eitaa logo
♥️"وحید رهبانی"♥️
257 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
69 فایل
﴾﷽﴿ بزرگترین کانال 👈وحید رهبانی👉 در ایتا😍 اولین کانال رسمی آقا وحید 😎😍 اگه واقعا طرفدار آقا وحید و بچه های گاندو هستی از کانالشون حمایت کن❤ 💗بنشین جانا که حاله خوشی آمدی یارا💗 🌹☁عاشق کشی.. 🌹☁دیوانه کردن.. کانال ما باشما جون میگیره👊❣👊
مشاهده در ایتا
دانلود
دوپارت بعد بیشتر خانوادگی هست و عروسی 😂یکم گذر زمان هم هست مثلا رفت یک ماه بعد😂
سعید نه ولی رسول اره
سه پارت دیگه رمان گاندو3 تموم میشه 😍✨ چند نفر گفتن یک رمان دیگه هم تایپ کن همگی اینجا نظر بدید یکی دیگه تایپ کنم یا نه ❤️ تا فردا صبح نظر بدید https://harfeto.timefriend.net/16558152743374
چشم ببینم بقیه چی میگن بعد
یک خط از پارتتو بده
آخر شب یک پارت میدم
امر دیگه باشه چشم😂
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ 🥀رمان :🥀 🥀پارت :🥀 محمد: یک هفته شد که مرخص شدم ورفتم خونه مجید :محمد پارسا خوشگلیش به دختر عمش رفته ها😂😍 محمد: 😂نخیرم این پسر من خودش خوشگل هست مجید : یعنی دختر من زشته محمد: نه بابا پسر من زیادی خوشگله😉😂 عطیه : آقا محمد بجایی این حرفا این بچه ها رو سرگرم کن 😂 محمد: 😂😂چشم مریم : عزیز الان بین پارسا و فاطمه و نازنین و رضا کدوم برات عزیز تر هست 😌 محمد: خب معلومه دیگه بچه ی من 😂😌 مریم : نخیرم عزیز: چهار تاشون عزیز هستن دعوا نکنین بیاین شام محمد: چشم😂😌 ________ خونه ی محمد عطیه : بیخیال این بچه شو بزار بخوابه محمد: نمیشه آخه خیلی شیرین هست😍 عطیه: خب بچه خوابش میاد محمد: نوچ نمیزارم عطیه : جان من بزار بخوابه زجرش نده خوابش میاد😂 محمد: عه اصلا نخواستم و میره میشینه تلوزیون ببینه عطیه : الان قهری محمد: اره 😂 عطیه : پاشو پاشو بیا قهر نکن 😂 محمد: نمیخوام 🤕 عطیه : پارسا بغل کردم رفتم کنارش گذاشتم توی بغلش این آقا پسرت بگیر هر کار میخوای بکن 🙁 قهر نکن نی نی کوچولو 😂 محمد: عطیه نی نی کوچولو چیه دیگه😢 عطیه: 😂لقب تو هست محمد: ممنون مامان جون😂😂 عطیه: 😂😂 ___________ محمد : صبح ساعت 9 رفتم سایت و راست رفتم اتاق آقای عبدی عبدی : چرا اومدی سرکار تو که مرخصی داشتی محمد: تاقت نداشتم خونه بمونم 😬 عبدی : خوبه بیا بریم جلسه هست محمد: پس خوب موقعی رسیدم بریم ، 5 دقیقه بعد عبدی : خب بچه ها این پرونده به نظر تموم شده محمد: الن چی شد ؟ عبدی : الن بخاطر تیری که به گردن خودش زد خون‌ریزی زیاد داشت و مرد محمد : حیف شد😢😔 راستی رسول کی مرخص شدی رسول : آقا من فردا اون روزی که شما مرده بودید مرخص شدم😂 محمد: 😂😂😂 عبدی : رسول 😡 رسول : ببخشید😁 محمد: پس گاندو تموم شد عبدی : بله داوود: تازه آقا یک نفر هم دیگه هم دستگیر کردیم همون کسی که از پشت بوم خونه به چرخ آمبولانس تیر زد عبدی : عملا تمام پاک سازی شد محمد: از مرگ الن کسی خبر نداره؟ عبدی : خداروشکر با مدرک هایی که ما از جاسوسی الن داشتیم تونستیم سفیری که آمریکا فرساده بود قانع کنیم که الن جاسوس بوده محمد: پس مشکلی برای کشور پیش نیومده عبدی : خداروشکر نه ☺️ محمد: ❤️😍 _________ محمد: رفتم اتاق خودم از اینکه بلاخره گاندو تموم شد خیلی خوشحال بودم😌😆 رسول: فکر ستاره از سرم بیرون نمی‌رفت رفتم اتاق آقا محمد (تق......تق.....تق ) محمد: جانم رسول: آقا میشه یک کاری برام انجام بدید 😢 محمد: چی ؟ رسول : میشه با سعید صحبت کنی تا ..........اجازه بده .........برم خاستگاری 😁 محمد: تو جون بخواه ...چشم برات میرم خاستگاری 😉 راستی میدونستی سعید هم ..... رسول : سعید چی 😳 محمد: سعید هم از ریحانه خانم خوشش میاد رسول : 😳😳😳😳 پ.ن: .......... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫 زیادمون کنید 🥀 نویسنده: هستی 🥀 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ