eitaa logo
💚🌹یاس 🌹💚
199 دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
8.7هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ✋ صَلَّی اللهُ عَلَیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا ایَّتُهَا الصِّدیقَةُ الشَهیدَة... دنبالِ "شُهرَتیم" و پِیِ "اسم" و "رَسم" و "نام"... غافل از اینکه فاطمه(س) "گمنام" می خَرَد ... ❤️#یاس❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الَّذِي لَا يُمْكِن الْفِرار مِنْ حُكُومَتِه برایم تعریف میکرد در دوران دبیرستان کسی گمانی را به دوستش که شاگرد ممتاز بود نسبت داد، گفته بود یا دخترِ مدیر است یا از فک و فامیلهایش که نمراتش بالاست! خیلی‌ها این گمان را باور کردند. پرسیدم: یعنی موضوع روشن نشد؟ گفت: چرا...مدیر غائله را خواباند. اما بجای پذیرش اشتباه گفتند به او کیلویی نمره می‌دهند. بنا شد گمانه‌زن‌ها از او امتحان بگیرند و طراح و تصحیح کننده‌ خودشان باشند. او بالاترین نمره را گرفت! با این‌همه و روشن شدنِ موضوع از خر شیطان پایین نیامدند که هیچ، به تهمتشان اصرار هم ورزیدند. سکوت کرده بودم. نمیدانستم چه بگویم! بعدها در قرآن دیدم خدا از عده‌ای که به پیامبر می‌‌گفتند او شاعری دیوانه‌ است! ابتدا سوال‌هایی می‌پرسد تا بگوید در اشتباهند: «آیا می‌توانید آیه‌ای مثل آن بیاورید؟اگر علم غیب دارید یا نردبانی که از آن بالا می‌روید تا خبر‌های غیبی را بشنوید پس چرا شنونده‌ی آن دلیلی آشکار بر ادعای خود نمی‌آورد؟» سپس وقتی دید اشتباه را نپذیرفتند به واضح‌ترین شکل ممکن می‌گوید: «نه از روی علم ، بلکه فقط از گمان پیروی می کنید و هرگز گمان، انسان را برای دریافت حق، سودی نمی‌دهد» در پایان هم آب پاکی روی دست پیامبر می‌ریزد، صفت مُصِر‌ ها را آشکار می‌کند ومی‌فرماید؛ «اینها کسانی‌اند که اگر پاره سنگی در حال سقوط از آسمان ببینند، چنان بر انکار حق اصرار دارند که می گویند: ابری متراکم است!» انسان تا کجا که نمیتواند سقوط کند! وای بر غرورِ درونیِ ما که برای ضایع نشدن حرفمان، اشتباه را نمی‌پذیریم. آن هم در برابر کسی که نمیتوان از سلطه‌ی حکومتش گریخت. خدا ما را از دست این غرور خارکننده نجات دهد. 🖇💌
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ شنیده‌ام اگر آدم‌ها تصویر سیرتِ هم را ببینند از هم فرار خواهند کرد و با یکدیگر یکجا نخواهند نشست! اما تو گفته‌ای من همنشین کسی هستم که بخواهد با من بنشیند. و این یعنی چشم پوشی تو، یعنی خیلی مرا تحویل گرفته‌ای... تحویل گرفته ای که اهل بیت را آفریدی و آن‌ها را «کهْفِ الْوَرَی» قرار دادی؛ پناهِ مردم. به درگاهت آمده‌ام اذن دخول بگیرم تا در میدان پیشتازان به سویت بشتابم. با افتتاح تو را خواندم، با ابوحمزه، با مناجات حضرت امیر در مسجد کوفه. جوشن خواندم، قرآن سر گرفتم، تو را به چهارده نور قسم دادم تا روشنایی‌شان سیرتِ سیاهم را بپوشاند‌. حال با زبان جُون-غلامِ سیاهْ پوستِ اباعبدالله- در سجده افتادم، گریه می‌کنم و میگویم « إِنَّ رِيحِي لَمُنْتِنٌ وَ إِنَّ حَسَبِي لَلَئِيمٌ وَ لَوْنِي لَأَسْوَدُ» میدانم بدبویم، بدکارم و روسیاه... و حسین حال جُون را که دید گریست... دست به آسمان بلند کرد، دعایش فرستاد و به او اذن میدان داد. سلام بر حجة خدا وقتی برای ما دعا می‌کند. که به دست دعا‌کننده‌ی اوست «وَفَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الْکرُوبِ» غم‌هایی که بر طرف شده. اعتراف می‌کنم که «مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکمْ» منتظر حکومتش هستم که ناب است. ناب همچون عطرِ مُشک از نعش جُون، ناب چون گریه‌های بی‌اختیارِ خبرنگارِ انگلیسی در روز اربعین. از خدا که مهربانی و دستِ بخشش او تمامی ندارد درخواست می‌کنم رساندنت را نزدیک کند، ما را شهیدان راهت و یاری دهندگان پیروزی‌ات قرار دهد. خودت را برسان که دلِ ما مانندِ پرچمِ سرخِ گنبد سیدالشهداء؛ خون شده و در حوادث روزگار به تکان افتاده. خودت را برسان که دل  -این علم برافراشته شده- به دستانت احتیاج دارد تا بدل به لعل شود. بیا که منتظریم به پیشگاهت جان را همچون عقیق‌‌های سرخ، داخل ضریح بیاندازیم که ماییم تفسیر «وَ نَفْسِي لَكَ الْوِقَاءُ وَ الْحِمَي» آن جانی که برایت سپر و محافظ‌است و لحظه‌ها را می‌شمارد برای فداییِ تو شدن. برای ما دعا کن. «وَصَلَّی اللّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ وَسَلَّمَ تَسْلِیماً کثِیراً، وَحَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ» 🖇💌