#زمزمه #حضرت_فاطمه_س بهشت آرزوی من گمونم بهتری خانوم خدارو شکر که بازم خودت پشت دری خانوم یخورده استراحت کن همینه خواهشم از تو جلو پام پا نشو اینقدر خجالت میکشم از تو با اینکه زخمیِ دردی داری می‌سوزی می‌سازی با این دست ورم کرده برا من سفره می‌ندازی می‌خوام دستای بی‌جونه منو بازم بگیری تو سرت چی اومده داری... نشسته راه میری تو چشای من پُر از اشکه که چشماتو نبندی تو حالا حسرت به دل موندم یبار دیگه بخندی تو تو افتادی ز پا اما علی رو روبه‌راه کردی دیدی آخر توو این خونه پای تابوتو وا کردی حالا اونکه شبش تاره منم زهرا، منم زهرا اونی که دست به دیواره منم زهرا، منم زهرا مگه از یاد من میره به سنگ غم محک خوردی حلالم کن سر من از کس و ناکس کتک خوردی شیار در گرفت آتیش روی پهلوت شیار افتاد طناب از دست من وا شد ولی دستت ز کار افتاد مگه از یاد من میره چه حرفایی شنیدم آه من اون مسمارو از سینه‌ت خودم بیرون کشیدم، آه داری میری نمی‌دونی چه خاکی بر سرم میشه برو، یار جوون من برو دردات کم میشه برو توو عرش محسن رو بغل كن فاطمه امشب پيمبر رو زيارت كن به‌جاى ما همه امشب برو اما قرار ما غروب روز عاشورا كنار پيكر بى‌سر ته گودال توو صحرا شاعر: آقای #محمدجواد_پرچمی [شهادت حضرت فاطمه (س) ۱۴۰۲.۰۹.۰۵] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های #حاج_ابوذر_بیوکافی @Biukafi_Matn