای ما، شهدای ما، اینجوری یاد گرفته بودن از امام حسین (ع).
بزرگترا، رزمندهها وداع شهدا باهم رو یادشونه.'
اون یکی میگفت اگه بیبی فاطمه رو دیدی سلام منو بهش برسون، سفارش منو بکن....
این یه وداع بود. یه وداع دیگه هم فردا رخ داد؛ این وداع رو حضرت زهرا دوست داره. فرمود: برا مردم بگید چیشد...
اون لحظهای که دیگه همه شهید شدن، همه رفتن، آقا اباعبدالله اومد توی خیمه، خواهرا دورش حلقه زدن، دخترا دورش حلقه زدن. اومد وداع کنه، زینب دید دار و ندارش میخواد بره...
صدای همه بلند شد: " رُدَّنا الیٰ حَرَمِ جَدِّنا" اگه قراره بری اینا بیحیان، مارو برگردون مدینه...
@Abozar_Biukafi
این یه وداع بود، یه وداع دیگه رو هم بگم؛
وقتی با فاطمیات حرم وداع کرد، امام سجاد رو صدا زد؛ علی جان بیا بابا داره میره؛ حواست به این بچهها باشه، خیلی راه طولانیه، سخته....
سفارشهارو انجام داد، یهو امام سجاد فرمود: باباجان مگه کسی نیست تو داری میری؟ "اَینَ اَخی" داداشم علیاکبر کجاست؟ بعد دوباره یه سؤالی پرسید مولا گریه میکرد؛ "اَینَ عَمِّیَ العباس" پس عموم کجاست که تو میخوای بری بابا؟
آقا یه جملهای فرمود، زین العابدین بلند بلند گریه کرد. مولا در جواب پسرش فرمود: غیر من و تو دیگه مردی باقی نذاشتن. همه رو کشتن...
اومد جلوتر، سوار مرکب شد. یهو دیدن این حیوون راه نمیره، نگاه کرد دید دختر کوچولوئه وایستاده؛
کجا میخوای بدون من بری؟..
@biukafi_matn
وارد میدون شد؛ "بسم الله و بالله و علی مِلَّةِ رسولِ الله" جنگ نمایانی کرد، تیر خورد، بدنش زخمی شد؛ تشنه بود، یه لحظهای یه گوشه ایستاد یه نفس بگیره، یه نامردی سنگ برداشت زد به پیشونی نازنین حسین...
این لباس عربی رو تا بالا زد، یکی با تیرش قلب حسینو نشونه گرفت...
نتونست تیر رو از جلو در بیاره از پشت تیر رو درآورد. تو این وضعیت که روی ذوالجناح افتاده بود یکی ضربه به سر حسین زد. یهو دیدن با گونهی چپ افتاد روی خاک؛ زینب بهسرزنان هی میگفت وا حسینا ، وا علیّا....
حسین.....
افتاد روی خاک. سیدابنطاووس میگه: دشمن اومد بین حسین و خیمه.
امام صادق(ع) میگه: اندازهی نگین جای سالم نبود تو بدن آقا اباعبدالله؛ همه جارو زدن.
تو اون حال دید اینا دارن میرن سمت خیمه، گفت: بامن سر جنگ دارید، اینا دخترای پیغمبرن...
حسین.....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال اشعار مداحیهای حاج ابوذر بیوکافی
@biukafi_matn