شاید بگویند رفتهای. اما مگر من باور کردم؟
باور کنم سایه ای که هر زمان روز کنارم است تو نیستی؟
باور کنم زمزمه ای که کنار گوشم صدا میدهد تو نیستی؟
باور کنم امیدی که در قلبم ریشه میدواند تو نیستی؟
و آیا باید باورکنم، که انعکاسی که در قطره های باران میبینم تو نیستی؟
آخر من که هنوز دستت را در دستم حس میکنم...
_هزاران سال بعد، جاودانه ای در آسمان.