پروانه های آبی رنگ بالای سر خاک تیره پرواز می کردن.
آدما فکر می کردن پروانه ها چشون شده، اما پروانه ها چیزیشون نشده بود.
اونا فقط داشتن به روش خودشون انتظار می کشیدن.
قرار بود چه اتفاقی بیفته؟
غنچه ی سفید رنگ کوچیک از میون خاک تیره ظاهر شد و پروانه ها دورش رو گرفتن.
تصویر قشنگی بود، شبیه یه کهکشان کوچیک که ستاره هاش به تولد یه ستاره دیگه نگاه می کردن.
غنچه ی سفیدِ کوچیک بالاخره میون نوازش های بال پروانه ها، شکوفا شد.
داستان اینجا تموم می شد؟
نه، این تازه شروع داستان بود.
فرشته ی کوچیکی که میون گل برگ های غنچه ی سفید پنهان شده بود، چشماش رو باز کرد.
قلب فرشته ی کوچیک رو می شد دید، به رنگ همون گل، سفید بود.
قرار بود با قلب سفیدش دنیا رو جای بهتری کنه.
پس پروانه ها برای تشکر دورش حلقه زدن و بال های سفید رنگی رو بهش هدیه دادن؛ هدیه ی تولد.
فرشته کوچیک به پرواز در اومد و صدای بال های پروانه ها هم شنیده میشد، البته اون فقط برای ما صدای یه بال زدن معمولی بود، ولی درواقع میشد صدای آروم تبریک پروانه ها رو شنید.
تولدت مبارک. آره همینو می گفتن. تولدت مبارک فرشته ی کوچیکِ نازنین.
@shiifting
#ناشناخته
@Pichak7 A gift for you
#ناشناخته
شما و ممبرزتان به این چنل دعوت شدید @haminjoryy
#ناشناخته
میشه دو نفر بفرستید اینطرف ؟✨ @Green_soul
#ناشناخته
فقط برای تو . . @Pichak7
#ناشناخته
دعوتید به @the_shifting_sands به صرف موسیقی و عکس نوشته و ...♡
#ناشناخته
حمایت میکنین؟ @Niyazam پیشاپیش مچکرم♥️
#ناشناخته
اره اونا رو بازم فیل کردن ولی اینجا هست @Eitaa_Im
احتمالا پاسخگو:
بهتون سر می زنیم♡
آخری نیست:(
Blue side
اگه دوست دارین بیاین و برام بگین اگه نقشتون توی دنیای بی محدودیت رو خودتون می تونستید بنویسید، چی می
#ناشناخته
دام میخواست یه کتابدار بشم که میتونه تلپورت کنه. درسته ربطی ب هم ندارن ولی من دلم اینو میخاد
احتمالا پاسخگو:
سلام ناشناخته ی دوست داشتنی
ممنونم که بهم جواب دادی.
رویای رنگین کمون برای تو🌈
چیزای بی ربط هم می تونن وجود داشته باشن و جالب باشن. احتمالا کتابدار عزیز برامون کتابا رو از اون طرف دنیا به دستمون می رسونی؟ لبخند گنده* امیدوارمᏊ
#ناشناخته
https://eitaa.com/blue_side/140 وای واقعا ؟ (سانسور شده توسط سانسورچی. خندیدن*) سالته ؟ چه خوب ..... پس من از تو خیلی کوچیکترم *خنده ریز و سرخ شدن لپام*
احتمالا پاسخگو:
اول از همه بابت دست بردن توی پیامت معذرت می خوام مهربونم
دوم، آره واقعا اینطوره. لبخند ریز*
ولی می دونی مهربون عزیزم، بزرگ و کوچیک بودن به سن نیست، به وسعت قلبته و من مطمئنم تو خیلی بزرگی💫
توی جنگل افکارم گم میشم
درختا سبز نیستن
نارنجی و خزون؟
نه، حتی برگای نارنجی هم زیبان
سیاهی بهم نزدیک و نزدیک تر میشه
تلاشش برای بلعیدن خودم رو می بینم
دارم تسلیم شدن خودم رو می بینم
روی زمین می شینم
زمین سرد
سرماش تا توی استخوانام، تا توی مغزم نفوذ می کنه
تکون دادن حتی انگشتام سخت به نظر میاد
یخِ بی روح رو احساس می کنم
لحظه به لحظه نزدیک میشه
تاریکی نزدیک میشه
اندوه
اندوه
سرده
دارم گم میشم
دارم محو میشم
صدایی توی گوشم زمزمه می کنه: اندوه خطرناکه
چشمام رو می بندم..
(احتمالاً و امیدواراً بخش اول از یه متنِ دو قسمتی:)
https://eitaa.com/blueberryeyes/9920
سلام کارامل
متاسفم که کسی نیست تا 7/24 بهت یادآوری کنه که هر کسی سبک مختص به خودش رو داره و این تفاوت هاست که زندگی رو زیبا تر میکنه
بنابراین به خودت لطف و اینو به خودت یادآوری کن:)