.
با خون خود دوباره رقم میزنم تورا
ای زندهگی ساده به هم میزنم تورا
امروز اگر به کام دل خسته نگذری
فردا مگر به فرق سرم میزنم تورا
گیرم به گوش هر که صدای تو خوش نخورد
گیتار من! برای خودم میزنم تورا
تو خوشترین فروغ حیاتی به چشم من
کی پیش آب و آینه کم میزنم تورا؟
در جذر و مد، سرود من از تو لبالب است
در ساز زیر و نغمه بم میزنم تورا
آهسته، اشپلاق زنان، درد دل کنان
در جاده صبح زود قدم میزنم تورا
- عفیف باختری
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
آدمیزادی که مریض عشق میشه هم سرمایش میشه دلتنگی هم عاقبتش!
تا دلتنگی نکنی که فراموش نمیکنی...
تا حسابی عزای عشق نگیری که گذر و حذر ممکن نیست...
پس قدر بدون این دلتنگی رو که دروازه فراموشیه.
–جیران–
#دیالوگ_فیلم
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
بیماریش اینقدر طولانی شد که اطرافیانش به مریضیش عادت کردند و از یاد بردند که اون داره عذاب میکشه و یه روزی میمیره.
–مرگ خوش–
#برشی_از_کتاب
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
در کنار جاده بودم آن شبم باران بود
یار تنهایی من در هرکجا باران بود
غم مخوردم، صبر کردم، خنده بر لب داشتم
دیر کردی فکرکردی انتظار آسان بود؟
دیگر از بس که هوا هم سرد بود
ایستادم در دلم آشوب یک طوفان بود
رعد یکباره بغریدو دلم ریخت بهم
با خودم گفتم دلم آرام باش باران بود...
آن شبم دیر آمدی دیگر هوا روشن بود
فکر کردی گر نیایی دل به خود گوید که این پایان بود؟
-ارغوان
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
شـب آبـٰی
#بیکلام 🎧🎶
امروز هم چشمانم را که باز کردم در نگاه اولم او را دیدم.
چشمانش غمگین. تبسمش غمگین. دستانش غمگین...
ایستاد و در این وطن غارت شده به رقص مرگ پرداخت. گویی با دستانش قصد نوازش پروانههای سوخته را داشت و گویی هر طرهی زلفش با خاکستر و عود عجین شده بود.
ترکیب وهم انگیز امید و غم.
دریغ از یک خداحافظی رفتی و وطنت را گلوله باران کردی. دردی که به من دادی را دوست دارم؛ بدون حرف و کلمه اما پر از مفهوم دلتنگی!
این غم دوری و دلتنگی تو هر روز مانند یک کودک بزرگتر و زیباتر میشود؛ و چه کسی میفهمد عمق غم این بی سر و پا را؟!
#آیهان_نویس
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
"تو هزار بار خودتو از چشم من انداختی ولی من چون دوستت داشتم هر هزار بار فوتت کردم و باز گذاشتمت اون بالا.
قطعا من اشتباه کردم، قطعا...!"
- محمدمهدی تردست
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
در حیـرتم از مــرام ایــن مــردم پـست
ایــن طــایفـه زنــده کــش و مــرده پـرست
تا هســت بــه ذلــت بــکشندش بــه جـفا
گــر مُـرد بــه عــزت ببــرندش سـر دســت
عجـــبم آمـــده زیــن مــردم پســـت
مـــردم زنــده کــش و مــرده پــرست
مــردمــی چــون اجــل و عــزرائیــل
مــیدهــند بــاده ی خــون دســت به دســت
ســـر بــریــدن شــده قــانــون بقــا
خنـــجری نیــست، هـــمه پـــنــبه بــه دســت
گـــرز رســـتم شــده اســباب فـــریــب
تیـــر آرش بـــر ســـیه خــاک نشـــست
عشــق و ســودا ســخن مجــنون نیســت
گوئــیا بــر دل او خـــار شـــکست
مــی و ســاقی هـــمه در وهــم و خیــال
روح انســـان ز دم خــون شـــده مــست
عــاشـــقان مجــرم و محــکوم بــه دار
روی دل بــار غمــی ســخت نشـــست
نــالــه کــم کــن کــه بــه جــایــی نــرسد
آه کنــعان بــه گلـــو نــالــه شــکست
- سیــمیــن بهــبهــانی
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
روزها رفته رفته كوتاهتر مىشوند.
باران هم در يك قدمىست.
درِ خانهام تا انتها باز؛ منتظرت ماندم!
چرا اينقدر دير كردى...؟
- ناظم حكمت
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
صبوری خصلت خوبی نیست چون معنیاش بالا رفتن ظرفیت تحمل است و چرا باید آدم حامل دردهای بیشتری باشد، وقتی میتواند همهشان را یکجا زمین بگذارد؟
- مهدی پورعبادی
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
ديگه نمیشه شب تویكوچه زد زير آواز، يا میگن ديوونهست يا میگن لاته؛ يكی نمیگه دلش گرفته!
- مسعود کیمیایی
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
خندهات طرح لطیفی است که دیدن دارد
نازِ معشوق دلآزار خریدن دارد
فارغ از گلّه و گرگ است شبانی عاشق
چشم سبز تو چه دشتی است! دویدن دارد
شاخهای از سر دیوار به بیرون جسته
بوسهات میوهی سرخی است که چیدن دارد
عشق بودی وَ به اندیشه سرایت کردی
قلب با دیدن تو شور تپیدن دارد
وصل تو خواب و خیال است ولی باور کن
عاشقی بیسر و پا عزم رسیدن دارد
عمق تو درّهی ژرفی است، مرا میخواند
کسی از بین خودم قصد پریدن دارد
- کاظم بهمنی
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
زیباترین خاطره، پاییز پشت پنجره
خواستم بدونی این روزا، حال من از تو بدتره
- قمیشی
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
عمری خلاف مردم خوش پوش خوش خیال
در دل غم زمانه گرفتم گریستم
دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمین
خود نعش خود به شانه گرفتم گریستم
- عفیف باختری
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
آدم از یک جایی به بعد دیگر خودش را به در و دیوار نمیکوبد، از هرچه هست و نیست شاکی نمیشود، از آدمها فاصله نمیگیرد، از هیچ کس دیگر متنفر نمیشود.
دیگر گریه نمیکند، غصه نمیخورد، از حرف کسی نمیرنجد.
دیگر شعر نمیخواند، موسیقی گوش نمیدهد، به کسی زنگ نمیزند، کسی هم به او زنگ نمیزند.
دیگر صدایی، اتفاقی، بوی عطری، اسمی، زنگ تلفنی، نامهای، خاطرهای، حرفی، رنگ پیراهنی حواسش را پرت نمیکند.
آدم از یک جایی به بعد دیگر منتظر نمیماند، دیگر عجله نمیکند، دیگر حوصلهاش سر نمیرود، دیگر بیقرار نمیشود...
میدانی؟
آدم از یک جایی به بعد فقط تماشا میکند!
–بعد از ابر–
#برشی_از_کتاب
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
من فکر میکردم وقتی سرطان گرفتم همه باید زندگیشونو ول کنن و فقط به فکر من باشن چون من قراره بمیرم ولی فهمیدم ادما باید زندگیشونو بکنن و اگر خواستن و دوست داشتن برای منم وقت بذارن.
–جهان با من برقص–
#دیالوگ_فیلم
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِي
لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ وَ إِنَّمَا
أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِي
جان من با نالههاى خود حبس شده
اى كاش جان من با نالههایم خارج مىشد.
بعد از تو خیرى در زندگانى نخواهد بود،
گریه میکنم از اینکه مبادا بعد از تو زیاد زندگی کنم.
- بحارالانوار جلد43 صفحه213
•عاشقانههای امیرالمؤمنین درفراق حضرتزهرا•
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
عشق، این شعله که بر دار و ندارم افتاد
گرهای بود که بر رشتهی کارم افتاد
جانم از راه گلو داشت میامد بالا
آنچنان سخت که یکباره فشارم افتاد
آخرین نامهات از دست من آنجایی که
گفته بودی که تو را دوست ندارم افتاد
چه بگویم به چه طرزی دل و جانم میسوخت
عشق، این شعله که بر دار و ندارم افتاد
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
رفتارش با آدمها مثل رفتارش با یک گلدان بود.
با ذوق گلدان را میخرید. بهدست میآورد.
بعد در جایی دور از آفتاب میگذاشت و کمکم فراموش میکرد که آبش بدهد. گلدان از بین میرفت. برای همیشه از بین میرفت.
- معین دهاز
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉
.
ما در عصر احتمال به سر میبریم؛ در عصر شک و شاید.
در عصر پیشبینی وضع هوا از هرطرف که باد بیاد.
در عصر قاطعیت تردید، عصر جدید، عصری که هیچ اصلی جز اصل احتمال، یقینی نیست.
اما من بی نام تو حتی یک لحظه احتمال ندارم.
چشمان تو عینالیقین من، قطعیت نگاه تو دین من است.
من از تو ناگزیرم. من بی نام ناگزیر تو میمیرم.
- قیصر امینپور
𝒷𝓁𝓊𝑒𝓃𝒾𝑔𝒽𝓉