🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁
🍁
🍂رمان:#یک_وبیست🍂
🍂پارت :#بیست_یکم 🍂
داوود:از نگرانی همش حالم بد بود آقا محمد اجازه نداد برای دستگیری عباسی برم
سعید: تعقیب عباسی کردیم وارد یک بانک شد کمی گذشت اومد بیرون
محمد: بچه ها بریم
رفتم جلوراهش گرفتم
عباسی: شما 🤨
محمد: لطفا با ما تشریف بیارید
عباسی : کجا من جایی نمیام
محمد: حکم بهش نشون دادم و گفتم
لطفا بفرماید
عباسی : بله چشم😢
محمد: دستیگر کردیم و بردیم سایت
سعید اینجا باش من برم به آقای عبدی بگم
رفتم از پله ها بالا همین جور که میرفتم یهو حس کردم چشمام خسته هست ولی توجه نکردم و ادامه دادم
تق ....تق
عبدی : بفرمایید
محمد : آقا دستگیر هست نمیآید برای بازجویی ؟
عبدی: بریم شهیدی تو هم بیا
_____
#اتاق_بازجویی
شهیدی: ( جمله ی معروفش میگه )
عباسی : به چه حقی منو دستگیر کردید 😡
شهیدی : لطفا خودتون معرفی کنید
عباسی: یعنی نمیدونید کی دستیگر کردید😂
شهیدی: فقط به سوالاتی که پرسیده میشه جواب بدید
عباسی: هوووووووف😤
______
محمد: بازجویی تموم شد آقای شهیدی اومد بیرون
شهیدی: خوب محمد اینم نتیجه ی بازجویی
محمد: واقعا ممنونم خیلی بهم کمک کردید اطلاعات خوبی داد💗😍
شهیدی: ببینم چکار میکنی
محمد: ☺️
عبدی: محمد هماهنگ کردم امروز برو زندان و یکی از همون افراد پرونده بیار و کار شروع کن
محمد: چشم اقا 😍
سریع رفتم سمت زندان کارتم به سرباز دم در نشون دادم و رفتم داخل .....
یک نفر از افراد پرونده قدش تقریبا مثل عباسی بود فقط کمی لحجه داشت که میشد حلش کرد
_________
#سایت
محمد: داوود .فرشید .سعید . آقای احمدی
همه: جان آقا
محمد: ایشون سپند میرزایی هستن قرار با ما کار کنه و به عنوان نفوذی وارد تشکیلات اونا بشه
سپند : سلام ☺️
داوود: علیک آقا اجازه هست ببریمش اتاق گریم
محمد: بله داوود با بچه ها بگو جوری گریم کنن که مو نزنه
داوود: چشم😉
آقا روژان و رسول.............
(خواستم حالشون بپرسم که پرید وسط حرفم)
محمد: داوود جان فکرت مشغول نکن اونا حالشون خوبه
داوود: چشم😔با اجازه 💗
پ.ن: گریم 😍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫
زیادمون کنید 🥀
نویسنده: هستی 🥀
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁
🍁
🍂رمان :#یک_وبیست🍂
🍂پارت :#بیست_دوم🍂
ارشام: با خودم دعوا داشتم حسی بهم میگفت کار دوتاشون تموم کنم ولی حسی داشتم که نمیخواست روژان بدبخت بشه لعنت بهت روژان😤
____
کلارا : خبری از پسره نشد
میشل: نه هنوز 😤
کلارا : یک فیلم از این رفیقش بگیر که زجر میکشه بفرس براش
میشل: چشم
رفتم داخل اتاق دوتاشون ساکت بودن .....
رسول: بلاخره میشل اومد داخل گوشی بیرون آورد وگفت
میشل: خوب ...خوب مثل اینکه این فرمانده ی شما نمیخواد فکری به حال شما کنه ولی من میدونم چه کنم
روژان: گوشی گرفت روی رسول و گفت
میشل: پوریا شروع کن
روژان: با حرف اون مرده که اسمش میشل بود پوریا با چوب بزرگ زد توی مچ پایی رسول که فریاد زد
رسول: اخخخخخخخخخخخخ
روژان: نکنننننننننننننن عوضی چکار به اون داری 😡
ولی به حرفم گوش نداد یک بار دیگه زد همون جا رسول سعی کرد فریاد نزنه
رسول: با تمام وجودم درد حس میکردم ولی هیچی نگفتم این بار نمیخواستم آقا محمد بخاطر من خودش تحویل اینا بده😢
که درد زیادی توی دستم پیچید همون دستی بود که یک بار شکست بی اختیار فریاد زدم 😢😨😰
اخخخخخخخخخخخخخ😩😩😩
روژان: وقتی فریاد میزد قلبم میلرزید توی کل وجودم آشوب بود 😭
بی اختیار گریه میکردم
گوشی خاموش کرد و کنار گذاشت
رسول: مثل اینکه بیخیال من شده بود ولی به روژان هم اهمیت نمیداد یک چیز مشکی که شکل شوکر بود گرفت سمتم
میشل: میدونی این چیه
رسول : ........
میشل: آخی لال هستی نکنه نمیتونی حرف بزنی 😕دلم برات سوخت جوجو😏
رسول: به حرف هاش اهمیت نمیدادم حرف نمیزدم نمیخواستم عصبی بشه ترس از اینه دارم که روژان اذیت کنه
میشل: از ساکت بودنش بیشتر زجر میکشیدم شوکر روی پایین ترین عدد تنظیم کردم و به دستش زدم
رسول: فقط چشام بستم و روی هم فشار دادم تا صدام بیرون نیاد😬
روژان: فقط اشک میریختم و نفس نفس میزدم😭دیگه افتادم به التماس
تروخدا باهاش کاری نداشته باش 😭😭💔
خواهش میکنم ازت😭😭💔
رسول: جون نداشتم حرف بزنم میشل رفت کنار روژان بازش کردن و بردنش بیرون از اتاق
رسول: کجا میبریشششششش😡
کاری باهاش نداشته باشششششش😭😡
___________
داوود: گریمش تموم شد رفتم بیرون و گفتم
لباس پوشیدی بیا بیرون
سپند : چشم
رفت بیرون روبه رو آینده ی قدی گوشه ی اتاق وایسادم و به خودم نگاه کردم
اوه عجب چیزی شدم من ایوللا😍😂🤔
پ.ن: عجب چیزی شده😂
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫
زیادمون کنید 🥀
نویسنده: هستی 🥀
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینم دو پارت 😍
عجب چیزی شده ها ایول😂😂
انرژی بدید 😍💥
https://harfeto.timefriend.net/16574436559011
استوری علی افشار
کانال✌️🏻وَحّیًدِ رَهّبًانِیّ :)🇮🇷
╔═══♥️🔗🌱═══╗
💕 @bmkjnf 💕
╚══♥️🔗🌱════╝
#هستی😇❤️
#ڪپیبردارےممنوع🚫
کپی حرام📛📛
تا وقتی فوروارد هست چرا کپی؟📲🙂